مشخصات شعر

حسین بن على (ع)

اى که اندر فُلک هستى، ناخدایى می‌کنى!

 از کمال بندگى، کار خدایى می‌کنى

 

با نگاهى می‌گشایى عقده‌ی شب را ز صبح

 نى همین در کار ما مشکل‌گشایى می‌کنى

 

مهر و ماه معرفت در دست و هر گمراه را

 از ضلالت ذى سعادت، رهنمایى می‌کنى

 

اى همه کار تو معجز، یا حسین بن على!

 بر سر نى هم عجب معجزنمایى می‌کنى!

 

می‌دهى انگشت و انگشتر به تیغ ساربان

 زین عطا شاید که گویم کبرایى می‌کنى

 

بعد چندى دید زینب چون سرت بر نیزه گفت:

 اى برادر! از چه از خواهر جدایى می‌کنى؟

 

دیر راهب را ز نور خود منوّر ساختى

 وه! که با بیگانگان هم آشنایى می‌کنى

 

در سر ما افکنى هر دم هواى کربلا

 ما هواداران عشقت را هوایى می‌کنى

 

من اگر خوبم اگر بد، نوکر کوى توام

 تا به کى با نوکرت بى‌اعتنایى می‌کنى؟

 

اى «مؤیّد»! طعنه بر خرگاه شاهى می‌زنى

گر بفهمى بر چه درگاهى گدایى می‌کنى

 

حسین بن على (ع)

اى که اندر فُلک هستى، ناخدایى می‌کنى!

 از کمال بندگى، کار خدایى می‌کنى

 

با نگاهى می‌گشایى عقده‌ی شب را ز صبح

 نى همین در کار ما مشکل‌گشایى می‌کنى

 

مهر و ماه معرفت در دست و هر گمراه را

 از ضلالت ذى سعادت، رهنمایى می‌کنى

 

اى همه کار تو معجز، یا حسین بن على!

 بر سر نى هم عجب معجزنمایى می‌کنى!

 

می‌دهى انگشت و انگشتر به تیغ ساربان

 زین عطا شاید که گویم کبرایى می‌کنى

 

بعد چندى دید زینب چون سرت بر نیزه گفت:

 اى برادر! از چه از خواهر جدایى می‌کنى؟

 

دیر راهب را ز نور خود منوّر ساختى

 وه! که با بیگانگان هم آشنایى می‌کنى

 

در سر ما افکنى هر دم هواى کربلا

 ما هواداران عشقت را هوایى می‌کنى

 

من اگر خوبم اگر بد، نوکر کوى توام

 تا به کى با نوکرت بى‌اعتنایى می‌کنى؟

 

اى «مؤیّد»! طعنه بر خرگاه شاهى می‌زنى

گر بفهمى بر چه درگاهى گدایى می‌کنى

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×