مشخصات شعر

وداع

امشب اى ماه! بر نمی‌آیى

 ز چه رو جلوه‌گر نمی‌آیى؟

 

همه جا را گرفته ظلمت شب

 مگر اى ماه! بر نمی‌آیى؟

 

به رهى رفته‌اى که می‌دانم

 در بر ما دگر نمی‌آیى

 

همرهان تو عازم سفرند

 تو مگر در سفر نمی‌آیى؟!

 

همه آماده و تو در خوابى

 همره ما مگر نمی‌آیى؟

 

ره شام است و پُرخطر؛ با ما

 پى دفع خطر نمی‌آیى؟!

 

از پى سرپرستى اُسرا

 با من خون‌جگر نمی‌آیى؟

 

پى دلجویى یتیمانت

 اى گرامى پدر! نمی‌آیى؟!

 

تو طبیبى و عابدین، بیمار

 پى چرا با پسر نمی‌آیى؟

 

سر تو شمع کاروان باشد

 خود تو با ما اگر نمی‌آیى

 

کاروان دل است عازم شام

تو «مؤیّد» مگر نمی‌آیى؟

 

 

وداع

امشب اى ماه! بر نمی‌آیى

 ز چه رو جلوه‌گر نمی‌آیى؟

 

همه جا را گرفته ظلمت شب

 مگر اى ماه! بر نمی‌آیى؟

 

به رهى رفته‌اى که می‌دانم

 در بر ما دگر نمی‌آیى

 

همرهان تو عازم سفرند

 تو مگر در سفر نمی‌آیى؟!

 

همه آماده و تو در خوابى

 همره ما مگر نمی‌آیى؟

 

ره شام است و پُرخطر؛ با ما

 پى دفع خطر نمی‌آیى؟!

 

از پى سرپرستى اُسرا

 با من خون‌جگر نمی‌آیى؟

 

پى دلجویى یتیمانت

 اى گرامى پدر! نمی‌آیى؟!

 

تو طبیبى و عابدین، بیمار

 پى چرا با پسر نمی‌آیى؟

 

سر تو شمع کاروان باشد

 خود تو با ما اگر نمی‌آیى

 

کاروان دل است عازم شام

تو «مؤیّد» مگر نمی‌آیى؟

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×