مشخصات شعر

محرم اسرار

بشْنوید، ای دوستان خوش‌خصال!

از «حبیب بن مظاهر» شرح حال

 

فیض دیدار رسول ذوالجلال

شد نصیب او چو ارباب کمال

 

بعد پیغمبر، علی را یار بود

یار او، در صلح و در پیکار بود

 

در جَمل، صفّین و هم در نهروان

بود با شاه ولایت، هم‌عنان

 

آن‌چنان با خسرو دین، یار شد

کز لیاقت، مَحرم اسرار شد

 

 

مسلم بن عوسجه وز پی حبیب

آن دو یارِ نصرتِ حق را نصیب

 

مخفیانه سوی دشت کربلا

رو نهادند آن دو یار باوفا

 

خارج از کوفه، سوی شطّ فرات

آن دو رفتند از پیِ آبِ حیات

 

کم‌کَمک آمد نسیم کوی یار

سوی آن دل‌دادگان بی‌قرار

 

تا رسیدند آن دو یار نازنین

در کنار خیمه‌های شاه دین

 

از پسِ اذن تشرّف با سلام

آن دو افتادند بر پای امام

 

گریه‌ها کردند چون ابر بهار

گریه‌ی عاشق ز شوق وصل یار

 

 

روز عاشورا سپاه کفر و دین

شد برابر صف‌به‌صف در آن زمین

 

بشْنو اینک از حبیب و رزم او

از ارادیْ آهنین و عزم او

 

در رجز می‌گفت آن مرد یقین:

من حبیبم، فارِسِ میدان کین

 

ناگهان دشمن بر او از چارسو

حمله‌ور شد در پی پیکار او

 

فرق او بشْکافت با تیغ جفا

کرد سر از پیکر پاکش، جدا

 

چون حبیب از تیغ دشمن شد شهید

انکسار شاه دین آمد پدید

محرم اسرار

بشْنوید، ای دوستان خوش‌خصال!

از «حبیب بن مظاهر» شرح حال

 

فیض دیدار رسول ذوالجلال

شد نصیب او چو ارباب کمال

 

بعد پیغمبر، علی را یار بود

یار او، در صلح و در پیکار بود

 

در جَمل، صفّین و هم در نهروان

بود با شاه ولایت، هم‌عنان

 

آن‌چنان با خسرو دین، یار شد

کز لیاقت، مَحرم اسرار شد

 

 

مسلم بن عوسجه وز پی حبیب

آن دو یارِ نصرتِ حق را نصیب

 

مخفیانه سوی دشت کربلا

رو نهادند آن دو یار باوفا

 

خارج از کوفه، سوی شطّ فرات

آن دو رفتند از پیِ آبِ حیات

 

کم‌کَمک آمد نسیم کوی یار

سوی آن دل‌دادگان بی‌قرار

 

تا رسیدند آن دو یار نازنین

در کنار خیمه‌های شاه دین

 

از پسِ اذن تشرّف با سلام

آن دو افتادند بر پای امام

 

گریه‌ها کردند چون ابر بهار

گریه‌ی عاشق ز شوق وصل یار

 

 

روز عاشورا سپاه کفر و دین

شد برابر صف‌به‌صف در آن زمین

 

بشْنو اینک از حبیب و رزم او

از ارادیْ آهنین و عزم او

 

در رجز می‌گفت آن مرد یقین:

من حبیبم، فارِسِ میدان کین

 

ناگهان دشمن بر او از چارسو

حمله‌ور شد در پی پیکار او

 

فرق او بشْکافت با تیغ جفا

کرد سر از پیکر پاکش، جدا

 

چون حبیب از تیغ دشمن شد شهید

انکسار شاه دین آمد پدید

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×