مشخصات شعر

جنّت وصل

 

نیست، ای دوست! به دل، جز تو تمنّای دگر

سر شوریده ندارد، سر سودای دگر

 

بهر جولان به سر نیزه و زیر سُم اسب

سر دیگر به بدن خواهم و اعضای دگر

 

جنّت وصل تو جویم که به هر تیغ و سنان

جلوه‌گر گشته مرا، کوثر و طوبای دگر

 

به ولای تو! ز بس، شوق بلای تو مراست

کربلای دگری خواهم و اعدای دگر

 

شب مهمانی خولی به جز از کنج تنور

می‌نخواهد سر بُبریدۀ من، جای دگر

 

کاش روزی که رَوَد خواهر زارم، سوی شام

غیر ویرانه برایش نبُوَد، جای دگر!

 

«جودیا»! بنده‌ی او شو که تو را اوست، شفیع

چشم امّید فروبند ز مولای دگر

 

جنّت وصل

 

نیست، ای دوست! به دل، جز تو تمنّای دگر

سر شوریده ندارد، سر سودای دگر

 

بهر جولان به سر نیزه و زیر سُم اسب

سر دیگر به بدن خواهم و اعضای دگر

 

جنّت وصل تو جویم که به هر تیغ و سنان

جلوه‌گر گشته مرا، کوثر و طوبای دگر

 

به ولای تو! ز بس، شوق بلای تو مراست

کربلای دگری خواهم و اعدای دگر

 

شب مهمانی خولی به جز از کنج تنور

می‌نخواهد سر بُبریدۀ من، جای دگر

 

کاش روزی که رَوَد خواهر زارم، سوی شام

غیر ویرانه برایش نبُوَد، جای دگر!

 

«جودیا»! بنده‌ی او شو که تو را اوست، شفیع

چشم امّید فروبند ز مولای دگر

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×