مشخصات شعر

لااقل زینبی کنارت بود

تشنۀ آب و عاطفه هستی

از نگاهت فرات می‌ریزد

از صدای گرفته‌ات پیداست

عطش از ناله‌هات می‌ریزد

**

نفست بند آمده؛ ای وای

عاقبت زهر کار خود را کرد

عاقبت زهر، زهر خود را ریخت

جامه‌های عزا تن ما کرد

**

تشنگی سویِ چشمتان را بُرد

سینۀ پر شراره‌ای داری

کاش طشتی بیاورند اینجا

جگر پاره پاره‌ای داری

**

چقدر چهره‌ات شکسته شده

تا بهاری، چرا خزان باشی؟

به تو اصلاً نمی‌خورد آقا

که امام جوان‌مان باشی

**

گیسوانت چرا سپید شده؟

سن و سالی نداری آقا جان

درد پهلو گرفته‌ای نکند...

که چنین بی قراری آقاجان

**

شهر با تو سرِ لج افتاده

مرد تنهای کوچه‌ها هستی

همسرت هم تو را نمی‌خواهد

دومین مجتبی شما هستی

**

تک و تنها چه کار خواهی کرد

همسرت کاش بی قرارت بود

چقدر خوب می‌شد آقاجان

لااقل زینبی کنارت بود

**

باز هم غیرت کبوترها

سایه بانت شدند ای مظلوم

بال در بال هم، سه روز تمام

روضه خوانت شدند ای مظلوم

**

کاظمین تو هر چه باشد، باز

آفتابش به کربلا نرسد

آخر روضه‌ات کفن داری

کارت آقا به بوریا نرسد

***

جای شکرش همیشه می‌ماند

حرفی از خیزران و سلسله نیست

شکر! در شهر کاظمین شما

خیره چشمی به نام حرمله نیست

لااقل زینبی کنارت بود

تشنۀ آب و عاطفه هستی

از نگاهت فرات می‌ریزد

از صدای گرفته‌ات پیداست

عطش از ناله‌هات می‌ریزد

**

نفست بند آمده؛ ای وای

عاقبت زهر کار خود را کرد

عاقبت زهر، زهر خود را ریخت

جامه‌های عزا تن ما کرد

**

تشنگی سویِ چشمتان را بُرد

سینۀ پر شراره‌ای داری

کاش طشتی بیاورند اینجا

جگر پاره پاره‌ای داری

**

چقدر چهره‌ات شکسته شده

تا بهاری، چرا خزان باشی؟

به تو اصلاً نمی‌خورد آقا

که امام جوان‌مان باشی

**

گیسوانت چرا سپید شده؟

سن و سالی نداری آقا جان

درد پهلو گرفته‌ای نکند...

که چنین بی قراری آقاجان

**

شهر با تو سرِ لج افتاده

مرد تنهای کوچه‌ها هستی

همسرت هم تو را نمی‌خواهد

دومین مجتبی شما هستی

**

تک و تنها چه کار خواهی کرد

همسرت کاش بی قرارت بود

چقدر خوب می‌شد آقاجان

لااقل زینبی کنارت بود

**

باز هم غیرت کبوترها

سایه بانت شدند ای مظلوم

بال در بال هم، سه روز تمام

روضه خوانت شدند ای مظلوم

**

کاظمین تو هر چه باشد، باز

آفتابش به کربلا نرسد

آخر روضه‌ات کفن داری

کارت آقا به بوریا نرسد

***

جای شکرش همیشه می‌ماند

حرفی از خیزران و سلسله نیست

شکر! در شهر کاظمین شما

خیره چشمی به نام حرمله نیست

۱ نظر
 
  • باروتیان ۱۳۹۳/۰۷/۰۳

    اشعار مناسبتی بهتر است در روز قبل از مناسبت روی سایت قرار گیرد. حتی جا دارد دو روز قبل روی سایت قرار گیرد.

  • پاسخ نویسنده متن ۱۳۹۳/۰۷/۰۳

    به روی چشم.

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×