مشخصات شعر

قاصد اشک

چون رو به سوی کعبۀ «بیت‌ الحرام» کرد

در خون دیده، کعبه و زمزم، مقام کرد

 

هر جا قدم نهاد، مصیبت پدید شد

هر جا گذر نمود، قیامت، قیام کرد

 

از اشک، قاصدی سوی یثرب روانه ساخت

و ز حال ‌زار خویش، به جدّش پیام کرد

 

کای مصطفی! مرا ز جناب تو دور داشت

گردون که بهر کشتنِ من، اهتمام کرد

 

در کام اهل‌بیت تو از روی کینه ریخت

هر زهر را که ساقی دوران به جام کرد

 

جور فلک تمام نگردید تا که خصم

بیداد را به عترت پاکت تمام کرد

 

آخر اساس کعبه، به تاراج شام داد

دوران که صُبح آل نبی را چو شام کرد

 

از این حدیث، دیدۀ گردون پُر آب شد

جان‌ها گرفت آتش و دل‌ها کباب شد

 

قاصد اشک

چون رو به سوی کعبۀ «بیت‌ الحرام» کرد

در خون دیده، کعبه و زمزم، مقام کرد

 

هر جا قدم نهاد، مصیبت پدید شد

هر جا گذر نمود، قیامت، قیام کرد

 

از اشک، قاصدی سوی یثرب روانه ساخت

و ز حال ‌زار خویش، به جدّش پیام کرد

 

کای مصطفی! مرا ز جناب تو دور داشت

گردون که بهر کشتنِ من، اهتمام کرد

 

در کام اهل‌بیت تو از روی کینه ریخت

هر زهر را که ساقی دوران به جام کرد

 

جور فلک تمام نگردید تا که خصم

بیداد را به عترت پاکت تمام کرد

 

آخر اساس کعبه، به تاراج شام داد

دوران که صُبح آل نبی را چو شام کرد

 

از این حدیث، دیدۀ گردون پُر آب شد

جان‌ها گرفت آتش و دل‌ها کباب شد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×