مشخصات شعر

بین کویر، حضرت باران چه می‌کشید

در سایه سار کوکب موسی بن جعفریم

ما شیعیان مکتب موسی بن جعفریم

 

فیضش به گوشه گوشۀ ایران رسیده است

یعنی گدای هر شب موسی بن جعفریم

 

هستی ماست نوکری اهل بیت او

ما خانه زاد زینب موسی بن جعفریم

 

قم آستان رحمت آل پیمبر است

در این حرم، مُقرَّب موسی بن جعفریم

 

با مهر و رأفتش دل ما را خریده است

ما بندۀ مُکاتَب موسی بن جعفریم

 

چشم امید اهل دو عالم به دست اوست

مات مرام و مشرب موسی بن جعفریم

 

حتی قفس براش مجال پرندگی ست

مدیون ذکر و یارب موسی بن جعفریم

 

دلسوخته ز ندبۀ چشمان خسته اش

دلخون ز ناله و تبِ موسی بن جعفریم

 

آتش زده به قلب پریشان، مصیبتش

با دست بسته غرق سجود است حضرتش

 

از طعنه‌های دشمن نادان چه می‌کشید

بین کویر، حضرت باران چه می‌کشید

 

در بند ظلم و کینۀ قوم ستمگری

تنها پناه عالم امکان چه می‌کشید

 

خورشید عشق و رحمت و نور و سخا و جود

در بین این قبیلۀ عصیان چه می‌کشید

 

با پیکرش چه کرده تب تازیانه‌ها

با حال خسته گوشۀ زندان چه می‌کشید

 

شکر خدا که دختر مظلومه‌اش ندید

بابای بی شکیب و پریشان چه می‌کشید

 

اما دلم گرفته ز اندوه دیگری

طفل سه ساله گوشۀ ویران چه می‌کشید

 

با دیدن سر پدرش در میان طشت

هنگام بوسه بر لب عطشان چه می‌کشید

 

وقتی که دید چشم کبودش در آن میان

خونین شده تلاوت قرآن چه می‌کشید

 

می گفت با لب پر از آهی که جان نداشت:

ای کاش هیچ سنگدلی خیزران نداشت

بین کویر، حضرت باران چه می‌کشید

در سایه سار کوکب موسی بن جعفریم

ما شیعیان مکتب موسی بن جعفریم

 

فیضش به گوشه گوشۀ ایران رسیده است

یعنی گدای هر شب موسی بن جعفریم

 

هستی ماست نوکری اهل بیت او

ما خانه زاد زینب موسی بن جعفریم

 

قم آستان رحمت آل پیمبر است

در این حرم، مُقرَّب موسی بن جعفریم

 

با مهر و رأفتش دل ما را خریده است

ما بندۀ مُکاتَب موسی بن جعفریم

 

چشم امید اهل دو عالم به دست اوست

مات مرام و مشرب موسی بن جعفریم

 

حتی قفس براش مجال پرندگی ست

مدیون ذکر و یارب موسی بن جعفریم

 

دلسوخته ز ندبۀ چشمان خسته اش

دلخون ز ناله و تبِ موسی بن جعفریم

 

آتش زده به قلب پریشان، مصیبتش

با دست بسته غرق سجود است حضرتش

 

از طعنه‌های دشمن نادان چه می‌کشید

بین کویر، حضرت باران چه می‌کشید

 

در بند ظلم و کینۀ قوم ستمگری

تنها پناه عالم امکان چه می‌کشید

 

خورشید عشق و رحمت و نور و سخا و جود

در بین این قبیلۀ عصیان چه می‌کشید

 

با پیکرش چه کرده تب تازیانه‌ها

با حال خسته گوشۀ زندان چه می‌کشید

 

شکر خدا که دختر مظلومه‌اش ندید

بابای بی شکیب و پریشان چه می‌کشید

 

اما دلم گرفته ز اندوه دیگری

طفل سه ساله گوشۀ ویران چه می‌کشید

 

با دیدن سر پدرش در میان طشت

هنگام بوسه بر لب عطشان چه می‌کشید

 

وقتی که دید چشم کبودش در آن میان

خونین شده تلاوت قرآن چه می‌کشید

 

می گفت با لب پر از آهی که جان نداشت:

ای کاش هیچ سنگدلی خیزران نداشت

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×