مشخصات شعر

مرگ هفتاد و دو ققنوس

آدما میگن که ققنوس

وقتی‌که آتیش میگیره

میون شعله‌ها از نو

جون می‌گیره نمی­میره

 

پرای خونی و سوخته

دود و خاکستر و آذر

یه قبیله مرغِ زخمی

یه قبیله مرغِ بی سر

 

آسمون دلش گرفته

کوچه‌ها بازم شلوغه

هیشکی باورش نمی‌شه

بگید این خبر دروغه

 

آدما! دردِ کمی نیست

دیدنِ مرگِ کبوتر

مرگ هفتاد و دو ققنوس

سر بریدن صنوبر

 

طرحِ مسمومِ یه لبخند

رولبای شبِ شومه

میگه با مرگِ پرنده

کارِ آسمون تمومه

 

اما ققنوس یه پرنده ­س

که اگه آتیش بگیره

میونِ شعله‌ها از نو

جون می‌گیره نمی­‌میره

مرگ هفتاد و دو ققنوس

آدما میگن که ققنوس

وقتی‌که آتیش میگیره

میون شعله‌ها از نو

جون می‌گیره نمی­میره

 

پرای خونی و سوخته

دود و خاکستر و آذر

یه قبیله مرغِ زخمی

یه قبیله مرغِ بی سر

 

آسمون دلش گرفته

کوچه‌ها بازم شلوغه

هیشکی باورش نمی‌شه

بگید این خبر دروغه

 

آدما! دردِ کمی نیست

دیدنِ مرگِ کبوتر

مرگ هفتاد و دو ققنوس

سر بریدن صنوبر

 

طرحِ مسمومِ یه لبخند

رولبای شبِ شومه

میگه با مرگِ پرنده

کارِ آسمون تمومه

 

اما ققنوس یه پرنده ­س

که اگه آتیش بگیره

میونِ شعله‌ها از نو

جون می‌گیره نمی­‌میره

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×