مشخصات شعر

کربلای رضا

سر آن سر که افتد به پای رضا
دل آن دل که دارد هوای رضا

رضای خدا گر طلب می‌کنی
دلا! رو طلب کن رضای رضا

به دنیا چه کارش؟ ز دوزخ چه باک؟
جگر خستۀ مبتلای رضا

چه پرسی ز فرمانروای بهشت
چه دانی تو از کبریای رضا؟

چو گردون گردان به فرمان اوست
الا بندۀ بینوای رضا

بنه سر که سرها ز روز الست
نگون شد به شوق لقای رضا

مبر جان که جان‌ها ز روز ازل
بلی زد به ذوق بلای رضا

علم کرد حق کربلای حسین
که گردد به پا کربلای رضا

نگردد کسی آشنای حسین
مگر آنکه شد آشنای رضا

نبیند کسی رنگ هشتم بهشت
مگر خاک کوی گدای رضا

نه در توس، بر آسمان می‌زند
خداوند کوس ولای رضا

 

کربلای رضا

سر آن سر که افتد به پای رضا
دل آن دل که دارد هوای رضا

رضای خدا گر طلب می‌کنی
دلا! رو طلب کن رضای رضا

به دنیا چه کارش؟ ز دوزخ چه باک؟
جگر خستۀ مبتلای رضا

چه پرسی ز فرمانروای بهشت
چه دانی تو از کبریای رضا؟

چو گردون گردان به فرمان اوست
الا بندۀ بینوای رضا

بنه سر که سرها ز روز الست
نگون شد به شوق لقای رضا

مبر جان که جان‌ها ز روز ازل
بلی زد به ذوق بلای رضا

علم کرد حق کربلای حسین
که گردد به پا کربلای رضا

نگردد کسی آشنای حسین
مگر آنکه شد آشنای رضا

نبیند کسی رنگ هشتم بهشت
مگر خاک کوی گدای رضا

نه در توس، بر آسمان می‌زند
خداوند کوس ولای رضا

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×