مشخصات شعر

وقتش رسیده است که پر در بیاوری

وقتش رسیده است که پر در بیاوری

از راز خندۀ همه سر در بیاوری

 

وقتش رسیده است که با روضه‌های خشک

اشکی ز چشم چند نفر در بیاوری

 

وقتش رسیده است که موسی شوی و باز

از نیل تا فرات جگر در بیاوری

 

خود را به روی تیغ کشاندی که جنگلی

از زیر دست‌های تبر در بیاوری

 

تو یک تنه حریف همه می‌شوی و بس

از این قماط، دستی اگر در بیاوری

 

تو از نوادگان مسیحی،‌ بعید نیست

از خاک،‌ مشک تازه و تر در بیاوری

 

در این کویر خار گل انداخت گونه‌ات

گفتی کمی ادای پدر در بیاوری

 

لب می‌زنی به هم که بخوانی ترانه‌ای

اشکی به این بهانه مگر در بیاوری

وقتش رسیده است که پر در بیاوری

وقتش رسیده است که پر در بیاوری

از راز خندۀ همه سر در بیاوری

 

وقتش رسیده است که با روضه‌های خشک

اشکی ز چشم چند نفر در بیاوری

 

وقتش رسیده است که موسی شوی و باز

از نیل تا فرات جگر در بیاوری

 

خود را به روی تیغ کشاندی که جنگلی

از زیر دست‌های تبر در بیاوری

 

تو یک تنه حریف همه می‌شوی و بس

از این قماط، دستی اگر در بیاوری

 

تو از نوادگان مسیحی،‌ بعید نیست

از خاک،‌ مشک تازه و تر در بیاوری

 

در این کویر خار گل انداخت گونه‌ات

گفتی کمی ادای پدر در بیاوری

 

لب می‌زنی به هم که بخوانی ترانه‌ای

اشکی به این بهانه مگر در بیاوری

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×