دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بر پای سفرۀ تو نشستیم یا حسن

 

پا از گلیم بیشتر انداخته گدا

وقتی به خاک پات، سر انداخته گدا

اطراف صحن بال و پر انداخته گدا

گر سوی گنبدت نظر انداخته گدا

 

زندگانی تو ترکیب هزاران داغ است

پر پرواز گشودی و مهیا شده‌ای

زهر افتاده به جانت که چنین تا شده‌ای؟

 

زندگانی تو ترکیب هزاران داغ است

آنچه اجداد تو گشتند، تو یکجا شده‌ای

 

دور از وطن

دیگر توانی در میان پیکرت نیست

آقا رمق بین دو چشمان ترت نیست

 

لعنت به این زهری که آبت کرد این طور

در بسترت انگار جسم لاغرت نیست

 

علت گریه

این چند روزه لرز تنت بیشتر شده

شاید تو را هم از قفس غم رها کنند

این آب از گلوی تو پایین نمی‌رود

بس کن دگر، بگو پسرت را صدا کنند

 

صلابت حیدری

 

تاج امامت است به روی سر شما

خیل ملائکند به دور و بر شما

 

قربان چهره‌ات که تجلی مصطفاست

قربان آن صلابت چون حیدر شما

 

رضای حضرت حق هست در رضای حسین

قرار سوته‌دلان است کربلای حسین

فضای کوچۀ دل پر شد از هوای حسین

 

حسین منی طاها به روشنی فهماند

رضای حضرت حق هست در رضای حسین

 

خدا کند برسم کربلا، شب جمعه

هوا هوای حسینیه‌ها، شب جمعه

رسیده این دل من تا خدا، شب جمعه

 

شب زیارت مخصوص سیدالشهدا

شب زیارت ارباب ما، شب جمعه

 

شور و شیرین

به یاد آن لب شیرین که مصطفی بوسید

ز پا درآورد آخر سرشک شور مرا

 

در انتهای درس، سلامش حسین بود

پیچید تا که نسخۀ ما را به جام عشق

ما را که برد جاذبۀ مستدام عشق

گفتیم یا علی و علی شد قوام عشق

یعنی علی است حضرت قائم مقام عشق

 

دل زخمی

از دل شب زدۀ مکه سحر می‌آید

عاقبت عمر شب شهر به سر می‌آید

 

بال جبریل روی خاک زمین فرش شده

دارد از عرش خداوند خبر می‌آید

 

روضه بخوان از آفتاب بین گودال

هرکس گرفته غیر تو مأوای دیگر

خیری ندیده از گدایی‌های دیگر

 

من روزی‌ام را از تو بی منت گرفتم

منت فراوان است در هرجای دیگر

 

تو بزرگی و مرام تو نبخشیدن نیست

رنگ از چهره پریده است، خودت می‌دانی

عرق شرم چکیده است، خودت می‌دانی

 

پشت این خانه گدا آمده و با گریه

دست یاری طلبیده است، خودت می‌دانی

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×