دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
غیرت الله من خیالت جمع

پیش من نیزه‌ها کم آوردند

به خدا سر نمی‌دهم به کسی

غیرت الله من خیالت جمع

من که معجر نمی‌دهم به کسی

یک کاسۀ طلایی و یک دست

 

یخچال آب سرد پر از یخ

لم داده بود کُنج خیابان

ره می‌سپرد تشنه و خسته

شاعر قدم زنان و پریشان

 

 

غزل بی سر

شاید تو خواستی غزلی را که نذر توست این‌گونه زخم خورده و بی سر بیاورم

 

 یک قطعه خواندی از روی نی، شاعرت شدم آن قطعه را نشد به غزل دربیاورم

شعر ایرج میرزا دربارۀ شام غریبان

سرگشته بانوان وسط آتش خیام چون در میان آب، نقوش ستاره‌‏ها

 

اطفال خردسال، ز اطراف خیمه‏‌ها هر سو دوان چو از دل آتش، شراره‏‌ها

صد و چهارده سوره

صد و چهارده سوره را آیه آیه

بخوان صوت و لحنت غریب و حزین است

 

بخوان بر سر نیزه بر دوش طوفان

که تفسیر چشم تو عین الیقین است

شعر ایرج میرزا دربارۀ شهادت حضرت علی اکبر (ع)

 

رسم است هر که داغ جوان دید، دوستان

رأفت برند حالت آن داغ دیده را

 

یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا

وان یک ز چهره پاک کند اشک دیده را

 

شعر ناصر خسرو در مورد آل عبا

بتگر بتی تراشد ورا همی پرستد

زو نیست رنج کس را نه زان خدای سنگین

 

تو چون بتی گزیدی کز شر و رنج آن بت

برکنده گشت و کشته یک رویه  آل یاسین

باز طوفانی شده دریای دل

باز طوفانی شده دریای دل

موج سر بر ساحل غم می‌زند

 

باز هم خورشید رنگ خون گرفت

بر زمین نقشی ز ماتم می‌زند

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×