دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مدح امام علی (ع)

هر که ز اهل عباست تابع آل عباست

منکر آل رسول دشمن دین خداست

 

دوستی خاندان درد دلم را دواست

جان علی ولی در حرم کبریاست

 

کربلا را دوست دار

گر خدا را دوست داری مصطفی را دوست دار

ور محب مصطفائی، مرتضی را دوست دار

 

از سر صدق و صفا گر خرقه‌ای پوشیده‌ای

نسبت خرقه بدان، آل عبا را دوست دار

 

ولای مرتضی (ع)

دم به دم دم از ولای مرتضی باید زدن

دست دل در دامن آل عبا باید زدن

 

نقش حُب خاندان بر لوح جان باید نگاشت

مُهر مِهر حیدری بر دل چو ما باید زدن

 

دم مزن با هر که او بیگانه باشد از علی

گر نفس خواهی زدن با آشنا باید زدن

 

فارِس شش‌ماهه

 

تا فارِس شش‌ماهه به میدان آمد

گفتند امید ناامیدان آمد

 

میلاد علی اصغر و شاد است حسین

آری؛ گل گلزار شهیدان آمد

 

کوه اهل‌بیت

بس که با خود ماتم از کرب‌وبلا برداشته

بوی غصه کوچه‌های شام را برداشته

 

این دو تا تا عرش بالا رفته که گلدسته نیست

زینب است و دست‌های بر دعا برداشته

 

باران ستاره

به جای باران بارد ز آسمان، انجم

به مقدم پسر فاطمه، امام دهم

 

چه خفته‏‌ای؟ مه من! روز عید آمد، قُم

به بحر شادی، گردیده مُلک هستی، گُم

 

 

سوم ابوالحسن

 

ای آن که غرق بحر ملالی، تو صبح و شام!

از مهرِ زرِّ پخته و از عشقِ سیمِ خام

 

زآن زرّ و سیم پخته و خامت، بُوَد چه سود؟

جز آن که خورد و خواب، نمایی به خود، حرام

 

از شام تا به صبح، نخوابی ز بیم آنْک

دزدی بیاید و ببردْشان ز راه بام

ستودۀ یزدان

چو افکنْد خورشید، بر رخ، حجابش

جهان قیرگون آمد از احتجابش

 

خوش انداخت بر رخ، نقابی ملمّع

چو از چهره برداشت، زرّین حجابش

 

در این خرگهِ مُشکْ رنگِ مرصّع

که میخش جُدَی، کهکشان شد طنابش،

 

حضرت علیٌّ الاصغر

             

یم فضل و عفاف و زهد و عصمت گوهر آورده

مه تابندۀ برج ولایت اختر آورده

 

نهال آرزوی یوسف زهرا بر آورده

عروس فاطمه امشب علیّ اصغر آورده

رسم پرستویی

شنیده‌ست از نجف گویا شمیم عطر دلجویی

که از مشهد بدان سو راه کج کرده است آهویی

 

نه ضرب‌آهنگ دل‌ها را فقط آن صبح خون کردی

که هر سو لاله‌ای دل خون، سری دارد به زانویی

 

دهان‌ها می‌شود شیرین ز فیض نامتان، آری

شنیدم یا علی می‌گفت زنبوری به کندویی

کوچک‌ترین حیدر به دستان حسین است

انگار عالم بار دیگر جان گرفته   

شادی مجال غم از این و آن گرفته

از ابر رحمت بازهم باران گرفته   

سردار خوبی‌ها سر و سامان گرفته

امیر

همیشه ساکن ما طی سالیان مدید!

امیر! فاتح دیرین قلعه‌های جدید!

 

شکوه شعله‌ورت، شاه آسمان ابد

که روشن است هنوز از گذشته‌های بعید

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×