دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مادر عشق و ادب

مرغ دل از کنج سینه پر گرفت

تا بهشت دل، مدینه پر گرفت

 

بال زد تا تربت پاک بقیع

بسته شد قلبم به فتراک بقیع

شب و مهتاب

من ام بنینم که دلم تاب ندارد

از سوز جگر دیدۀ من خواب ندارد

 

در سینۀ من ترکش هفتاد و دو زخم است

تار دل من، حاجت مضراب ندارد

شاهد افروختن

ای تو شمع انجمن امّ‌البنین

شاهد افروختن امّ‌البنین

 

ای ز بعد فاطمه چون فاطمه

از برای بوالحسن امّ‌البنین

از بنی کلاب

یک چشم می‌کشد به روی خاک عکس آب

یک دست می‌زند به فلک نقش ماهتاب

 

عکس چهار قبر کشد مادری به خاک

هر روز زائر است در این قطعه آفتاب

ابر بهاری

وقتی تو دل نازکتر از ابر بهاری

حق داری از دوری گل‌هایت بباری

 

تو همچنان شمعی که بعد از آن وقایع

کارت شده یک عمر تنها گریه، زاری

به احترام حسین (علیه‌السّلام)

گفتم امّ‌البنین دلم پا شد

گره‌هایی که داشتم وا شد

 

مادر آب را صدا زدم و

خشکسالم شبیه دریا شد

نفس وقفی

ام البنینم و شب دلداری من است

شب زنده‌دار فاطمه بیداری من است

 

امشب وصال فاطمه را درک می‌کنم

دل بی‌قرار لحظۀ دلداری من است

داغ عزیزان

سوزد همی ز داغ عزیزان جگر مرا

صیاد دون شکسته ز کین بال و پر مرا

 

امّ‌البنین نخواند از این پس مرا کسی

من ام بی‌بنینم و نبود پسر مرا

 

چلچراغ خانه

السلام ای مادر عشق و ادب

همسر شایستۀ شاه عرب

 

السلام ای نور ایمان و یقین

مادر عباس یا امّ‌البنین

 

شیرزن

سلام بر کمال بی‌حد و حصر

که پیش او کمال آورده کسر

 

قلب وفا روح ادب جان عشق

مادر گل‌های گلستان عشق

مهد علمدار

روح ادب حضرت امّ‌البنین

بر تو و اندیشۀ تو آفرین

 

ای سحر آیینۀ لبخند تو

صبح در اندیشۀ پیوند تو

شمع عزا

کیستی ای در سخن پنهان شده؟

شعر عاشورائیان را جان شده

 

کیستی ای زن؟ زنان را افتخار

کیستی ای از قبیله یادگار؟

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×