دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ذکری شبیه زینب کبری نخواهد شد

در سینه‌ام جز مهر زینب جا نخواهد شد

با او کسی در عاشقی همتا نخواهد شد

 

عاشق شوی حرف دلم را خوب می‌فهمی

ذکری شبیه زینب کبری نخواهد شد

خاک پای زینبیم

شیعیان حیدریم و خاک پای زینبیم

با نگاه لطف زهرا، مبتلای زینبیم

 

برکت یک عمر گریه بر برادرهای او

لطف فرمودند و حالا ما گدای زینبیم

 

خروش رود و دریا

خروش رود و دریا: یا اباالفضل

پناه اهل دنیا: یا اباالفضل

 

به حق دست‌هایی که قلم شد

بگیر این دست‌ها را یا اباالفضل

دست به دریا

سقا تویی و دست به دریا برسان

یک مشک پر از آب گوارا برسان

 

نجوای غریب کودکان را بشنو

عباس عمو! زود خودت را برسان

علمدار شاه دین

سقاى کربلا و علمدار شاه دین فرزند شیر حق و هژبر کنام‌ها

با کام تشنه آب ننوشیدى از فرات یاد لب حسین و دگر تشنه کام‌ها

شمع شعله‌ور

تنها چرا نشسته مگر گریه می‌کند؟ چون شمع شعله‌ور به نظر گریه می‌کند

ازمردم مدینه شنیدم که روزها می‌آید و ز داغ پسر گریه می‌کند

 

ام الوفا

وقتی که با صدای رسا گریه می‌کند گویا تمام کرب و بلا گریه می‌کند

راحت بخواب، مشک تو خالی نمانده است مادر نشسته مشک تو را گریه می‌کند

ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی

بشیر آمد گفتی که از حسین بگو ز عون دم زد و گفتی که از حسین بگو

ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی برای خانه مولا که انتخاب شدی

اجازت خواستن حضرت عباس از امام (ع)

باز بر من نور خورشیدی دمید

از رخ طبعم تجلی شد پدید

 

ماه روئی بازم آمد در نظر

ابرویش را معجز شق القمر

 

غمخوار زینب

ز جا برخیز ای غمخوار زینب

که رفت از دست چشم تار زینب

 

نمی‌دانی که در راه اسارت

چه آمد بر سرم، سالار زینب

 

شور بی‌امان

میان شهر پیچیده صدایت

چنان که اشک‌ها شد هم نوایت

 

تمام کوفه بانو! زیر و رو شد

ز شور بی‌امان خطبه‌هایت

حمایت از مولا

در روز دهم چو شمع افروخته‌ای

در آتش بی‌کسی و غم سوخته‌ای

 

تا سر حد جان، حمایت از مولا را

از مادر خود فاطمه آموخته‌ای

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×