دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دارالشفا

کاف و ‌ها و یا و عین و صاد یعنی کربلا پایتخت دل، حسین آباد یعنی کربلا

 

پابرهنه می‌روم سوی حریم پاک یار در حقیقت محور «بالواد...» یعنی کربلا

زیر پرچمت نشستم

بدی مو به روم نزن دق می‌کنم من نرم، همه برن، دق می‌کنم نمی‌ذاری پام به صحنت برسه نکن این کارو با من، دق می‌کنم

 

نذر چشم‌های زینب (س)

از همان ابتدا غزل‌هایم، نذر چشم پر آب زینب بود ضربۀ آخر مراثی من، دل از غم کباب زینب بود

 

هرچه باشد رسالتم این است: راوی روضه‌‌های جانسوزم بیت بیت دل من از آغاز، همگی از کتاب زینب بود

 

 

روی نی گیسوی رها دیدی

یک سبد یاس در بغل دارم آسمانی پر از غزل دارم

غزل از جنس لیلی و مجنون مثنوی‌های بی مثل دارم

روضه‌اش باب ورود به محرم باشد

پدر ِگریه برای پسرش گریه کند در عزای پسر خون جگرش گریه کند

داغ اولاد، پدر را به زمین خواهد زد شک ندارم که شکسته کمرش، گریه کند

نوای حزین

با روضه‌های ام بنین لطمه می‌زنم با قلب غصه‌دار و غمین لطمه می‌زنم

با نوحۀ قدیمی دیوان ماتمش در سایه سار بیرق دین لطمه می‌زنم

 

عباس دوران

بار دیگر قافیه یا فاطمه جان می‌شود شاد از آنم طبع شعرم خرج جانان می‌شود

بانگاه لطف تو من صاحب دیوان شدم شاعری غافل شود از تو، پشیمان می‌شود

 

رسم عاشقی

زل می‌زند به دور و برش، غصه می‌خورد با هر نگاه شعله‌ورش غصه می‌خورد

 

حالا میان این همه نامرد روزگار دارد برای تاج سرش غصه می‌خورد

در میان غصه‌ها یک روز خوش بر خود ندید

از خرابه می‌رسد آوای دختر بچه‌ای می‌کشد آخر مرا غم‌‌های دختر بچه‌ای

 

در میان غصه‌ها یک روز خوش بر خود ندید پر شد از درد و بلا دنیای دختر بچه‌ای

زینت دامن رباب ست او

غصه‌ها را که می‌برم از یاد می‌شود خانۀ دلم آباد

واژه در واژه می‌زنم فریاد شب میلاد او مبارک باد

ای سومین علی حسینی خوش آمدی

امشب برای عرض ارادت به محضرت

زانو زدم به رسم ادب در برابرت

 

جاری شده ست مدحیه‌ات بر زبان من

مستم دوباره از نفحات معطرت

 

المثنای مصطفی هستی

جان عالم تصدق سرتان به فدای شما و مادرتان

تو امیری، امیر قلب منی این منم من همیشه نوکرتان

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×