دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دل تو لحظه‌ای از غم جدا نخواهد شد

چنانکه درد ز مرهم جدا نخواهد شد

غم از نگاه تو یکدم جدا نخواهد شد

 

محرم و صفر و فاطمیه، نه هر روز

دل تو لحظه‌ای از غم جدا نخواهد شد

 

قسم به اشک

از آن زمان که خدایم سرشت تا باشم

نوشت تا که فقط عاشق شما باشم

 

نوشت با همه کس غیر تو غریب شوم

نوشت تا که فقط با تو آشنا باشم

 

شاگردهای مکتبت استاد افلاکند

ای روزهای تار‌، ای شب‌های دور از ماه

ای بیقراری‌های دائم با دلم همراه

 

ای بغض‌هایی که می‌آیید از سفر ناگاه

باری اگر شوق سفر دارید، بسم الله

 

شب قدر و بی قراری

بازم شب قدره و بیقراری

غلط می‌خوره رو گونه‌های خیسم

بازم شب قدره و حاجتام و

یکی یکی با گریه می‌‌‌نویسم

 

تمنای روز ظهور

به حق خدای شب قدرها

بیا‌ ای دعای شب قدرها

 

حضور تو تنها نفس می‌‌‌دهد

به حال و هوای شب قدرها

 

راه کربلا

بگیر تو دستت سر و سامونمو

ر‌ها نکن حال پریشونمو

فدات بشم، فقط یه بار نگام کن

منم وسط می‌‌‌ذارم این جونمو

 

باغ لاله‌دار

ای همسفر قرار تو باور نکردنی است من، اربعین، کنار تو، باور نکردنی است

با نیمه جان مانده خودم را رسانده‌ام اینجا، سر مزار تو، باور نکردنی است

احسان چشمت

پر می‌کنیم از می‌گلوی باده‌ها را تا مست باشیم انتهای جاده‌ها را

بعد از دو رکعت عشق بازی باز خواندند در رکعت سوم همان دلداده‌ها را

شور اربعین

اگر که دنیا دارم، اگر که دین دارم کمند لطف تو را چونکه در کمین دارم

 

برای خواستنت گرچه غرق تردیدم ولی به اینکه تو می‌خواهی‌ام یقین دارم

گریۀ بی پایان

آسمان هم خجل از چشم تو و بارانت آخری نیست بر این گریۀ بی پایانت

 

آب می‌بینی و طفل و گل و سقا و جوان بیشتر می‌شود انگار غم پنهانت

بال کبود

من گریه می‌کنم به سر از پیکری که نیست تو شکوه می‌کنی ز من از معجری که نیست جارو زدم به پای تو خاک خرابه را با چند تار گیسوی از خون تری که نیست  

غنچۀ شش ماهه‌

غنچۀ شش ماهه‌ای که بار ندارد چیدنش آنقدر افتخار ندارد زود خزان شد گلی که در همه عمرش تجربۀ دیدن بهار ندارد

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×