دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
خاک اینجا برتر از خاک تمام عالم است

ناجوانمردان از اینجا صحن را برداشتند

کاش می‌گفتند گنبد را چرا برداشتند

 

زائری آمد کنار قبر آقایش نشست

با کتک او را ز قبرمجتبی برداشتند

 

خاک اینجا برتر از خاک تمام عالم است

خاک اینجا را همه بهر شفا برداشتند

 

صحبت از کوفه و بازار و اسیری کردی

خانه با رفتنت این بار به هم ریخته است

شهر بی حیدر کرار به هم ریخته است

 

پدرم نبض زمان بودی و با رفتن تو

سحر و روزه و افطار به هم ریخته است

بیشتر یاد لب عطشان سقا می‌کنم

هر زمان افطار خود با آب که وا می‌کنم

دیده‌هایم را فقط از اشک دریا می‌کنم

 

علت بیچارگی‌ام را خودم فهمیده‌ام

کم سحرها با خدای خویش نجوا می‌کنم

سومین شیر نر حضرت زهرا، عباس

علم افراشته قلۀ دنیا عباس

قمرهاشمی عالم بالا عباس

 

اولین گل پسر ام‌بنین و حیدر

سومین شیر نر حضرت زهرا، عباس

 

وارث هیبت مولا، همۀ عشق حسین

دانش آموز حسن، حضرت سقا عباس

به مناسبت نیمۀ شعبان
درسی که از حسین گرفته شجاعت است

امشب بهشت را به تماشا گذاشتند

امشب نمک به سفرۀ دنیا گذاشتند

 

امشب به روی دامن نرجس از آسمان

ماهی به نام مهدی زهرا گذاشتند

 

امشب به خانۀ حسن عسگری برو

چون راه را برای همه واگذاشتند

به مناسبت نیمۀ شعبان
قدرت بازوی عباس است در بازوی او

آسمان امشب زمین را بوسه باران می‌کند

فرش دارد عرش را در خاک مهمان می‌کند

 

باز هم دارد ملک سجده به انسان می‌کند

سفره‌ها را دست حق دارد پر از نان می‌کند

گوش کن ام بنین با پسرش می‌گوید

ای که از عشق علی پیرو الله شدی

مطمئن باش که بی فاطمه گمراه شدی

 

نوکر شیرخدا باش و ببین شاه شدی

خوش به حال تو اگر عابر این راه شدی

صاحب یک ماه و سه اختر

قسمت این بود که تو محرم حیدر باشی

به علی مونس و هم خانه و همسر باشی

 

قسمت این بود که در زندگی مشترکت

به عزیزان دل فاطمه مادر باشی

مادر سلطان عشق و زینب کبری (س)

اشک می‌ریزد که شاید عقده‌هایش وا شود

روضه می‌خواند دوباره مجلسی بر پا شود

 

این همان بانوی والایی است که روزیش شده

مادر سلطان عشق و زینب کبری شود

رو گرفته با دو چشم تر خجالت می‌کشد

تا که سائل می‌رسد بر در خجالت می‌کشد

چون که دیگر نیست آب آور خجالت می‌کشد

 

تا که او را فاطمه در خانه می‌نامید علی

زینبش می‌دید از حیدر خجالت می‌کشد

به مناسبت وفات حضرت معصومه (س)
به یاد صحنۀ گودال کربلا افتاد

برای بار غمت سوگوار باید شد

تمام عمر از این غصه زار باید شد

 

برای خضرشدن در کنارصحن تو با

غلام و نوکر تو همجوار باید شد

 

نوشته‌اند برای زیارت زهرا

به سوی مرقد تو رهسپار باید شد

 

سنگ‌ها روی پشت بام آمد

اولین روز از مه صفرُ

سر آقای ما به شام آمد

عید دشمن به جای نقل و نبات

سنگ‌ها روی پشت بام آمد

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×