دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
به نام نور، به نام مطهّر زهرا (س)

شبی که سیب خدا از درخت عرش افتاد

خدا به نور خدا هدیه‌ای منوّر داد

عزای سوختن

نفس نفس زدنم را حسین می‌‌بیند

جراحت بدنم را حسین می‌‌بیند

 

نحیف هستم و آتش به جانم افتاده

و شعله‌های تنم را حسین می‌‌بیند

 

این دختر نحیف، همان نازدانه است

مثل قدیم با دل من، سر نمی‌کنی

جانم به لب رسید، تو لب تر نمی‌کنی

 

حرفی بزن، جواب تو والله سنگ نیست

از چه هوای سورۀ کوثر نمی‌کنی؟

زینب و روضه‌های کوفه و شام

حال امروز چشم‌هایم باز

مثل ابر بهار، بارانی ست

یوسف امروز هم نیامده و

شهر در اضطراب کنعانی ست

زائر شدم، زیارتِ این بار کربلاست

امشب به روی مأذنه نقاره می‌زنم

چشمه شدم، برای تو فوّاره می‌زنم

تا صبح، مِی به عشق تو همواره می‌زنم

طرحی برای این دل آواره می‌زنم

 

از سمت نور، رایحۀ یار آمده

به مناسبت نیمۀ شعبان
سر می‌نهم به خاک کف پای انتظار

امشب بهانه‌ها همگی جور می‌شود

حتی شراب کاسه‌ای از نور می‌شود

 

وقتی نگاه یار قدم رنجه می‌کند

چشم تمام صاعقه‌ها کور می‌شود

فقط برای نگاه نگار آمده‌ام

فقط برای نگاه نگار آمده‌ام

برای اشک دل بی‌قرار آمده‌ام

 

کویرتر شده چشم از همیشه، از هر وقت

دو نیم‌قطرۀ باران ببار، آمده‌ام

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×