دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
حروف مقطعه

طوفان تیر، کار عمو را خراب کرد

این مشک پاره،  نقشۀ او را بر آب کرد

 

می‌خواست «یا سکینه» به قولش عمل کند

باران تیر،  سخت عمو را جواب کرد

 

بر مقامش غبطه خورده هر شهید و هر امیر

هیچ کس مانند عباسم مرا یاری نکرد

هیچ کس مثل ابوفاضل علمداری نکرد

 

دست از دست و سر و از آبروی خود کشید

با مواساتش کسی اینگونه دینداری نکرد

گندم ری

ساربان خواست که انگشتری‌ات را ببرد

دید بایست که انگشت تو را هم ببرد

 

سارقی خواست که غارت بکند پیرهنت

دست انداخت، گریبان تو را هم بدرد

 

ز کام تشنۀ تو عالمی شود سیراب

روی به جانب لشگر، برو خداحافظ

که نیست چارۀ دیگر، برو خداحافظ

 

برو ولی کمی آهسته‌تر برادر جان

چو جان ز پیکر خواهر، برو خداحافظ

مأموریت تازه

ببریدم که پیام از تن بی سر دارم

حرف‌ها با سپه کوفه ز حنجر دارم

 

شکوه بر فاطمه دارم ز جسارت‌هاتان

من شکایت ز شما نزد پیمبر دارم

هجده گل زهرا

زیر نور کمی از ماه، بدن‌ها پاره

خیمه‌ها سوخته، جمعی ز حرم آواره

 

آن طرف‌تر تن هجده گل زهرا بی سر

این طرف مقنعه و چادر و چندین معجر

 

گمشده‌ای بی نشانه‌

داده خدا مقام مرا خادم الحسین

ارباب خوانده نام مرا خادم الحسین

 

من بی حسین گمشده‌ای بی نشانه‌ام

بنویس پس تمام مرا خادم الحسین

 

کربلای کوچه‌ها

عمری مرا خون جگر، قوت و غذا بود

شیرین‌ترین قوتم همین زهر جفا بود

 

با کس نگفتم لحظه‌ای، اسرار خود را

اسرار من در کربلای کوچه‌ها بود

مهر حسین

بگذرید از گنهم، من خجل اربابم

هر چه باشد نمی‌از خاک و گل اربابم

 

بین ما گرچه زمین تا به سما فاصله است

نیستم دور، که من متصل اربابم

بهشت، این همه لطف و صفا کجا دارد؟

عجیب هیئت تو بوی کربلا دارد

چقدر حال و هوای حرم صفا دارد

 

میان روضۀ تو بوی سیب می‌آید

و بعد، رایحۀ قتلگاه را دارد

غمخانۀ احمد

همرهان بار گشایید که مقصد اینجاست

به خدا قتلگه آل محمد اینجاست

 

کربلایی که شنیدید ز جدم، همه دم

خود گواه است، که غمخانۀ احمد اینجاست

 

چلچراغ

خواهر، برادر جای خود، زینب دلی دارد

چشم از تماشای امامش برنمی‌دارد

 

تا دید دارد لشگرش کم می‌شود، کم کم

طفلان خود را زد صدا با گریۀ نم نم

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×