دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
علم افتاده و ساقی بی دست

ای غریبان جهان منتظرت

همه دل سوختگان منتظرت

 

مرتضی ندبه برایت خواند

فاطمه سینه زنان منتظرت

لب خشکیده‌ات فرات حیات

ای که دادی به دست ما پرچم

با غمت کرده‌ای مرا همدم

 

لطف خود را بیا و افزون کن

تا شوم با غم دلت محرم

درماندگی عشق

در خواب مگر بینم بیدار شدن را

دل خواه نظر بودن دلدار شدن را

 

باید به دل گور برم حسرت فیض

اذن نفسی لایق دیدار شدن را

 

بوی گل یاس

خود را مقیم وادی احساس می‌کنم

دل را خمار بوی گل یاس می‌کنم

 

تا نام پاک ساقی لب تشنه می‌برم

بوی تو را به میکده احساس می‌کنم

یگانه صاحب پرچم

نوای سینه به هر دم فقط اباالفضل است

یگانه صاحب پرچم فقط اباالفضل است

 

رعیت‌اند همه خلق و پادشاه است او

بدان که مالک ما هم فقط اباالفضل است

‌مه محترم عشق

می‌زنم دم ز علمدار رشید حرم عشق

شه با کرم عشق

‌مه محترم عشق

صفای قدم عشق

زینب آیینه و قرآن به روی دست گرفته

گل باغ دل لیلا، علی اکبر، علی اکبر

ای به دستت دل بابا، علی اکبر، علی اکبر

 

زینب آیینه و قرآن به روی دست گرفته

شده از عشق تو شیدا، علی اکبر، علی اکبر

 

لطف و عطا و کرم مستزاد

ای ز ازل قالب روحانی‌ات

لطف و عطا و کرم مستزاد

تا ابدالدّهر، کرمخانه‌ات

ای پسر فاطمه آباد باد

کریم آل فاطمه

خوشم که از ازل شدم به درگهت گدا حسن

همیشه می‌زنم صدا ز سوز دل تو را حسن

عنایتی دلم شود ز دام غم رها حسن

مرا مخواه بیش از‌این به غصه مبتلا حسن

خدا اجازه می‌دهد چنین دعا کنم حسن

 

نوبت گریه

چگونه شکر بگویم؟ که زنده ماندم و دیدم

رسیده نوبت گریه دمیده ماه محرم

 

چگونه شکر بگویم؟ که زیر سایۀ پرچم

کنار حضرت زهرا نشانده‌اند مرا هم!

 

دست نیاز

من از قبیلۀ دردی کشان پر دردم

که در هوای نگاه نگار می‌گردم

 

دوباره دست نیاز و دوباره چشم امید

به سوی خانۀ طفل سه ساله آوردم

لب وا کن و سخن ز تن بی کفن بگو

ما از ازل اسیر پریشانی توییم

دنبال دیدن رخ نورانی توییم

 

ما ورشکسته‌ایم نگاهی، ترحّمی

محتاج یک عطای سلیمانی توییم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×