دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
حسین آمده به کربلا

دلم گرفته باز ای خدا، آه

سوز بده سوز جگر مرا آه

تا به هوایش بشوم فدا آه

 

یا که شوم کشتۀ بی هوا آه

حسین آمده به کربلا، آه

قبله‌گاه دل

الا ای قبله‌گاه دل کجایی؟

محرّم شد، نمی‌‌خواهی بیایی؟

 

بیا یک بار تا دورت بگردم

بیا که مردم از داغ جدایی

غم حسین

مرا ببخش اگر که سلام یادم رفت

خراب روی تو بودم، کلام یادم رفت

 

مرا ببخش اگر که ز راه آمدی و

به پیش پای تو آقا، قیام یادم رفت

هاجر سلام بر لب شش ماهۀ تو داد

بی تو زمین زمینۀ خرّم شدن نداشت

نسل بشر لـیاقت آدم شدن نداشت

 

ای عشق کل، که کل جهان جزء کلّ توست

بی تو جهان شهامت عالم شدن نداشت

زیبا‌ترین نتیجۀ اعجاز کوثر

من زینبم، سفینۀ غم‌های حیدرم

زیبا‌ترین نتیجۀ اعجاز کوثرم

 

مجلس به پا کنید، محرم رسیده است

عبد خدا شوید در این ماه محترم

شه کرببلا

حالی بده همیشه بخوانم دعا فقط

فهمی به من بده که بخواهم تو را فقط

 

دردی حواله کن که بفهمم چه می‌کشی؟

بی فایده ست نالۀ آقا بیا فقط

ای وارث خون گلوی سر بریده

دستی بده تا که بگیرم دست‌هایت

چشمی بده تا که کنم گریه برایت

 

دست توسّل دارم و چشم تمنّا

می‌دوزم امشب بر بلندای عطایت

 

بهانۀ کرب و بلا

شکر خدا که لطفِ تو دست مرا گرفت

مِهرت میان این دلِ ویرانه جا گرفت

 

امروز نه، که روز الست بربکم

با تو دلم بهانۀ کرب و بلا گرفت

 

بوی حسن گرفته تمامی قتلگاه

قرآن چرا به روی زمین اوفتاده است؟

شمر لعین به صفحه او پا نهاده است!

 

دیدم به چشم فاطمی خود، عمو حسین

زهرا کنار مقتل تو ایستاده است

 

مثل مزارت مانده خلوت روضه‌هایت

من از تبار باقرم مردم بدانید

دل بیقرار باقرم مردم بدانید

مست و خمار باقرم مردم بدانید

امروز یار باقرم مردم بدانید

فردا کنار باقرم مردم بدانید

شهر کینه

میان کوچه‌ها مرد غریبی

به لب دارد نوای یا حبیبی

 

به لب ذکر و به دیده اشک دارد

به دیوار غریبی سر گذارد

 

مسلم فدایی تو شده، این طرف میا

در نامه‌های مردم کوفه وفا مجوی

در سینۀ خرابۀ اینها صفا مجوی

 

آقای بی کسان بنگر بی کسی من

در کوچه‌های کوفه یکی آشنا مجوی

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×