دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
داغ شعله‌ور

ای کشته که نامت از همه زنده‌‌تر است!

بر جان رباب داغ تو شعله‌ور است

 

یک سال در آفتاب سر کردن او

پاسخ به سؤال مردم بی‌خبر است

 

یار پدر

 

ای مرهم زخم دل و غم‌خوار پدر!

هم غم‌خور مادریّ و هم یار پدر

 

در لیله‌ی قدر آخر عمر علی

شد مهر تو، سفره‌دار افطار پدر

مهمان فرات

سیراب ز چشمه‌ی حیاتیم همه

مجذوب سفینه النّجاتیم همه

 

با یاد اباالفضل و لب تشنه‌ی او

مهمان شریعه‌ی فراتیم همه

 

ساقی تشنگان

 

بر خون دو دیده‌ی تو می‌گریم من

بر قدّ خمیده‌ی تو می‌گریم من

 

ای ساقی تشنگان عترت! عبّاس!

بر دست بریده‌ی تو می‌گریم من

مهمان

 

آنان که نشستند به بیت العبّاس

پیمان به تو بستند به بیت العبّاس

 

دل‌سوختگان سوز داغت عبّاس!

مهمان تو هستند به بیت العبّاس

شفاخانه

 

عبّاس که عشقِ هر جگرسوخته است

از چار امام، عشق آموخته است

 

عالم به شب ولادتش چشم امید

بر باب شفاخانه‌ی او دوخته است

شفاخانه

 

عبّاس که روح عقل، دیوانه‌ی اوست

عشق، آیتی از غیرت مردانه‌ی اوست

 

آماده‌ی مهمانی بیمارانش

در عید ولادتش شفاخانه‌ی اوست

شرف قرآن

 

نامت شرف ملّت قرآن گردد

نامت نمک خوان سلیمان گردد

 

عبّاس تویی آن که علی فرموده است:

بر هر که کنی نگاه، سلمان گردد

افسوس

 

ای چشم که زود چشم بستی از من!

پیوند نگاه را گسستی از من

 

تا خون تو شویم و برآرم تیرت

افسوس! به تن نمانده دستی از من

ای چشم

 

ای چشم که سرفرازتر گردیدی!

نازت بکشم که نازتر گردیدی

 

پنداشت عدو به تیر بستت امّا

تو باز بُدی و بازتر گردیدی

سرچشمۀ خون

ای چشم که سرچشمه‌ی خون گردیدی!

از دایره‌ی دید، برون گردیدی

 

از فیض زیارت علیّ و زهرا

آیینه‌ی سرّ کاف و نون گردیدی

 

آینۀ حق‌بین

 

ای چشم که آیینه‌ی تو حق‌بین است!

خون از غم تو در دل حورالعین است

 

بی لعل حسین، نور چشم زهرا

چشمی که بر آب دید، مزدش این است

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×