کرب و بلا: طبق روایت‌های تاریخی متعدد امام حسین (ع) دارای سه فرزند پسر بودند که هر سه آنها را علی نامیدند؛ اما علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب (ع) مشهور به علی‌اکبر فرزند امام حسین (ع) و «لیلی بنت ابی‌مره» است که برخی او را بزرگ‌ترین فرزند امام حسین (ع) دانسته‌اند. 1

بیشتر منابع قدیمی او را علی‌اکبر نام نهاده‌اند تا از برادرش امام سجاد (ع) متمایز شود 2 اما برخی همچون «شیخ مفید» و «فضل بن حسن طبرسی» لقبش را اصغر گفته و اکبر را لقب امام سجاد (ع) دانسته‌اند.3

با وجود اینکه برخی نام علی‌اکبر را نام مشترک ایشان و امام سجاد (ع) دانسته‌اند اما با استناد به دلایل معتبر این نتیجه حاصل می‌شود که علی‌اکبر (ع) فرزند بزرگ سیدالشهدا (ع) و برادر بزرگ‌تر امام سجاد (ع) بوده‌اند. یکی از دلایل در اثبات این موضوع اینکه در متن زیارات مختلف همچون زیارت عاشورای غیر معروفه، زیارت وارث و زیارت مطلقه‌ی امام حسین (ع)، پس از علی بن الحسین لقب شهید آمده است.

این زیارت اختصاص به کشته‌شدگان دارد؛ لذا احتمال نمی‌رود که مقصود از على بن الحسین مذکور در این زیارت، امام سجاد (ع) باشد و قرینۀ بر این مدعا عبارت جابر بن عبدالله در زیارت اربعین است که در خطاب به اصحاب گفته است: «السلام على الارواح المنیخه بقبر أبی عبد اللّه»و این لقب برای زین‌العابدین (ع) در زیارت‌نامه‌ها و توسلات و ....... نیامده است. لذا با استناد به این دلایل می‌توان اطمینان حاصل کرد که مراد از علی بن الحسین، در زیارت‌نامه‌ها، توسلات، صلوات، رجزنامه و روایات، همان حضرت علی‌اکبر (ع) است که در روز عاشورا به شهادت رسید.5

 

صحنه‌های حضور علی‌اکبر (ع) در کربلا

شخصیت شناسی حضرت علی‌اکبر (ع) در حادثه عاشورا را باید قبل از ورود به کربلا مورد بررسی قرار داد. طبق روایت‌های موجود، تقریباً از منزلگاه «ثعلبیه» به بعد حضور علی‌اکبر (ع) در چند صحنه مهم مشاهده می‌شود و سخنانی که میان ایشان و پدر گرامی‌اش مطرح شده است هرکدام می‌توانند به عنوان سندی در بازشناسی شخصیت و نقش ایشان در حادثه عاشورا به شمار آید.

«ابن اعثم کوفی» نقل می‌کند: «در منزلگاه تعلبیه گرمگاه روز حسین بن علی سر به بالین نهاد و ساعتی بیاسود. بعد از آن بیدار شد و در غـایت اضـطراب اشک از دیـده جاری کرد. علی‌اکبر - پسر آن حضرت - پرسید: «ای پدر، جان من به فدای تو باد! هرگز مباد که چـشم تو بگرید؛ گریه از چیست؟» فرمود: «خواب دیدم سواری بیامد و به نزدیک مـا ایـستاد و گـفت: ای حسین! شما در رفتن به جانب عراق شتاب می‌کنید و مرگ به عقب شما می‌تازد و به تعجیل می‌آید تـا شـما را به بهشت برد. پس دانستم که اجل ما نزدیک رسیده است». علی‌اکبر گـفت: «ای پدر، نه مـا بر حقیم؟» امیرالمؤمنین حسین (ع) فرمود: «بلی ما برحقیم و حق با ماست». علی‌اکبر گفت: «ای پدر، چون مـا بر حقیم از مرگ باک نباشد» حسین (ع) با شنیدن سخن فرزند خود فرمود: «ای پسر، خوش دل کـردی مرا، خدای تعالی جـزای تـو خیر کناد».6

طبری نیز عین همین مطلب را بیان می‌کند، جز این‌که محل خواب دیدن امام را در قصر بنی مقاتل دانسته که یک منزل بعد از ثعلبیه و نزدیک‌تر به کوفه بوده اسـت.7

نکته قابل توجه اینکه جناب علی‌اکبر بلافاصله پس از پاسخ پدر می‌فرماید: «پس در صورتی که برحق باشیم، ما را از مرگ چه باک که می‌میریم در حالی که برحقیم؟» در این فراز زیبا، علی‌اکبر مرگ برحق را مـطرح می‌کند؛ مـرگ برحق که ناشی از کشته شـدن بـرسبیل حـق است، نه تنها مکروه و دشوار نیست که عین حیات است.

علی‌اکبر بـه همراه پدر قدم در راهی نهاده است که ادامه آن چیزی جز مرگ نیست. در این شرایط، تنها مـایه آرامـش و یـگانه مستمسکِ توجیه کننده برای پذیرش چنین مرگی زودرس، چیزی جز دفاع از حـق نمی‌تواند باشد.

 

حضور علی‌اکبر (ع) مذاکره محرمانه امام حسین (ع)

به نظر می‌رسد در جریان حادثه کربلا و به‌ویژه هر چه روز عاشورا نزدیک‌تر شده و خطرها و سختی‌ها شدت یافته است، جناب علی‌اکبر و عباس بن علی (ع) به عنوان دو یار معتمد امام، پیوسته همراه ایشان بودند و در آن هنگامه‌های پرغوغا و هـولناک، چـشم از پدر برنمی‌داشتند و هرلحظه مترصد فرمان و دستور امام بودند.

یکی از مواقع حساسی که این حضور در تاریخ ثبت شده، مربوط به زمانی است که امام حسین (ع) با دشمن مذاکره داشتند و علی‌اکبر (ع) به عنوان خواص یاران امام در جریان مذاکره بود که نمونه آن، ماجرای مهم مذاکره محرمانه امام با ابن سعد است. ابن اعثم گوید: «عمر سعد بـا صدوبیست سوار کنار فرات آمد، در حالی که همراه امام، عده‌ای از یاران ایـشان حـضور داشتند. امام حسین (ع) برای تأثیرگذاری بیشتر و انجام صـحبت خـصوصی با عمر سعد به یاران خود فـرمود دورتـر بایستند، به‌گونه‌ای که فقط عباس و علی‌اکبر با ایشان باقی ماندند. از آن طـرف همراهان عمر سعد دورتر ایـستادند و فـقط پسرش حـفص و غـلام او بـاقی ماندند.»

 

سخن امام حسین (ع) درباره علی‌اکبر (ع)

یکی از سوزناک‌ترین صحنه‌های حادثه کربلا که به وجود مقدس علی‌اکبر (ع) پیوند خورد، صحنه میدان رفتن ایشان بود که بعد از شهادت اصحاب امام رقم خورد. علی‌اکبر (ع) اولین نفر از بنی‌هاشم بود که روز عاشورا برای یاری امام خود به میدان رفت و به شهادت رسید.8 از جمله سخنانی که امام حسین (ع) در بیان قدر و منزلت جناب علی‌اکبر بیان فرمودند زمانی است که فرزند ایشان عازم میدان بزرگ مبارزه و شهادت شد. امام در این هنگام فرمودند «اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ وَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَیْهِ...»9

دقت در سخنان فوق به خوبی نشان می دهد چگونه امام با بیان موجز و محکم خود، میان قرآن و پیامبر و فرزندش علی‌اکبر پیوند زده و چنین فـرزند عـزیزی را به قربانگاه می‌فرستد.

 

رجزخوانی؛ فرصتی برای تبلور شخصیت علی‌اکبر (ع)

اکثر مورخان، رجزی را که علی‌اکبر (ع) به هنگام میدان رفتن می‌خواند را نقل کرده‌اند اما «ابن شهر آشوب» به وجه بهتر و کامل‌تری آن را نقل کرده است.

این رجز هنگامی بر زبان ایشان جاری شد که مردی شامی به‌واسطه پیوند خویشاوندی مادر علی‌اکبر با بنی امیه،10 می‌خواست بدیشان امان دهد که حضرت با رد کردن این پیشنهاد چنین فرمود:

«اَنا عَلِیُّ بنُ الحُسینُ بنُ عَلِیٍّ     نَحنُ و بیتُ اللهِ اَولی بالنَّبِیِّ

مِن شَبَثٍ و شَمَرٍ ذاکَ الدَّنِیّ     اَضرِبُکُم بِالسَّیفِ حَتّی یَنثَنی

ضَربُ غُلامٍ هاشِمیٍّ عَلَوِیٍّ     و لا اَزالُ الـیومَ اَحـمی اَبی

تااللهِ لا یَحکُمُ فینا اِبنُ الدَّعِیّ»

در این رجز، علی‌اکبر (ع) به ویژگی‌های شخصیتی خود و تمایز بارز با دشمنان اشاره‌ای مهم دارد و با تصریح به این‌که من فرزند حسین بن علی هستم و این‌که ما از گروه و خاندان نبی خدا هستیم و مقابل ما ابن دعی و حرام‌زاده‌ای قرار گرفته است، در واقع به خوبی دلیـل حـقانیت مبارزه و شمشیر کشیدن و نیزه زدن را بیان کرده و در یک کلام، وجهی منطقی برای کشتن و کشته شدن را مطرح می سازد؛ گویی همان استدلالی را می‌آورد که امام حسین (ع) در پاسخ به نامه یزید داد تا وجهی مـنطقی و دلیـلی به حق را برای بیعت نکردن بـا یـزید و شـروع نهضت کربلا نمایان سازد؛ آن جا کـه فـرمود:

«ایها الامیر! انا اهل بیت النبوه و معدن الرساله و مختلف الملائکه و مهبط الوحی و بنا فتح الله و بنا یختم و یزید رجل فاسق شارب الخمر، قـاتل النفس المـحترمه معلن بالفسق و مثلی لا یبایع مثله ولیکن نصبح و تـصبحون و ننظر و تنظرون ایّنا احقّ بالخلافه و البیعه.»11

 

تأکید بر بیان حق را در آخرین صحنه حضور علی‌اکبر پیش از شهادت ایشان می‌توان دید که بعد از وداع با پدر برای چندمین بار وارد میدان نبرد شد، رجزی خواند و به نحوی زیبا موضوع حق را به باز هم برای آخرین بار و از زاویه‌ای دیـگر مـطرح کرد:

«الحرب قد بـانت لهـا حقائق    و ظهرت من بعد ها مصادق

والله رب العرش لانفارق          جموعکم او تغمد البوارق»

علی‌اکبر در این فراز مهم و در این مرحله آخر از حیات ظاهری خود، به نکته بـسیار مهمی اشاره می‌کند و آن این‌که میدان‌های سخت و از جمله جنگ است که موجب می‌شود مرزهای ملبس شده حق و باطل از یکدیگر تمیز شوند. در این آوردگاه مرگ و زندگی است که جوهر انسان‌ها ظاهر می‌گردد و حـقیقت هر کـس و میزان وفاداری و معرفت و شجاعتش جلوه‌گر می‌شود. در این جاست که مردان حقیقی تا آخرین قطره خون پایداری کـرده و بر حقیقت راهی که برگزیده‌اند، با خون خود گواهی می‌دهند. از هـمین روست کـه علی‌اکبر به رب عرش قسم می‌خورد که از جمع شما دشمنان با همه کثرتشان تا زمانی که شمشیرها در نیام فـرو نرفته باشند، پس نمی‌کشد.12

 

___________________________________________________________________________

پی‌نوشت‌ها:

1- شیخ مفید، الارشاد، 1413 ق، ج 2، ص 135؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، 1408 ق، ص 86؛ ابی‌‌مخنف، وقعه الطف، 1427 ق، ص 276؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج 2، ص 246-247.

2- علی‌میر، «علی بن حسین»، دانشنامه جهان اسلام.

3- شیخ مفید، الارشاد، 1413 ق، ج 2، ص 135 شیخ مفید، الارشاد، 1413 ق، ج 2، ص 135؛ طبرسی، اعلام الوری، 1417 ق، ج 1، ص 47.

4- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 98، ص 330، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق.

5- شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبّد، ج 2، ص 772.

6- کوفی، 1372: 873.

7- طـبری، 1387: 5/407 و 408

8- ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، 1408 ق، ص 87.

9- لهوف، سید بن طاووس، ص 113.

10- همان ص 86...

11- بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 44، ص 325

12- با نگاهی به مقاله «بررسی نقش حضرت علی‌اکبر (ع) در حادثه کربلا با تأکید بر حقانیت قیام»، پژوهش‌نامه معارف حسینی، بهار، شماره 9.