کرب و بلا: «آیت‌الله محسن اراکی» عضو مجلس خبرگان رهبری و عضو شورای عالی حوزه‌های علمیه در برنامه تلویزیونی سوره با عنوان «از صلح حسنی تا قیام حسینی» با تاکید بر تاثیر سنت‌های حاکم بر تاریخ در بررسی رفتار و سیره ائمه اطهار به تبیین این دو رویکرد پرداخت و اظهار داشت:  این تفاوت تنها اختصاص به روش امام حسن و امام حسین (ع) نداشته است بلکه در موضع‌گیری یک امام در دو برهه تاریخی نیز دیده می‌شود. حضرت علی (ع) در دوره خلافت به یک شکلی و در دوره پیش از خلافت نیز به شکل دیگری عمل کردند. سیدالشهدا (ع) 20 سال بعد از شهادت حضرت علی (ع) به یک شیوه و در جریان کربلا به شیوه دیگری عمل کرده است. عجیب تر از این شیوه، حرکت امام صادق (ع) است که از یک سو درباره قیام زید و قیام علوین جملات رسایی را دارند؛ زمانی از خروج و قیام زید حمایت می‌کنند اما می‌بینیم همین امام نزدیکان خود را از پیوستن به زید نهی می‌کند و این نشان می‌دهد جریانی در کار است.

 

وی در ادامه نگاه دینی مبتنی بر قرآن را بستر برخی از موضع گیری‌های ائمه اطهار در دوره‌های مختلف تاریخی عنوان کرد و افزود:  قرآن کریم سنت‌هایی را تبیین می‌کند که این‌سنت‌ها در سنت معصومین تشریح و تبیین شده است. یکی از سنت‌ها که اتفاقا بستر بسیاری از این موضع‌گیری‌ها قرار گرفته؛ سنت عدل و فرصت عدل است. اینها سنت‌های مکمل هم هستند. جهان هستی بر اصول عدل و حقانیت برپاست. همین اصل در آفرینش جامعه بشری و سنت‌های حاکم بر آن نیز وجود دارد. جامعه بشری از نظر سنت‌های الهی یا باید جامعه عدلی باشد که در آن عقل گسترش یافته و عدل به طور فعلی در آن جامعه جریان دارد و یا طوری باشد که بتواند زمینه پیدایش جامعه عدل را در آینده فراهم کند. این همان فرصت عدل است.

 

به گفته عضو شورای عالی حوزه‌های علمیه اگر جامعه‌ای نه عدل بر آن حاکم باشد و نه بتواند بذر پیدایش جامعه عدل آینده باشد؛ دیگر توجیهی برای وجودش در جهان نیست و این جامعه مستحق سنتی می‌شود به نام عذاب که به انقراض جوامع منتهی خواهد شد.

 

آیت الله اراکی چرایی صلح امام حسن و قیام امام حسین (ع) سوال شیعیان از ائمه دانست و در پاسخ به این سوال گفت: البته ائمه مطابق درک مردم آن روزگار به این سوال پاسخ داده و این تفاوت عملکرد را منوط به اراده الهی دانسته‌اند. اما به طور کلی می‌توان گفت. ما دو نوع صلح تاکتیکی و صلح راهبردی یا استراتژیک داریم. صلح تاکتیکی در مکتب‌های غیر الهی وجود دارد. ولی در مکتب انبیا اصل بر صلح راهبردی است. طبق قاعده قرآنی افسادها بعد از اصلاح ها آمده است و در کره زمین اصل بر اصلاح است. امام صادق (ع) می‌فرمایند در زمین دو دولت آدم یا دولت ابلیس بوده‌اند. هر گاه عدل پیاده شود، اینجا دولت آدم است و این دولت اصلی است. به تدریج کسانی آمده‌اند که این دولت را از صاحبان اصلی که همان برقرار کنندگان عدل هستند، گرفته‌اند. هر گاه فساد بیاید، باز هم دوره عدلی به وجود می‌آید. اصلا فلسفه امید و انتظار از اینجا می‌آید.

 

به گفته آبت‌الله اراکی، صلح راهبردی در نگاه دینی به تاریخ وجود دارد. درحالی که بر مبنای فلسفه های تاریخی دیگر اصلا توجیه ندارد. در نگاه غیر دینی جنگ قدرت است و همیشه جنگ بوده و اگر صلحی هم باشد تاکیتیکی است. یعنی اگر اصحاب قدرت با هم کنار می‌آیند بر این اساس است که یا قدرت خود را نگه دارند یا فرصتی ایجاد کنند تا بتوانند تجاوزی دیگر داشته باشند. اما در نگاه دینی و در سیره سیاسی ائمه اطهار (ع) جنگ و صلح معنای دیگری دارد و بر مبنای همان فرصت عدل است. هر کجا می‌بینیم جنگی شروع شده، در راستای احیای فرصت عدل بوده است. گاهی توسعه فرصت عدل با جنگ تحقق پیدا نمی‌کرد و با صلح تحقق می‌یافت. اینجاست که هر دو امام حسین و امام حسن (ع) یک کار انجام دادند. بنا بر شرایط جامعه اگر امام مجتبی (ع) جنگ می‌کرد، کلا جامعه عدل نه تنها نابود می‌شد، بلکه فرصت جامعه عدل هم از بین می‌رفت.

 

وی در شرح مختصری بر شرایط جامعه دوران امام حسن (ع) اظهار داشت: پیش از به اامت رسیدن حضرت و در زمان حضرت علی (ع)، بسیاری از ارکان جامعه خِرد از جمله مالک اشتر به شهادت رسیدند و حادثه شهادت امیر‌المومنین (ع) ضربه کاری بود. زیرا او با هیچ شخصیتی بعد از پیامبر قابل قیاس نبود. امام حسن (ع) هرچند نوه پیامبر بود اما علی (ع) بواسطه اینکه شریک پیامبر در تاسیس اسلام بود، جایگاه دیگری داشت و با شهادت حضرت. این شریک قدرتمند حذف شده بود. پس از اینکه امام حسن (ع) خلافت ظاهری را بر عهده گرفت، از همان ابتدا همه می‌گفتند امام نمی‌خواهد بجنگد و شرایط جوری بود که جز با صلح نمی‌شد جامعه را نگه داشت.

 

به گفته آیت‌الله اراکی در آن زمان معاویه تظاهر به تبعیت از اسلام می‌کرد و هر کاری انجام می‌داد، سعی داشت با مسائل دینی توجیه کند و مردم عامی هم نمی‌توانستند فرق آنها را درک کنند. اگر در چنین شرایطی امام حسن (ع) کشته می‌شد، تمام این جامعه خردی که باید فرصت عدل را زنده نگه می‌داشتند نیز از بین می‌رفتند و دیگر چیزی به نام اسلام رسول اکرم باقی نمی‌ماند.

 

وی در ادامه قیام و در نتیجه شهادت سیدالشهدا (ع) را فرصت احیای عدل در جامعه دانست و اظهار داشت: در فرصت بعد از شهادت این شرایط به وجود آمد که احادیث از مدینه و کوفه و مکه بیرون برود و مردم توانستند بین معاویه و خلفای دیگر قیاس کنند. جامعه می‌توانست بفهمد که حق با چه کسی است. کسانی که با سیدالشهدا (ع) جنگیدند می‌دانستند که حق با اوست نه یزید. ولی این فهم در دوران امام مجتبی (ع) نبود. چون معاویه متظاهر بود. بنابراین اگر امام حسین (ع) قیام نمی‌کرد، فرصت عدل برای همیشه از میان می‌رفت. در دوران قبل از سیدالشهدا حاکم ولو معاویه، مرجع دینی مردم بود. ولی امام حسین (ع) این روند را شکست. مردم به سراغ خانه علی ابن حسین (ع) می‌رفتند یا فقهایی که اهل فقه بودند.

 

عضو شورای عالی حوزه‌های علمیه در پایان سخنانش خود تاکید کرد: اگر بخواهیم سیره ائمه را بشناسیم و رفتار آنان را در مقاطع تاریخی خوب تشخیص دهیم، باید با سنت الهی و اجتماعی و سنت رهبران دینی به این رفتار نگاه کنیم.