اختصاصی کرب و بلا؛ در بیان دلایل قیام امام حسین (ع) و خروج ایشان از مکه به سمت کوفه موارد زیادی ذکر شده است از جمله اینکه سیدالشهدا (ع) به دنبال تشکیل حکومت اسلامی بود و در پی دعوت کوفیان، شرایط و موقعیت را مناسب دیدند تا با حمایت و پشتیبانی مردم این شهر که دل خوشی از شام و حکومت اموی نداشتند به این مهم دست یابند.

 

علی مطهری؛ استاد دانشگاه تهران در برنامه‌ای از سلسله برنامه‌های «عاشورا و روزگار ما» با موضوع «عاشورا و اصلاح امت» به ریشه‌های وقوع این واقعه بزرگ تاریخی پرداخت و گفت: در مواجهه با قیام امام حسین (ع) ابتدا باید این مسئله مهم را به اثبات رساند که چنین واقعه‌ای حماسه بوده است و نه یک تراژدی و واقعه غمبار. به نظر می‌رسد که وقوع این واقعه بزرگ از یک رویداد غمبار و تراژیک به دور باشد، چرا که همه‌چیز آن محاسبه شده است و در مورد لوازم و امکان رخ دادن آن، امام حسین (ع) تمامی محاسبات و احتمالات را مورد توجه قرار داده‌اند و اینگونه نبوده است که ایشان درگیر یک جنگ ناخواسته شوند.

 

استاد دانشگاه تهران تصریح کرد: اصلاً اگر قائل به اجباری و غیراختیاری بودن این واقعه باشیم، این رویداد تاریخی را نمی‌توان الگو آفرین و قابل تأسی و پیروی دانست و باید گفت که آنچه روی داد از مظلومیت بسیار شدید ایشان و خاندانشان تا جانفشانی اصحاب، همگی انتخاب شده و برپایه معرفت بوده است.  

دعوت کوفیان انگیزه امام حسین (ع) در قیام را تشدید کرد

وی در ادامه افزود: براساس یک برداشت غلط گفته می‌شود که دلیل اصلی قیام امام حسین (ع) که باید آن را حماسه و الگوی بسیاری از حرکت‌ها و جنبش‌های آزادیخواهانه نامید، دعوت کوفیان و البته مسئله بیعت‌خواهی یزید از ایشان بوده است که برای این موضوع، تحت فشار شدیدی نیز قرار گرفته بودند اما باید گفت که شاید این پیشامدها انگیزه را در ایشان تشدید کرد و مصمم برای انجام این حرکت شدند اما دلیل و منشأ اصلی آن را باید از خیلی قبل‌تر جستجو کرد. منشأ اصلی این واقعه را باید سالها قبل و در جریان فتح مکه توسط مسلمانان جستجو کرد؛ آن زمان که مسلمانان پشت درهای بسته مکه باقی ماندند و در نهایت ابوسفیان مجبور شد که آنها را به شهر راه دهد و البته به ظاهر خود و خانواده‌اش نیز به اسلام گرویدند، در حالیکه در باطن چنین چیزی روی نداد و به قول «عمار یاسر» آنها به ظاهر اسلام آوردند اما در واقع اسلام نیاورده و به آن اعتقادی نداشتند و همواره به دنبال فرصت بودند تا ضربه خودشان را به پیکر اسلام وارد کنند که به نوعی انتقام از گذشته باشد و  بتوانند جامعه را به قدرت و موازین دوران جاهلیت بازگردانند.

بنی امیه یک حزب بود و نه یک تفکر 

مطهری با اشاره به اینکه بسیاری از کارشناسان تاریخی و سیاسی معتقدند بنی‌امیه در حقیقت نه یک تفکر که یک حزب بودند و با برنامه و نقشه پای در میدان گذاشتند، افزود: وقتی اسلام پیروز شد اینها تنها تظاهر به اسلام کردند اما در حقیقت به دنبال تحقق نقشه‌هایشان بودند و نقطه آغازین اجرای نقشه‌های ایشان در سقیفه بنی‌ساعده و کنار گذاشتن امام علی (ع) از جانشینی پیامبر (ص) علیرغم حقانیت ایشان بود.

 

وی در ادامه گفت: با وجود آنکه در دوران دو خلیفه اول و دوم تا حدود زیادی سیره پیامبر (ص) عملی شد اما در پایان دوران خلیفه دوم یک اشتباه تاریخی رخ داد و آن زمانی بود که یک شورای 6 نفره که برای جانشینی او تشکیل شده بود، علاوه بر عمل به قرآن و سیره پیامبر، شرط تبعیت از سیره دو خلیفه پیشین را گذاشتند که در نتیجه امام علی (ع) به آن جهت که نپذیرفتند تابع سیره دو خلیفه پیشین باشند لذا کنار گذاشته شده و عثمان به عنوان خلیفه سوم انتخاب شد.

بنی امیه در دوران خلیفه سوم مجال زیادی برای عرض اندام پیدا کردند

نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی اظهار داشت: در بیان اینکه چرا این امر یک اشتباه محسوب می‌شود، باید گفت که در دوران خلیفه سوم، امویان مجال زیادی برای عرض اندام پیدا کردند و برای نخستین بار یزید؛ یکی از پسران ابوسفیان پیش از معاویه، استانداری شامات را به دست آورد و به این سبب جای پا و فرصت مناسبی برای امویان برای آنچه که از پیش در نظر داشتند و باید از آن تعبیر به ضربه زدن به اسلام کرد، پیدا کردند.

 

سرپرست انتشارات صدرا تصریح کرد: پیش از اینکه به مواردی اشاره کنم که طی آن امویان فرصت مناسبی برای ضربه زدن به اسلام در دوران خلیفه سوم پیدا کردند، میل دارم در مورد آن جمله معروف امام حسین (ع) صحبت کنم، آنجا که آن حضرت دلیل خروج و قیام خویش را امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح امت جدشان، مطرح کردند که این امر اشاره به همان شروطی داشت که در جریان شورای انتخاب خلیفه سوم گذاشته شد و حضرت علی (ع) به دلیل نپذیرفتن شرط سوم از انتخاب کنار گذاشته شدند؛ در حقیقت امام حسین (ع) این جریان را یک جریان انحرافی تلقی کرده و قصد احیای آن را داشتند.

امام علی (ع) مخالف قتل عثمان بود تا خلیفه کشی در اسلام رسم نشود

مطهری درباره تلاش‌ها و مجموعه فعالیت‌های امویان در ضربه زدن به پیکره اسلام گفت: آنها حتی از مرگ عثمان هم برای پیشبرد اهداف خود استفاده ابزاری کردند و با رجوع به قرآن، برخی اشارات کلام خدا را  به نفع خود تأویل و تفسیر کردند و خود را طالب خون به ناحق ریخته عثمان دانستند هر چند که در جریان قتل خلیفه سوم، امام علی (ع) برای اینکه خلیفه‌کشی تبدیل به یک رسم نشود، خود مخالف بودند، با این حال این اتفاق افتاد اما امویان با مقصر خواندن امام علی (ع) لشکری برای جنگ با ایشان به کوفه گسیل داشتند.

 

وی ادامه داد: جعل حدیث، نعت شیخین، سب و لعن امام علی (ع) و خاندان علوی از جمله فتنه‌های متداول امویان در جریان دشمنی با آل علی (ع) بود و از همان ابتدا با روی کار آمدنشان که همانطور که گفته شد در دوران خلیفه سوم بسیار به آنها جولان داده شد، ابو سفیان حتی منکر وحی و پیامبر (ص) و قرآن شد و به فرزندان خود توصیه کرده بود که حکومت را میان خود دست به دست کنند تا به دست کسی غیر از خاندان اموی نیفتد. خدعه و نیرنگ در دوران استانداری و پس از آن خلافت معاویه به اوج خود رسید و او در طول 20 سال استانداری شامات و 20 سال خلافت بر مسلمین تا جایی که امکان داشت دست به سلسله اقداماتی زد که جامعه عرب را به سمت دوران جاهلیت بازگرداند و فرهنگ جاهلی بیش از پیش رواج پیدا کند که نمونه بارز آن گردن زدن مخالفان و بر نیزه کردن سر آنها بود که سنتی از دوران جاهلیت به شمار می‌رفت و شاهد هستید که یزید نیز در جریان واقعه عاشورا این عمل را در مورد سرهای شهدای کربلا تکرار کرد.

اشتباه سیاسی معاویه موروثی کردن خلافت در خاندان خود بود

این استاد دانشگاه گفت: باید گفت که معاویه یک اشتباه سیاسی در جریان خلافت خود کرد و آن موروثی کردن خلافت بود که در نتیجه آن حکومت به دست فرزندش یزید می‌افتاد که برخلاف پدر تظاهر به هر چیزی می‌کرد، علناً فسق و فجور می‌کرد و امام حسین (ع) در چنین فضایی دیگر سکوت را جایز ندانستند و قیام کردند چرا که اگر چنین رویه‌ای تداوم پیدا می‌کرد دیگر چیزی از اسلام باقی نمی‌ماند. اما اینکه چرا امام حسین (ع) در جریان قیام خود خانواده را نیز همراه کردند، باید گفت که این امر نیز از هوشمندی ایشان ناشی می‌شود و اینکه همه‌چیز را محاسبه کرده بودند و پس از واقعه قطعاً هر کدام از ایشان می‌توانستند بزرگترین منشأ و ابزار تبلیغ این قیام به مردم باشند. هر چند که بنا به گفته خود ایشان خداوند اراده کرده است ایشان را کشته ببیند و اعضای خاندانش را اسیر؛ پاسخی که سیدالشهدا (ع) در مواجهه با عقلا و بزرگان که ایشان را از رفتن به این سفر منع می‌کردند، دادند.

وقوع واقعه عاشورا در زمره مشیت تشریعی خداوند است

نماینده سابق مجلس شورای اسلامی گفت: در اینکه وقوع واقعه عاشورا مشیت الهی بوده است؛ شکی نیست اما ما دو نوع مشیت داریم، یکی مشیت تکوینی و دیگر تشریعی که در نوع نخست مشیت محتوم است و حکم الهی است اما در نوع دوم یعنی تشریعی با فرض حکم از سوی درگاه الهی، شخص می‌تواند ارتکاب و انجام آن را بپذیرد و یا نپذیرد همچنانکه ما نیز بسیاری از کارها را انجام داده و انجام برخی دیگر را نیز ترک می‌کنیم و امام حسین (ع) هم در این قیام مختار به انجام دادن و یا نبودن آن بودند.

 

وی در پایان با اشاره به مواجهه نابرابر آن حضرت و یارانش با سپاه عظیم کوفیان گفت: بسیاری می‌گویند که پس این مواجهه که عاقبت آن مشخص است چرا روی داد در حالیکه تکلیف مشخص بود و چرا آن حضرت ندای هل من ناصر ینصرنی، سر دادند با وجود آنکه پیوستن افراد دیگر نتیجه جنگ را عوض نمی‌کرد که باید گفت به هر حال آن حضرت با این کار حجت را تمام کردند و نه برای پیروزی بلکه برای اینکه عده بیشتری را در این فلاح و رستگاری با خود همراه کنند، این کار را کردند.