به گزارش کرب و بلا؛ در مسیر دلدادگی به معشوق و جان سپردن و فنا شدن در راه دوست باید ثابت قدم بود؛ سعید بن عبدالله حنفی که او را در زمره شهدای دشت کربلا می‌نامند از جمله این افراد بود که علاوه بر نائل آمدن به درجه رفیع شهادت از همان ابتدا تا به آخر، در ایمان و خاکساری به ساحت مقدس سیدالشهدا (ع) قدم‌های راسخی داشت.

 

او را به همراه هانی بن هانی سبیعی از جمله افرادی می‌خوانند که در کوفه اقامت داشته و جزء نخستین پیام رسان‌ها میان مردم کوفه با امام حسین (ع) بوده است، چنانکه علاوه بر رد و بدل کردن نامه میان برخی از کوفیان با امام (ع) از کوفه به مدینه و بالعکس، نامه مسلم بن عقیل به امام که در آن مژده همراهی 18 هزار کوفی و بیعت ایشان با امام مرقوم شده بود را نیز تسلیم سیدالشهدا (ع) کرد.

 

از جمله نامه‌های معروفی که سعید از جانب کوفیان، آن را به امام حسین (ع) رساند، نامه‌ای بود که نویسندگان آن «شَبَثُ بن رِبعی»، «حَجّار بن اَبجَر»، «یزید بن حارث»، «یزید بن رویم»، «عزره بن قیس»، «عمرو بن حجاج» و «محمد بن عمیر» آن را به رشته تحریر درآورده بودند.(1)

 

ملاحظه می‌شود که برخی از اسامی چنین فهرستی بعدها در واقعه عاشورا در صف سپاهیان کوفه مقابل امام ایستادند و این امر حاکی از آن است که از چنان وجاهت و محبوبیتی برخوردار نبوده و به این دلیل از اعتبار سعید بن عبدالله  استفاده کرده به این امید بودند که وجاهت او، امام (ع) را به آمدن کوفه قانع کند.(2)

 

سعید پس از تسلیم نامه مسلم بن عقیل به امام حسین (ع)، با کاروان ایشان به جانب کوفه همراه شد و در طول مسیر هیچگاه حتی زمانی که خبر شهادت مسلم و هانی به امام واصل شد، از وفاداری به امام سرباز نزد و نقل است در شب عاشورا که امام (ع) اصحاب را پشت خیمه‌ها جمع کرده و پس از سخنرانی معروف خود از آنان خواستند که هر یک دست دوست خود را گرفته و از تاریکی شب بهره گرفته و این ناحیه و سرزمین را ترک کنند؛ سعید جزو نخستین کسانی بود که از جای برخاست و گفت: یا بن رسول الله(ص) به خدا سوگند ما دست از یاری شما برنخواهیم داشت... به خدا سوگند اگر کشته شوم، سپس زنده گردم، هفتاد مرتبه مرا بسوزانند و خاکستر مرا به باد دهند، باز هم از شما دست برنخواهم داشت.(3)

 

سعید در ظهر عاشورا هنگامی که امام حسین(ع) نماز خوف به جا آورد، مقابل حضرت ایستاد تا در برابر هجمه دشمن و اصابت تیرهای فراوانی که تیراندازان سپاه کوفه نشانه رفته بودند، گزندی به وجود نازنین آن حضرت وارد نشود.

نقل است، زمانی که به زمین افتاد و در حال جان دادن بود این دعا را می‌خواند: «خدایا! همان‌گونه که قوم عاد و ثمود را لعنت کردی، اینان (سپاه کوفه) را مورد لعن خویش قرار ده. خدایا! سلام و درود مرا به پیامبرت برسان و درد و رنجی را که در اثر زخم‌های بدنم تحمل نمودم به آن حضرت ابلاغ فرما زیرا من در یاری پیامبرت خواستار دستیابی به پاداش توأم.(4)

 

زمانی که اباعبدالله (ع) بر بالین او حاضر شد به آن حضرت گفت: ‌ای فرزند رسول خدا، آیا به پیمانم عمل کردم؟ امام (ع) فرمود: آری؛ تو در بهشت پیشاپیش من قرار داری.(5)

 

نقل شده که هنگام شهادت، به جز زخم‌های شمشیر و نیزه، 13 تیر نیز بر بدنش نشسته بود.(6)

 

پانویس

1ـ عنصر شجاعت، کمره‌ای، ج1، ص158-160

2ـ عنصر شجاعت، کمره‎ای، ج1، ص158

3ـ تاریخ طبری، ج4، ص318

4ـ قاموس الرجال، تستری ج5، ص107-108

5ـ ابصار العین، سماوی، ص217-218

6ـ اعیان الشیعه، سیدمحسن امین، ج7، ص241