به گزارش «پایگاه تخصصی امام حسین علیه‌السلام»، روزهایی که ضریح اباعبدالله علیه‌السلام شهر به شهر در ایران می‌چرخید تا در حرم مطهر ایشان نصب شود، هزاران ایرانی کنار خودروی حامل ضریح مطهر حلقه می‌زدند، به پنجره‌های نقره‌ای خیره می‌شدند، اشک می‌ریختند و با چشمان پر‌حسرت‌ ضریح نورانی مولا را به‌سوی کربلا بدرقه می‌کردند. همه می‌دانستند که طراح و مجری ساخت این ضریح یک هنرمند نام‌آشنای ایرانی است؛ استاد محمود فرشچیان که افتخار بزرگ ما ایرانی‌هاست. کسی که نقاشی‌هایش آوازه جهانی پیدا کرده و تابلوی «عصر عاشوار»ی او یکی از نمادهای محرم و روزهای عزای سیدالشهدا علیه‌السلام شده. چهره ماندگاری که در یک خانواده مذهبی رشد کرده و ارادتش به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام مثال‌زدنی است.



*اجازه دهید گفت‌و‌گویمان را از ساخت ضریح حضرت امام حسین علیه‌السلام شروع کنیم. چه شد که این کار به شما پیشنهاد شد؟
سال ۸۵ نامه‌ای از طرف هیات محترم امنای قم به‌دستم رسید که در آن نوشته بودند به‌ دلیل اینکه کار ساخت ضریح مطهر حضرت علی بن موسی‌الرضا‌ 
علیه‌السلام را به‌ شکل بسیار خوبی انجام داده‌اید، از شما دعوت می‌کنیم طرحی برای ضریح حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام ارائه دهید. خیلی خوشحال شدم و در کمتر از پنج ماه، شش طرح متفاوت ارائه دادم و برای آنها فرستادم. آنها برای اینکه بعد‌ها حرف و حدیثی درباره این ‌کار ایجاد نشود برای طراحان دیگر هم نامه نوشتند و از آنها هم خواستند طرح‌هایشان را در این زمینه ارائه دهند.
آن طور که شنیدم برای ساخت ضریح امام حسین 
علیه‌السلام طرح‌های مختلفی ارائه شد و وقتی آنها را بررسی کردند به این نتیجه رسیدند که کار را بنده انجام دهم. به همین دلیل دوباره با من تماس گرفتند و برای انجام کار دعوتم کردند. به همین دلیل طرح‌هایی را که انجام داده بودم دوباره بررسی و در ‌‌‌نهایت یکی از آنها را بر اساس اصول اجرایی به‌ اندازه کامل طراحی کردم. این‌گونه بود که کار ساخت ضریح امام حسین علیه‌السلام شروع شد.

در این فاصله چندین بار با هزینه خودم به ایران آمدم. همیشه خدا را شکر می‌کنم که نیاز نشد کمک بگیرم. باید بگویم که در انجام تمام کارهای مذهبی مسئله مالی هرگز برایم مطرح نیست. حضرت اباعبدالله‌الحسین‌ علیه‌السلام عنایت خاصی به من دارند و همیشه مدیون لطف و عنایت ‌ایشان هستم. باید توجه داشت که اگر نظر خاص آن بزرگواران نباشد، محال است کاری انجام گیرد و مورد قبول واقع شود.

*گویا اساتید ماهر دیگری هم در این کار با شما همکاری داشته‌اند.
بله، در طول کار دو سه بار قلمزن‌ها عوض شدند که در ‌‌‌نهایت کار به استاد مصطفی حدادزاده از اصفهان واگذار شد. کاری که ایشان انجام دادند از نظر من که مسئولیت نظارت عالی را برعهده داشتم، نسبت به دیگر قلمزن‌ها عالی و ارزنده بود. در کارهای مذهبی‌ای که انجام می‌دهم سعی می‌کنم به‌جای گل و بوته و نقش‌های مختلف، اسماء الهی نوشته شود. در خطاطی‌های ضریح مطهر حضرت امام حسین 
علیه‌السلام از استاد موحد که یکی از بزرگ‌ترین خطاطان نثر و ثلث جهان هستند بهره بردم. البته در طول کار هیات امنای قم هم زحمات زیادی کشیدند که تاثیر بسیاری در پیشبرد کار داشت و در ‌‌‌نهایت کار ضریح حضرت اباعبدالله‌الحسین‌ علیه‌السلام این‌گونه که گفتم به سرانجام رسید.

*گفتید که امام حسین 
علیه‌السلام همیشه به شما عنایت داشته‌. منظورتان از عنایت چیست؟
بدون شک خدا مسائل خاصی را در وجود هنرمندان می‌گذارد که به‌‌‌سادگی قابل بیان نیستند و اصلا نباید گفته شوند.

*قبلا به زیارت حرم حضرت امام حسین 
علیه‌السلام نرفته بودید؟
از زمان کودکی بار‌ها به زیارت حرم مطهر حضرت اباعبدالله‌الحسین 
علیه‌السلام رفته بودم. یادم می‌آید وقتی ۱۲ سالم بود همراه مادرم شش ماه در کربلا زندگی ‌کردیم. یک‌بار هم در زمان جنگ جهانی دوم با وجود مشکلات زیاد به کربلا رفتیم. در آن زمان تمام وسایل نقلیه در اختیار سربازان بود و ما با واگن‌های باری‌ای که خرما می‌بردند و بسیار چسبناک بودند و با وضعیت بسیار سختی به کربلا رفتیم. خلاصه مادرم با عشق و علاقه خاصی چندین بار ما را به کربلا برد.

*آن زمان که ضریح حضرت امام حسین 
علیه‌السلام را می‌دیدید این دغدغه را داشتید که روزی ضریحی برای ایشان درست کنید؟
به هیچ عنوان. چون برای زیارت می‌رفتم و حال و هوای دعا و مناجات داشتم. تا سال ۸۵ که آن نامه به دستم رسید، حتی فکرش را هم نمی‌کردم.


*حتما فیلم یا تصویر ضریح نصب شده را از طریق رسانه‌ها دیده‌اید؟
تمام مراحل نصب ضریح را می‌دیدم و بعد فیلمش را هم برایم فرستادند. شکر خدا کار ما مورد استقبال قرار گرفت. باید اعتراف کنم کاری که آقای پارچه‌‌باف رئیس هیات امنا انجام دادند واقعا قهرمانانه بود. ایشان مقداری از ضریح متبرکه حضرت اباعبدالله الحسین 
علیه‌السلام را با هواپیما و مقداری دیگر را از طریق زمینی و از راه شهرستان‌ها جابه‌جا کردند. البته از ایشان خواسته بودند برای اینکه مردم ایران ضریح را تبرک کنند، ضریح را از شهرستان‌های مختلف ایران به‌سمت کربلا ببرند. این کار بسیار دشواری بود ولی به لطف حضرت انجام شد.

یک‌بار در روز عاشورا مادرم به من گفت آخر چقدر می‌نشینی و کار می‌کنی! بلند شو یک روضه‌ای برو بلکه یک حرف حسابی به گوشت برسد. گفتم چشم مادر و به اتاق کارم رفتم که کاری انجام دهم و بعد بروم. در‌‌‌همان زمان تابلوی «عصر عاشورا» را کشیدم. 

 

*پس از نصب ضریح، در دیدارها و ملاقات‌هایی که با مردم داشتید، چه نکته‌هایی شنیدید؟
به‌ هر حال مردم نسبت به من لطف بسیاری دارند که هرچه بگویم کم است ولی قصد اصلی از کار این است که افراد برای زیارت به کربلا بروند. این نکته بسیار مهم است که همه باید آن را بدانند. اگر می‌خواهید با تیتر درشت هم بنویسید: تمام اماکن مقدس، ضریح‌ها، کاشیکاری‌ها، زیبایی‌ها و ارداتمندی‌هایی که در ساخت زیارتگاه‌ها صرف شده، تنها برای ستایش خداوند متعال است وگرنه ضریح و سنگ و چوب به خودی خود اهمیتی ندارند. همه اینها وسیله‌اند که هر کسی به آنجا می‌رود توسط آن به درگاه الهی تقرب پیدا کند و ‌راه را به‌درستی ببیند. نباید فراموش کنیم که این‌ها وسیله‌هایی هستند تا روح انسان بیشتر به طرف ذات پاک الهی متوجه شود.

*زمانی که ضریح را می‌ساختید مشکل خاصی برایتان پیش نیامد؟
خیر. «در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم/ سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور». واقعا چیزی ندیدم که برایم ناهمواری و ناهنجاری باشد. راستش را بخواهید در کار به مسائل جزئی اهمیت نمی‌دهم. وقتی انسان در زندگی هدف و نظری داشته باشد، آن وقت به مسائل و افکار مزاحم اطرافش توجه نمی‌کند و در ‌‌‌نهایت آن هدف را می‌بیند چراکه آن هدف عالی و مقدس است. در تمام لحظات کار در حسی مطلق بودم و به چیز دیگری فکر نمی‌کردم. فقط می‌خواستم کاری خاص انجام دهم.


*زمان شروع کار یا قبل از آن ذکر یا توسلی هم به امام داشتید؟
همیشه قبل از شروع کار‌هایم وضو می‌گیرم. طبیعی است که برای ساخت ضریح هم این کار را انجام ‌دادم. این کار بخشی از ایمان من است. من در خانواده‌ای مذهبی و تاجر بزرگ شده‌ام. مادرم زنی روشنفکر و مذهبی بود. در خانه ما همیشه مجلس روضه‌خوانی برقرار بود و در بیشتر مناسبت‌های مذهبی برنامه داشتیم؛ به‌طوری که در مسائل معنوی حل شده بودیم و همیشه دوست داشتیم معنویت و مذهب بدون هیچگونه تظاهری در زندگی‌مان باشد. در‌واقع از کودکی به‌نوعی این کار‌ها را با جان و دل انجام می‌دادم و می‌دهم. مادر مرحومم هر زمان که نام امام حسین‌ 
علیه‌السلام می‌آمد بدون اختیار اشک از چشمانش سرازیر می‌شد. یادم هست در مراسمی که برای تولد حضرت گرفته بودیم با اینکه مداح مولودی می‌خواند باز مادرم گریه می‌کرد. یک نفر به مادرم گفت خانم دارد مدح می‌خواند؛ روضه که نمی‌خواند! چرا گریه می‌کنی؟ مادرم گفت شما نمی‌دانید که چه در وجود من می‌گذرد. نمی‌دانم چه چیزی در دلش می‌گذشت که در هر حالتی اشک از چشمانش جاری می‌شد. مادرم از نظر ارادات به ائمه اطهار علیهم‌السلام حال و هوای خاصی داشت. باز هم می‌گویم این حس و حال را نمی‌توان بیان کرد چرا‌که بخشی از وجود انسان‌ها محسوب می‌شود.  به‌هر حال بعضی وقت‌ها روح انسان به‌ درجه‌ای می‌رسد که برای عشق به اهل بیت‌ علیهم‌السلام قابلیت و آمادگی بسیاری پیدا می‌کند. حالا هم همین‌طور است. شما حساب کنید تمام کارهایی که انجام می‌دهم از ساخت ضریح حضرت امام رضا‌ علیه‌السلام گرفته تا طراحی کاشیکاری داخل ضریح و حتی داخل سردابی که قبر مطهر حضرت علی بن موسی‌الرضا‌ علیه‌السلام در آنجا قرار دارد افتخار بسیار بزرگی است که خدا سعادت آن را نصیب من کرده.

*واقعا افتخار و سعادت بزرگی است که فردی به‌طور مستقیم در کاری که مربوط به ائمه اطهار علیهم‌السلام می‌شود دخالت داشته باشد. به‌نظر می‌رسد که ارادتمندی و سعادت انجام چنین کارهایی از طرف مادرتان به شما ارث رسیده باشد.
دقیقا همین‌طور است. بالاخره وقتی خود آدم بخواهد و با نیت پاک وظایفش را انجام دهد آن وقت کار‌هایش بی‌نتیجه نخواهد ماند. معتقدم باید در هر حالی شکر‌گزار خدا بود. در آمریکا داخل اتاق کارم خیلی کتاب هست. آنجا داشتم راه می‌رفتم که یکدفعه پایم به چند کتاب خورد و به‌شدت زمین خوردم. فکر می‌کنید در آن لحظه چه کاری انجام دادم؟‌‌همان وقت به درگاه خدا سجده کردم و گفتم خدا را شکر که به من آنقدر کتاب داده‌که نمی‌توانم بین‌شان راه بروم. البته در ایران کتاب‌های زیادی داشتم که همه آنها را به فرهنگستان هنر اهدا کردم و مقداری از آنها را به اصفهان فرستادم.


*گویا زمانی که برای طراحی اصلی ضریح امام رضا علیه‌السلام با شما در آمریکا تماس گرفتند دست‌تان آسیب دیده بود و مشکل داشتید.
بله، قبل از اینکه درباره طراحی ضریح حضرت امام رضا‌ 
علیه‌السلام با من تماس بگیرند می‌خواستم برای چاپ کتاب دومم به آلمان بروم. کتاب تقریبا بزرگی است که حدود ۳۵ ‌در ۸۰ سانتیمتر است. وقتی داخل قطار در حال رفتن به محل چاپخانه بودم دست راستم به درب قطار گیر کرد و عضلاتش به‌شدت آسیب دید؛ به‌طوری که حتی یک لیوان آب هم نمی‌توانستم از روی زمین بردارم. در آمریکا برای درمانش پیش بهترین پزشکان رفتم؛ پزشکانی که ورزشکاران میلیاردی را عمل می‌کنند. آنها گفتند شانه‌ام باید جراحی شود و اگر این‌ کار را انجام ندهم دستم ‌خشک ‌و ضعیف می‌شود. 

درست در‌‌‌ همان زمان از مشهد با من تماس گرفتند تا طراحی ضریح حضرت امام رضا‌ علیه‌السلام را شروع کنم. وقتی کاغذ‌ها را پهن می‌کردم تا طراحی را شروع کنم، باورتان نمی‌شود کوچک‌ترین دردی نداشتم؛ به‌طوری که همسرم تعجب ‌کرد و ‌گفت عجیب است شما که دست‌تان اصلا تکان نمی‌خورد چگونه طراحی تمام دوایر را به‌ درستی انجام می‌دهید! خلاصه دستم شفا پیدا کرد. چه چیزی بهتر از این می‌خواهم. حتی به من گفته بودند که اگر می‌خواهم دستم را عمل کنم باید شش ماه تمام آن را ببندم و چند ماه هم برای خوب شدنش صبر کنم. به همین دلیل سپاسگزار لطف حضرت امام رضا‌ علیه‌السلام هستم. هرقدر برای این عزیزان کار کنم باز کم است.

*برای همین دستمزد طراحی ضریح امام رضا‌ 
علیه‌السلام را به آستان قدس رضوی هدیه کردید؟
من هیچوقت برای کارهای مذهبی دستمزدی نمی‌گیرم. روز آخری که کار ساخت ضریح حضرت امام رضا‌ 
علیه‌السلام تمام شد، یک هدیه نفیس و خیره‌کننده‌ به من دادند که گفتم برای گرفتن دستمزد چنین کاری را انجام نداده‌ام و آن را به آستان قدس رضوی هدیه کردم. درباره ساخت ضریح حضرت امام حسین‌ علیه‌السلام هم اصلا صحبتی نکردند. چون می‌دانستند که من پول نمی‌گیرم.

*پس موضوع دستمزد یک میلیارد تومانی‌ای که می‌گفتند شما به حرم امام حسین‌ 
علیه‌السلام هدیه کرده‌اید چه بود؟
چنین چیزی نبوده. خودشان می‌دانستند که نباید چیزی بدهند و من می‌دانستم چیزی نباید بگیرم. از اول هم شرط کرده بودم که چیزی نمی‌گیرم.

*ظاهرا ‌محل اقامت اصلی شما آمریکاست. زمانی که آنجا هستید چگونه دغدغه‌های مذهبی و ارادت به اهل بیت علیهم‌السلام را  تامین ‌می‌کنید؟
اقامتگاه اصلی من ایران است، که اگر چنین نبود آثارم را به اینجا نمی‌آوردم. در نیوجرسی یک مرکز مذهبی به‌نام «نور و دانش» با حمایت مالی مردم و کمک برادر مرحومم تاسیس کرده‌ام که در طبقه پایین آن مسجد قرار دارد و در طبقه بالای آن جلسات و کلاس‌های مختلف برگزار می‌شود. راستش را بخواهید در آنجا با آرامش بیشتری کار می‌کنم. چون کسی سراغم نمی‌آید. در را به‌روی خودم می‌بندم و فقط کار می‌کنم. اینجا مجبورم مرتب صحبت کنم و در حال رفت و آمد باشم. اتفاقا وقتی در آنجا هستم بیشتر تشنه و علاقه‌مند به مسائل مذهبی می‌شوم.

*در مرکز «نور و دانش» علاوه بر مسجد، فعالیت‌ها‌ی مذهبی خاصی هم انجام می‌شود؟
آنجا بدون تعطیلی همه شب‌های جمعه دعای کمیل برگزار می‌شود. در روز‌های تاسوعا و عاشورا و در تمام روزهای ماه مبارک رمضان مردم به آنجا می‌آیند، قرآن می‌خوانند و مفاهیم نهج‌البلاغه تجزیه و تحلیل می‌شوند. علاوه بر این در آنجا صحیفه سجادیه را تفسیر می‌کنند. اجازه دهید حالا که صحبت از حضرت امام سجاد 
علیه‌السلام شد، یکی از دغدغه‌های فکری خودم را هم بگویم. متاسفانه از قدیم‌الایام رسم شده که بعد از نام حضرت امام سجاد علیه‌السلام عنوان «بیمار» را می‌گذارند. من همیشه به این موضوع معترض بودم. اساسا شأن یک امام معصوم بالاتر از آن است که چنین القابی شناخته شود؛ آن هم امامی که صحیفه سجادیه را گفته‌اند. صحیفه‌ای که لبریز از خداشناسی و ادبیات و علم است. بیماری موقت ایشان در واقعه کربلا، یک مصلحت الهی داشته و نباید این‌گونه حضرت زین‌العابدین علیه‌السلام را خطاب کرد. به نکته قبلی‌ام بازگردم که مربوط به مرکز «نور و دانش» بود. در این مجموعه دانشمندان دین‌شناس مذهبی که دلی با خدا و اندیشه‌ای روشن دارند، تشریف می‌آورند و مسائل مذهبی را برای مردم بیان می‌کنند.

 

*چند سال پیش حمیدرضا برقعی، شاعر جوان آئینی کشور در حضور رهبر انقلاب شعری خواند که حتما آن راشنیده‌اید. یکی از ابیاتش این بود:«حس کرد پا به پاش جهان گریه می‌کند/ دارد غروب فرشچیان گریه می‌کند». کمی از تابلوی «عصر عاشورا» برایمان بگویید.
نمی‌دانم چه بگویم. این مسئله دست من نیست. راستش هر کاری را که می‌کنم، در حقیقت من انجامش نمی‌دهم. معتقدم: «من نه به اختیار خود می‌روم از قفای تو/ کان دو کمند عنبرین می‌کشدم کشان‌کشان». دست ما نیست. خودشان دست ما را می‌گیرند و هرجا می‌خواهند می‌برند. یادم هست یک‌بار در روز عاشورا مادرم به من گفت آخر چقدر می‌نشینی و کار می‌کنی! بلند شو یک روضه‌ای برو بلکه یک حرف حسابی به گوشت برسد. گفتم چشم مادر و به اتاق کارم رفتم که کاری انجام دهم و بعد بروم. در‌‌‌همان زمان تابلوی «عصر عاشورا» را کشیدم. حتی بدون اینکه از قبل فکر یا طرحی داشته باشم. رنگ و قلم و... خودشان می‌آمدند در دستم و کار را انجام می‌دادم. کار که تمام شد پیش مادرم رفتم و گفتم بیا مادر! این هم روضه‌ای که از من خواسته بودی. این تابلو ماهیت و جذابیتش مال خودش است.

*بقیه آثارتان چه؛ مثلا طراحی تابلوی «یتیم‌نوازی حضرت علی 
علیه‌السلام» یا تابلوی «معراج» را هم روز خاصی انجام داده‌اید؟
اکثر کار‌هایم را در روز خودش انجام می‌دهم. مثلا تابلوی «یتیم‌نوازی حضرت علی‌ 
علیه‌السلام» را که به موزه حضرت امام رضا‌ علیه‌السلام اهدا کرده‌ام درست در روز ۲۱ ماه مبارک رمضان شروع به کشیدن آن کردم.

 


به نقل از مشرق