کرب و بلا: پس از ابلاغ دستور امام حسین (ع) به جناب مسلم بن عقیل مبنی بر حرکت به سمت کوفه و کسب اطلاع از وضعیت شهر و صحت نامه‌ها و استواری کوفیان بر دعوت از امام، مسلم ابتدا به مدینه رفت، پس از اقامه نماز در مسجد رسول خدا با خاندان خود وداع نمود و به اتفاق دو نفر راهنما و راه‌بلد که از قبیله «قیس» به همراهی خود گرفته بود، به سمت کوفه حرکت کردند.

 

آخرین روزهای ماه رمضان سال 60 هجری و گرمای هوا به ‌شدت آزاردهنده بود. جناب مسلم و همراهانش مقداری از راه اصلی رفتند و گاهی نیز از بیراهه طی مسیر نمودند، پس از چندی راه را گم کردند و سرگردان در بیابان، در حالی که تشنگی شدید امانشان بریده بود، از ادامه راه بازماندند. با هر رنج و سختی به محلی به نام «مضیق» رسیدند. دو تن راه‌بلد به مسلم گفتند: همین راه را ادامه بده تا به آب برسی و سپس هر دو از فرط تشنگی و ناتوانی جان سپردند.

 

مسلم بن عقیل به همراه «قیس بن مسهر صیداوی» در همین محل نامه‌ای بدین مضمون خطاب به سیدالشهدا (ع) نوشت: «اما بعد، من از مدینه همراه دو راهنما راهی شدم، آن دو نفر راه را گم کرده، سخت تشنه شدیم، پس از اندک زمانی آن دو نفر جان سپردند و ما رفتیم تا به آب رسیدیم و نیمه‌جان از مرگ نجات یافتیم. این آب در مکانی است که آن را مضیق خوانند در بطن خبیث و من این پیش آمد تلخ را به فال بد گرفتم. اگر صلاح بدانید مرا از این مأموریت معاف بدارید و دیگری را بفرستید. والسلام.»1

 

امام حسین (ع) در پاسخ نامه مسلم مرقوم فرمودند: «اما بعد، من از آن بیم دارم که تنها دلیل تو در نوشتن نامه به من و استعفا خواستن، ترس باشد؛ اکنون به همان جانب که تو را فرستادم، روان شو والسلام.»

جناب مسلم نامه امام را خواند و گفت من بر جان خویش از چیزی نمی‌ترسم و به راهش ادامه داد تا بر چشمه آبی از قبیله «طی» رسید، پس از کمی استراحت به راه خود ادامه داد. ناگهان مردی را دید که به شکاری تیر انداخت و او را از پا درآورد، مسام گفت دشمنان خود را این‌گونه از پای درآوریم انشاالله. 2

 

کوفه؛ میزبان مهمان غریب

پنجم شوال سال 60 هجری، مسلم بن عقیل به اتفاق «قیس بن مسهر»، «عماره بن عبید» و «عبدالرحمن بن عبدالله» پس از طی مسیری سخت و دشوار سرانجام به کوفه رسیدند و در خانه مختار بن ابوعبیده مهمان شدند.3 شیعیان برای دیدن و بیعت با نماینده امام دسته‌دسته به منزل مختار می‌رفتند و به او خوشامد می‌گفتند. هنگامی که عده‌ای از شیعیان نزد جناب مسلم جمع شدند، نامه امام حسین (ع) را برای آنان قرائت کرد، حاضران با شنیدن نامه گریه سر دادند و هنگامی که ابن عقیل از آمادگی نسبی آنان اطمینان یافت، براى امام حسین (ع) بیعت گرفت.

 

در میان شیعیانی که برای بیعت به دیدار مسلم رفتند، «عابس بن ابوشبیب شاکری» از قبیله همدان برخاست و بعد از حمد و ثنای الهی، خطاب به سفیر امام گفت: «من از ناحیه مردم چیزی به تو خبر نمی‌دهم و تو را به رفت‌وآمد آنها مغرور نمی‌سازم، زیرا به نیت‌های آنان اطلاع ندارم اما سوگند به خدا آنچه را خودم بر آن مصمم هستم همان را بازگو می‌کنم: سوگند به خدا هرگاه مرا بخوانید، دعوت شما را اجابت می‌کنم و قطعاً با دشمنان شما می‌جنگم و در یاری شما دشمنان شما را با شمشیر می‌زنم تا خدا را ملاقات کنم و هدفم جز خشنودی خدا چیز دیگری نیست.»

در این هنگام جناب «حبیب بن مظاهر» برخاست و خطاب به عابس گفت: «خدا تو را رحمت کند که آنچه در نیت و درون سنه‌ات داشتی، بیان کردی و سپس گفت: و سوگند به خداوند یکتا من همان عقیده و تصمیم را دارم که تو بر آن هستی» پس از این دو «سعید بن عبدالله» نیز همبستگی خود را با عابس و حبیب اعلام کرد.4

 

طبق آنچه در کتب تاریخی آمده است مسلم بن عوسجه و حبیب بن مظاهر مردم را برای بیعت با امام حسین (ع) بسیج کردند و در نخستین روزهاى ورود مسلم، تعداد هیجده هزار تن از انقلابیون کوفه با وى بیعت کردند.5 البته برخی منابع نیز تعداد بیعت‌کنندگان را تنها از میان کوفیان بالغ بر 25 هزار، 30 هزار و حتی 40 هزار تن نوشته‌اند.6

 

مسلم بن عقیل (ع) با دیدن اشتیاق کوفیان و بیعت شیعیان نامه‌ای به محضر امام حسین (ع) نوشت و آن حضرت را از وضعیت کوفه و بیعت مردم با خبر گردانید و از امام درخواست نمود به‌سوی کوفه حرکت کند تا شخصاً رهبرى مردم را بر عهده گیرد7 و این نامه 27 روز قبل از شهادت جناب مسلم بن عقیل به محضر مبارک سیدالشهدا (ع) ارسال شد.8

 

 

___________________________________________________________________________________

منابع:

1- ترجمه ارشاد شیخ مفید، ج 2، ص 37 و 38؛ تاریخ طبری، ج 6، ص 198؛ مسلم بن عقیل پیشتاز شهیدان کربلا، محمدمهدی اشتهااردی، ص 44.

2- ترجمه مقتل الحسین ابومحنف، نگارش سید علی موسوی جزایری، ص 21. /

3- وقایع الأیام، شیخ عباس قمى، ص 69.

4- اعیان الشیعه، ج 4، ص 554؛ تاریخ طبری، ج 6، ص 19؛ ترجمه مقتل الحسین ابومحنف، نگارش سید علی موسوی جزایری، ص.23.

5- بحارالانوار، ج 44، ص 336.

6- مناقب آل ابیطالب، ج 2، ص 310؛ منیرالاحزان ابن نما، ص 11؛ تاریخ ابن الوردی، ج 1، ص 230.

7- بحارالانوار، ج 44، ص 336.

8- قمقام زخار و صمصام بتار، تلخیص و ترجمه غلامحسین انصاری، ص 209؛ ترجمه مقتل الحسین ابومحنف، نگارش سید علی موسوی جزایری، ص.43.