اختصاصی کرب و بلا: آنچه در سرزمینی به نام کربلا اتفاق افتاد و تراژدی عاشورا را رقم زد، در طول تاریخ از نگاه‌های متعدد، تحلیل و بررسی شده است. گذشته از آنکه این تحلیل‌ها تا چه حد به واقعیت نهضت عاشورا نزدیک بوده و چه میزان از اصل حادثه را روایت کرده است، اصل پرداختن به این موضوع شایسته تأمل و توجه است.

دکتر «علی شریعتی» نویسنده و متفکر شهیر، سال‌های نه چندان دور، مجموعه سخنرانی‌هایی پیرامون نهضت عاشورا بیان داشته و حاصل این سخنرانی‌ها در قالب کتابی با عنوان «حسین وارث آدم» اکنون در ردیف کتاب‌های عاشورایی معرفی و مطرح شده است.

 

درباره کتاب

کتاب «حسین وارث آدم» که نام آن الهام گرفته از زیارت وارث است، حاوی هشت سخنرانی ایراد شده علی شریعتی در سال‌های 1349 و 1350 شمسی در حسینیه ارشاد است.  سخنرانی‌های این کتاب که نوزدهمین اثر از مجموعه سخنرانی‌ها و یادداشت‌های شریعتی به شمار می‌آید، ابتدا در جزوه‌های مستقل منتشر شده و بعدها در یک مجلد چاپ شده است.

شریعتی در حسین وارث آدم، واقعه کربلا را چکیده و خلاصه تمام درگیری‌های تاریخ از فرعون تا خود امام حسین (ع) می‌داند که بر ضد تثلیث فرعون و قارون و بلعم (زر و زور و تزویر) شوریده است.

این کتاب توسط برخی اسلام‌شناسان مورد نقد قرار گرفت از جمله «مرتضی مطهری» که با نگاه تاریخی و فلسفه تاریخ، انتقادهایی جدی به تحلیل شریعتی از واقعه کربلا وارد کرد و این کتاب را نوعی روضه مارکسیستی خواند.

 

درباره‌ی نویسنده

دکتر على شریعتی‌ متولد سا‌ل‌ 1312 در مزینان از توابع سبزوار است. در سا‌ل‌ 1334 تحصیلات خود را در رشته‌ ادبیا‌ت‌ فا‌رسی‌ دانشکده‌ ادبیا‌ت‌ و علوم‌ انسا‌نی دانشگا‌ه‌ مشهد‌ به پایان رسانید. وی مدرک دکترای جامعه‌شناسی و تاریخ ادیان را از دانشگاه فرانسه اخذ کرد.

وجود تفکر خلا‌ق‌ در شریعتی موجب شد این معلم‌ شهید طی دوران‌ تحصیل‌ در دانشکده‌ ادبیا‌ت،‌ به‌ انتشا‌ر آثا‌ری‌ چون‌ ترجمه‌ ابوذر غفا‌ری، ترجمه‌ نیا‌یش‌ اثر الکسیس‌ خ‌ .کا‌رل‌ و یک‌ رشته‌ مقا‌له‌ها‌ی‌ تحقیقی‌ در این‌ زمینه‌ همت‌ گما‌رد.

از این نویسنده 36 مجموعه آثار منتشر شده است که در میان آنها می‌توان به حسین وارث آدم، ما و اقبال، ابوذر، شیعه، بازگشت و ... اشاره کرد.

 

بازخوانی کتاب

کتاب حسین وارث آدم شامل هشت فصل به شرح ذیل است؛

فصل اول: حسین وارث آدم، فصل دوم: متن حسین وارث آدم، فصل سوم: ثار، فصل چهارم: شهادت، فصل پنجم: پس از شهادت، فصل ششم: بحثی راجع به شهید، فصل هفتم: بینش تاریخی شیعه و فصل هشتم: انتظار، مذهب اعتراض

 

فصل اول: حسین وارث آدم

در این فصل نویسنده از رشته‌ای که تمام هستی به آن وابسته است صحبت می‌کند، از عاشورایی می‌گوید که حق در آن پایمال شد. نظر نویسنده این است که روشنفکر مذهبی، بیش از روشنفکر غیر مذهبی و حتی ضد مذهبی، از جانب قطب مذهبی ضربه می‌خورد و بیش از پیش در برابرش می‌ایستند.

همچنین به کلمه وراثت در زیارت وارث می‌پردازد که اسلام با این اصل می‌خواهد در رویدادهای گوناگونی که در زمان‌ها و زمین‌های مختلفی پدید آمده و خواهد آمد، یک جریان پیوسته و جهت‌داری را نشان دهد. قرآن نهضت محمد (ص) را یک نهضت ادامه‌دار و تاریخی تلقی می‌کند اما قدرت‌های ضد خدا همواره مانع تحقق عدالت و توحید راستین می‌شوند  و این دو صف همواره و در طول تاریخ رودرروی هم می‌جنگند مانند هابیل و قابیل، ابراهیم و نمرود، ... حسین (ع) و یزید.

شریعتی می گوید: اگر به کلمه وارث در زیارت وارث دقت کنیم، همه آن انقلاب‌ها و قهرمان‌ها، همه جلادها و شهیدها، یکجا از اعماق قرون تاریک زمان و از همه نقاط دور و نزدیک زمین بعثت کرده‌اند. جهل مردم تا کی؟ نمرود را که طی قرن‌ها تلاش و رنج شناخته‌اند، اکنون که در چهره ابراهیم به صحنه بازگشته و وارث سنت ابراهیم شده‌ است بازشناسند؟ و قرن‌ها شکست و شهادت؛ این است اسلام در تاریخ.

 

فصل دوم: متن حسین وارث آدم

شریعتی تمام حوادث کربلا را با وقایع تاریخی قبل از آن شبیه می داند؛ به عنوان مثال جایی که اسرای کربلا را می‌آورند به «شهر اور» تشبیه کرده و می‌گوید: شهر اور از زیر آوار تاریخ بدر آمده ‌است و بتخانه‌اش را دوباره بنا کرده‌اند و آن بت بزرگ که ابراهیم بت‌شکن تبرش را بر گردن او آویخت تا جرم بت‌های شکسته را به گردن او اندازد، بر پایه خویش باز ایستاد.

نویسنده در این فصل به دو دستگی انسان‌ها اشاره دارد که همه از الله که اهورای همه هستی بود، نشات گرفته‌اند و مردم در مذهبش همه دو تا، پاک و ناپاک، دشمن زر و زور و تزویر و اکنون او را به زور جهاد، زر زکات، و زهد امام از فهم‌ها برده‌اند. دو قوم خیر و شری که وارث یکدیگر در خوبی و بدی‌اند، به طوری که هر دو از یک جا سر چشمه می‌گیرند.

 

در جایی دیگر گوساله سامری به امویان تشبیه شده است که اکنون در آخور بیت‌المال گاو شده‌اند و به خاطر نجات دین خدا خانه مردم (مسجد) را ویران کرده‌اند و بر خرابه آن باز هم ... همان سه چهره جاوید یک تن فرعون، قارون و بلعم در سه شعبه همیشگی یک بنگاه: قصر، دکان و معبد و هرکدام بر سرکار همیشه خویش یعنی استبداد و استثمار و استحمار قرار گرفته‌اند.

 

فصل سوم: ثار

در این فصل به معنی و بیوگرافی تاریخی کلمات پرداخته‌ شده که هر کلمه ممکن است معنایی بسیار عمیق‌تر از آن معنایی که برایش ذکر می‌شود، داشته باشد؛ مانند «ثار».

نویسنده بزرگترین کار انقلابی اسلام در فرهنگ عرب را تبدیل یک نظام قبایلی به یک نظام اجتماعی می‌داند و می‌گوید: در تمام نظام‌های قبایلی دنیا هر قبیله یک شخص واحد است یعنی «فرد» وجود ندارد، بنابراین در جامعه قبیله‌ای، یک فرد وجود دارد به نام قبیله که اگر به فرد توهین شود، هرگز قبیله احساس نمی‌کند تنها به فرد توهین شده، یعنی قبیله تجسم روحی جمع است؛ روحی که افراد و تن‌های گوناگون دارد. پس قبیله ای که فردی از توسط فردی از قبیله دیگر کشته شده، صاحب خون است و آن کشته ثار آن قبیله.

ثار یک مفهوم و سنت عمیق است که تا مغز ستخوان مردم و سنت تاریخی و فرهنگ و غیرت‌شان فرو رفته و به ثار فکری، ثار تاریخی و ثار انسانی تبدیل شده ‌است. بنابراین وقتی یک قبیله با خدا بیعت کرده و یک قبیله با طاغوت، این دو قبیله همان رابطه‌ای را که قبایل جاهلی بخاطر ثار با هم داشتند، بر سر ثارشان دارند و سنگینی مسولیت خونخواهی آن ثار به گردن یکایک افراد قبیله خدا می‌افتد و هر که غیرت دارد، مسلما صدای خوانخواهی ثار را تا ابد می‌شنود. اینجاست که کلمه ثوره (انقلاب) با خون پیوند پیدا می‌کندو بعد از آن انسان دو قبیله‌ای می‌شود قبیله طاغوت و قبیله الهی و این دو قطبی شدن انسان در طول تاریخ همواره وجود داشته است.

 

فصل چهارم: شهادت

شریعتی در این فصل شناسایی امام حسین (ع) را منوط به شناسایی شهادت می‌داند. برای فهمیدن شهادت هم باید اول مکتبی که شهادت در آن مکتب معنی می‌دهد روشن بشود، یعنی مکتبی که حسین (ع) یکی از مظاهر این مکتب است و حسین (ع) در اتصال به نهضتی که در تاریخ ابراهیمی وجود دارد معنی می‌دهد. حسین (ع) را در تاریخ به صورت مجرد مطرح کردن و جنگ کربلا را به صورت یک حادثه تاریخی مجرد عنوان کردن و آن را از پایگاه‌های تاریخی و اجتماعیش جدا کردن، موجب می‌شود آنچه را معنی ابدی دارد و همواره زنده است به صورت یک حادثه غم‌انگیز گذشته در بیاوریم.

در قرآن تکیه می‌شود که از خود مردم پیامبرانی فرستاده شده‌اند که معجزاتی متناسب با رسالتشان را دارند. پیغمبر اسلام آخرین پیامبر از این نهضت جهانی و بشری پیامبرانی  است که به نام اسلام، بشزیت را به عبودیت خدای واحد می‌خواند و اشرافیت را از بین برد تا زمان خلافت عثمان که مانند پلی بین دوره انقلاب اسلامی و جاهلیت است و میانش حفره جهادها و حفره انقلاب‌ها ایجاد شده  و ابزاری بود که بنی‌امیه و کثیف‌ترین دشمنان اسلام به وسیله او نه تنها ضربه‌هایی را که دیده بودند جبران کنند، بلکه بهترین موفقیت‌های انقلاب را نیز تصاحب کردند.

نخستین قربانی در این دگرگونی و بازگشت انقلاب به دوره جاهلیت علی (ع) بود. جنگ علی (ع) با معاویه جنگ داخلی دوست با شبه دوست بود که با گذشت زمان پایگاه اسلام تضعیف‌تر شد تا به دوره حسن (ع) می‌رسیم که او نیز صلح بر وی تحمیل شد، درست مثل شکست و حسین به عنوان وارث نهضت اسلام، مبارزه‌ای را انتخاب کرد که قابل فهمیدن نیست، مگر اینکه اوضاع و شرایطی را که حسین در آن شرایط قیام خاص خودش را آغاز کرد فهمیده بشود.

سپاه امام در هم شکسته و جبهه ایمان متلاشی شده اما ایمان هنوز هست، پس سرچشمه همیشگی خطر دل‌ها و دماغ‌هاست که اگر این دو ویران نگردد و نمیرد، همه فتح‌ها بی ثمر و همه قدرت‌ها در کمین‌اند اما اگر این دو زنده بمانند علی‌ها پس از شهادت نیز نمی‌میرند.

نابود شدن ارزش‌ها در اسلام سرنوشت همه چیز را عوض کرد. وقتی سرطان هولناک «مرجئه» را به نام دین خدا و خدا به جان خلق و از قرآن وسیله‌ای درست کردند برای فلج کردن هر اندیشه انتقادی چه برسد به جهاد و نیز تحت مکتب «جبریون» گفتند هر کسی در هر وضعی است پلید یا پاک، مشیت خداست، خداست که می‌گیرد و زنده می‌کند و هیچ‌ کسی را از خود اختیاری نیست. پس بنی‌امیه را خدا روی کار آورد و علی (ع) را نیز خدا کشت. اکنون حسین (ع) آمده در برابر این قدرتی که هم افکر دستش است هم دین، هم قرآن، هم قدرت، هم زور و هم همه وراثت پیغمبر، نه می‌تواند خاموش بماند، نه فریاد کند پس چه باید کرد؟ جبریون می‌گفتند مشیت خدا هر کار بخواهد می‌کند، مرجئه جواب می‌دهد ما چه بکنیم؟ خدا همه را به امیدواری نجات و بهشت می‌خواند، همین معاویه را که تو محکوم می‌کنی اگر خدا فردا بخشید تکلیف تو چیست؟ مقدسین می‌گویند مگر وظیفه تو فقط جهاد است؟ نماز ستون دین است و جهاد فرع دین.و در این میان تنها یک مرد تنها فتوا می‌دهد که آری. یعنی در عجز مطلق و در ضعف مطلق، یک انسان آگاه و آزاد که ایمان دارد، در عصر سیاهی و سکوت باز هم مسئولیت جهاد دارد. از مکه شتابان و حج نیمه تمام خارج می‌شود تا به همه بفهماند شهادت به معنی اخص آن یک حکم بعد از جهاد است. پس قیام حسین (ع) جهاد علیه یک دشمن و یک شهادت است، شهادتی که تضمیم حیات یک ملت است.

در ادامه آمده است: متاسفانه نهضت عاشورا را برای ما بد مطرح کرده‌اند، آنچنان که مکتب عزایش ساخته‌اند و در نتیجه همه عمر از آن یاد می‌کنیم و بر آن می‌گرییم، نه آن را می‌شناسیم و نه می‌فهمیم و نه بدان می‌اندیشیم.

 

فصل پنجم: پس از شهادت

اکنون که شهیدان کارشان را به پیان برده‌اند، کار ما فقط گریه و عزاداری نیست. هر انقلابی دو چهره دارد: چهره اول خون و چهره دوم پیام. در آن لحظه که حسین (ع) حج را نیمه تمام گذاشت و آهنگ کربلا کرد، کسانی که با غیبت حسین (ع)، همچنان به طواف ادامه دادند، مساوی هستند با کسانی که در همان حال بر گرد کاخ سبز معاویه در طواف بودند و حسین (ع) می‌خواهد با حضورش این پیام را به همه انسان‌ها بدهد که وقتی از صحنه حق و باطل زمان خویش غایبی، هر کجا که خواهی باش. رسالت نخستین را حسین و یارانش گزاردند رسالت خون را! رسالت دوم، رسالت پیام است، رسالت پیام شهادت را به گوش دنیا رساندن.

 

فصل ششم: بحثی راجع به شهید

شهید یعنی کسی که در راه خدا کشته شده است. وقتی از حسین (ع) صحبت می‌کنیم، منظور حسین (ع) نیست. بلکه فردی که خود را در باشکوه‌ترین شکل مطلق به یک تقدس مطلق تبدیل کرد و فقط نامی از او باقی مانده که محتوای او دیگر فرد نیست، بلکه فکر است.

ما دو نوع شهید داریم: سمبل یکی حمزه (ع) و دیگری سمبل امام حسین(ع). شهادت حمزه‌ای عبارت است از کشته شدن مردی که آهنگ کشته شدن دشمن کرده ‌است (مجاهد) و شهادت حسینی یعنی کشته شدن مردی که برای کشته شدن خویش قیام کرده ‌است.

 

فصل هفتم: بینش تاریخی شیعه

نویسنده در این فصل پیرامون انحراف ادیان شیعه سخن می‌گوید و نظرش (یعنی نظر تمام کسانی که به بررسی ادیان کار کرده‌اند) در مورد مذهب شیعه این است که هیچ مذهبی مانند شیعه نیست که دو رویه مختلف، بلکه متناقض پیدا کرده باشد و فاصله بین این دو رویه‌اش از کفر و دین بیشتر باشد. باید تکلیف‌مان را روشن کنیم کدام شیعه هستیم؟ شیعه ابوذری که برای اولین بار با تمام وجودش علیه ستم و انحراف نظام ظاهرا اسلامی قیام می‌کند و دیگری شیعه ابوسفیان که در طرفداری از علی (ع) پر زورتر و باشکوه‌تر از ابوذر و مقداد خود را نشان داد! اولین کسی که در تاریخ به عنوان بنیانگذار تشییع قلابی بوجود آمد؛ ابوسفیان بود و اولین چشم‌ها که بر حسین (ع) گریستند؛ کسانی بودند که حسین (ع) را کشتند. اسلام دین تاریخ است فلسفه تشییع نیز فلسفه تاریخ. خاتمیت نبوت، غیر از خاتمیت نهضت انباء است و تشیع که به خاتمیت پیغمبر معتقد است، تاریخ را به وسیله امامت ادامه می‌دهد.

 

فصل هشتم: انتظار، مذهب اعتراض

در تشیع بیش از همه میان آنچه بوده و آنچه هست؛ فاصله است، فاصله‌ای در دو طرف متضاد، به صورتی که تشیع نخستین از نظر برداشت فکری و عقلی جبهه مترقی اسلام است و از نظر مبارزه اجتماعی و نقش رسالت تاریخی، عمیق‌ترین و متعهدترین جناح‌های اسلامی بوده ‌است. اعتقاد به اخر الزمان و غیبت و اصل انتظار، بیش از همه عقاید دیگر دارای تضاد و تناقص است که قطب‌های متضاد آن یکی روشنفکران‌اند و دیگری مؤمنان. غیر مذهبی‌های تحصیلکرده می‌گویند: اعتقاد به امام زمان و انتظار اصولا از نظر علمی مخالف واقعیت و حقیقت است، اما توده مذهبی در عقاید و احکام و مراسم مذهبی خود شک روا نمی‌دارند تا به توجیه بپردازند و به این نمی‌اندیشند که زندگی طولانی امام غیر طبیعی و غیر علمی است. اما مذهبی‌های متجدد اخیرا راه سومی در پیش گرفته‌اند و با همان استدلال علمی مادی امروز به اثبات آن می‌پردازند و به یک امر غیبی و عقیده تعبدی، جنبه علمی و تعقلی بخشیده‌اند.

اما مذهبی‌های عادی هیچ لزومی نمی‌بینند که اعتقاد به عمر طولانی امام زمان را با اصول و قوانین زیست‌شناسی جدید توجیه کنند، آنها معتقدند خداوند چنین رسالتی را به فردی از انسان واگذار کرده و برای انجام رسالتش استعداد زنده ماندن و بیش از عمر معمولی بشر به او عطا کرده ‌است.