به گزارش کرب و بلا، جرج جُرداق؛ متفکر، نویسنده و شاعر مسیحی لبنانی است که سبب شهرت او در میان شیعیان به واسطه کتابش در مورد حضرت علی (ع) است و از جمله مهمترین آثار او در این باب که به فارسی نیز ترجمه شده است می‌توان به «الامام علی صوت العداله الانسانیه» اشاره کرد.

 

با وجود اینکه بسیاری از تألیفات و نوشته‌های او درباره حضرت علی (ع) است اما در برخی از تقریرات خویش نیز گریزی به واقعه کربلا و ماجرای قیام امام حسین (ع) می‌زند و بنا به گفته خودش که می گوید: «حسین (ع) خط طبیعی پدرش علی (ع) است و به این موضوع نیز در نوشته‌هایم اشاره کرده‌ام. از فسق معاویه و جنایت وی و همچنین ظلم یزید و زورگویی‌های وی نیز نوشتم. هنگامی که از تمدن علی (ع) برای تاریخ انسانیت نوشتم، پی بردم که در ایشان وجوه مشترکی با ادیان کیهانی و ربانی وجود دارد.

 

جرداق اما در یکی از مهمترین مطالبش پیرامون عاشورا و قیام امام حسین (ع) دو جبهه حق و باطل را که سرانجام در مقابل هم صف آرایی می کنند به تصویر می‌کشد؛ آن هم با همه ویژگی ها و صفات نیک جبهه حق و پلشتی و پلیدی جبهه باطل و در مورد یزید می‌نویسد:

«یزید وارث همه بدی‌های اسلاف خود بود و از آن‌ها نیز فزون داشت از هر نوع شرارت و فساد و اعمال شیطانی که دیگر مردمان بدکار و بی آبرو دارند؛ او بهره گرفته بود، آن اندازه که یزید شیفته لذت و شهوت بود دیگران نبودند. گویند در اسب دوانی خواست بر بوزینه (میمون ) سبقت جوید، از اسب افتاد و مرد. اگر به قول یزید، پدرش معاویه لشکری از عسل زهرآمیز داشت اما او لشکری از زهر ناب داشت. در عصر او تعصب جاهلیت اموی کامل شد... کسی از اخلاق انسانی بی بهره‌تر از یزید نبود. همان که فاجعه کربلا را برپا کرد. هیچ کس در خلق انسانی کامل‌تر از حسین بن علی (ع) نبود که در آن واقعه شهید شد. در یزید همه صفات زشت و ننگین و ریاست طلبی و سودجویی و جلادان خون‌ریز و بی‌اراده وجود داشت.»

 

و اما در مقابل گوشه‌ای از جبهه حق را گزینش کرده و به توصیف آن می‌پردازد که این خود مشتی است نمونه خروار:

«در آن طرف ، یعنی فرزندان علی (ع)؛ همه صفات عالی و ستوده انسانی خلق کریم و شجاعت و آزادگی و شهادت به کمال و تمام بود. حسین (ع) در شب آخر عمر به اصحاب اندکش گفت : از من جدا شوید و جان خود را حفظ کنید اما اصحابش راضی نشدند مگر جان در راه او بدهند... مسلم بن عوسجه گفت : چگونه تو را رها کنم که حق تو را ادا نکرده‌ایم . با نیزه و شمشیر و سنگ با دشمن تو می جنگیم که وقتی او جان به جان آفرین تسلیم می‌نمود حبیب بن مظاهر گفت : ای مسلم در پی تو خواهم آمد که حر بن یزید ریاحی چون زشتی اعمال یزید و یاران او را با فضائل پسندیده حسین و جان نثاری اصحاب او را دید، دلش بیدار شد و از مناصب دنیا گذشت . یاران حسین شهادت در راه او را غایت شرف و مجد می‌دانستند.»

 

جرداق سفاکی و ددمنشی سپاه یزید را در بالاترین مرتبه آن توصیف کرده و می‌نویسد:

«آسان‌ترین کار برای عبیدالله بن زیاد، مثله کردن وکشتن بی سبب بود. شمر بن ذی الجوشن چون وحشی‌ترین حیوان‌ها بود و اسب‌ها بر جنازه شهیدان تازاند و بر کودکان خردسال ستم‌ها کردند و بدنشان قطعه قطعه کردند. چون امام مشتی آب از فرات برداشت حصین بن نمیر تیری به دهان حضرت زد و قهقهه سر داد. عمربن سعد به دلیل پست و مقام ، لشگریان را گواه گرفت که او نخستین تیر را به جانب اولاد علی رها کرده است . مسلم بن عقبه؛ اهل مدینه را ذبح نمود و سه روز شهر مدینه را بر لشکرش مباح ساخت.

در یک کلام مأموران یزید می‌گفتند در این کشتار سهم ما چقدر است اما یاران حسین می‌گفتند: اگر 70 (هفتاد) بار کشته شویم با تو هستیم.»