به گزارش کرب و بلا، آثار نمایشی با محوریت پرداختن به وقایع تاریخی با توجه به ظرفیت و انعطافی که در روایت داستان و قصه‌های متنوع در آن وجود دارد از دیرباز مورد توجه بسیاری از اهالی هنر، کارگردانان و سازندگان و فعالان این عرصه بوده است و این میان توجه به موضوعات تاریخ دین نیز از جمله مهمترین عرصه‌های فیلمسازی است.

 

معمولاً اقبالی که در زمینه ساخت این آثار وجود دارد ابتدا به ذوق و قریحه و پس از آن دغدغه‌مندی گروه سازنده آن مربوط می‌شود و البته مؤلفه مهم در رویکرد به این حوزه در قالب‌های گوناگون نمایشی از قبیل آثار سینمایی، صحنه‌ای و تلویزیونی به اصطلاحاً کشش دراماتیک آن و همچنین تعلیق و شخصیت پردازی‌های عمیقی که نوعاً در آن صورت می‌گیرد و شاهدش هستیم، بازمی‌گردد.

 

مواجهه فعالان نمایشی با این موضوعات که نهایتاً در یک اثر قابل ارائه و عرضه به مخاطب تجلی پیدا می‌کند به اشکال مختلفی ممکن است؛ بعضاً وفادار به اصل ماجرا و واقعه تاریخی که براین اساس گروه تحقیق، پیش از آغاز نگارش متن، به غور و تفحص در میان منابع موثق تاریخی مرتبط با آن واقعه پرداخته و داده‌هایی کارگشا برای سیر وقایع و رویدادهای یک اثر نمایشی را ارائه می‌کنند که البته حلقه اتصال میان این اجزا، گاه با توسل به قوه تخیل گروه سازنده، امکان پذیر می‌شود.

 

شیوه دیگر در پرداخت دراماتیک پیرامون برخی از وقایع تاریخی و از جمله تاریخ دین، اقتباس است که در این صورت، فعالان این عرصه تنها با رجوع به یک متن ادبی، تاریخی و رمان و غیره، بی‌تفاوت به اینکه آنچه که در این آثارنقل شده است، سند موثق تاریخی داشته باشد، ذهن خود را بر وجوه پُرکشش دراماتیک کار معطوف می‌سازند تا در نهایت اثری که عرضه می‌شود، فارغ از راستی و درستی و یا عاری از هر گونه سندیت، برای مخاطب قابل درک و اعتماد و اعتبار باشد.

 

اما صرفنظر از شیوه‌های مواجهه مذکور، شکلی دیگر در پرداختن به موضوعات تاریخی وجود دارد و آن تولید اثر نمایشی مُلهم ازتاریخ است که در این صورت گروه سازنده و در رأس آنها نویسنده و کارگردان، تنها با استفاده از یک مفهوم، نشانه و اصطلاحاً کُد رایج و مرسوم که به شکل یک رگه معرفتی در برهه‌های مختلف تاریخی به آن اذعان و اعتراف شده است، ساختاری دراماتیک، زاییده خلاقیت و تخیل خود را بنیان گذاشته و شرحی از برخی مصادیق تاریخی را نیز بر روی آن سوار می‌کند و به اصطلاح دلیل (فَکت) تاریخی برای اعتماد بیشتر مخاطبان نیز می‌آورد تا از این منظر بیش از پیش، همراهی مخاطب را در رویارویی با این آثار شاهد باشد.

 

مجموعه تلویزیونی «معصومیت از دست رفته» از جمله این آثار نمایشی تلویزیونی است که نویسنده و کارگردان آن تنها با استناد به یک مفهوم و مُلهم از شرح یک واقعه تاریخی که آن را باید بزرگترین فاجعه در تاریخ اسلام به حساب آورد، اقدام به نگارش و تولید آن کرده‌اند.

 

این سریال که آن را داوود میرباقری، سال 82 کارگردانی کرده است درباره جنایت و مکافات دین‌داران عصر اموی در مواجهه با واقعه کربلا  است و شخصیت محوری آن فردی ساختگی به نام «شؤذب» از یاران سابق امام علی (ع) است که در کوفه خزانه‌دار امویان شده و حیله‌گری زنی یهودی، زندگی خانوادگی‌اش را نابود کرد و او را هرچه بیشتر همرنگ حاکمان بنی‌امیه ساخته است.

 

مجموعه تلویزیونی «معصومیت از دست رفته» اگرچه اشاره‌ای به واقعه عاشورا ندارد اما در پی ریشه‌یابی این موضوع است که چگونه می‌شود در مقطعی از تاریخ عده‌ای کمر به قتل نواده رسول خدا ببندند و غالباً آن را یک واجب شرعی نیز تلقی می‌کنند.

 

در حقیقت این مجموعه تلویزیونی سیر انحطاط اجتماعی و دینی جامعه‌ای کوچک از اهالی کوفه معاصر با حرکت و قیام امام حسین (ع) را در قالب پرداختن به زندگی شخصیتی به نام «شؤذب» دنبال می‌کند؛ رویه‌ای که سرنوشت یک انسان به ظاهر دین‌دار و متشرع را  در مسیری هدایت می‌کند که در نهایت کار به آنجا می کشد که وقتی امام حسین (ع) در واقعه عاشورا و زمانی که سپاه عمر سعد را نسبت به حقانیت خود گوشزد می‌کند، آنها به هیاهو و جنجال می‌پردازند تا صدای ایشان در آن قیل و قال گم شود و سرآخر سیدالشهدا (ع) ناامید از تأثیر کلام خود بر ایشان، عبارتی را به این شرح نقل کنند که «به سخنان من گوش نمى‌دهید زیرا شکم‌هایتان از حرام پُر شده و بر دل‌هایتان مُهر [غفلت] خورده است. (بحارالأنوار، ج45)»