به گزارش کرب و بلا، سیدمهدی شجاعی؛ نویسنده آیینی کشورمان با اشاره به بزرگی و عظمت واقعه عاشورا، گفت: عمده کسانی که حتی نگاه اعتقادی به واقعه عاشورا و کربلا دارند، آن را بزرگ و بی‌نظیر می‌شمارند و اقامه عزای امام حسین(ع) را در این ایام فریضه می‌دانند. البته دیدگاه در مورد این واقعه متفاوت است و از منظری، عده‌ای ابعاد حریت، آزادی، حق‌طلبی، سلحشوری، مقاومت در مقابل ظلم و ستم و ایثار و جانبازی را در واقعه عاشورا می‌بینند و به عنوان شکوهمندترین صفات انسانی برای تبیین و ترویج آن تلاش می‌کنند. این ابعاد قطعاً دیدنی‌اند و باید تبیین شوند و سرمشق و نمونه‌ای برای بشریت قرار گیرند.

 

وی ادامه داد: با این وجود باید گفت که عاشورا یک وجه مهم دیگری هم دارد که نباید مورد غفلت واقع شود، بُعدی که ارزش و اهمیتش اگر از ابعاد دیگر بیشتر نباشد، کمتر نیست و آن تقابل و رویارویی اسلام اصلی با اسلام بدلی و تقابل اسلام علوی با اسلام اموی است.

 

نویسنده کتاب «سقای آب و ادب» تصریح کرد: لشکری که در کربلا مقابل امام حسین(ع) قرار گرفته با پرچم کفر، شرک و خدایان دیگر نیامده بلکه با پرچم اسلام و داعیه مسلمانی مقابل امام حسین(ع) ایستاده است و پا را از این هم فراتر گذاشته و مدعی است که اسلام واقعی و حقیقی را نمایندگی می‌کند و به جنگ کسانی آمده که علیه اسلام و خلیفه مسلمین و امیرالمؤمنین(ع) خروج کرده‌اند!

 

شعار ابن سعد «یا خَیْلَ اللّهِ ارْکَبی وَ بِالْجَنَّهِ اَبْشِری» بود

 

شجاعی افزود: شعار ابن سعد، فرمانده لشگر مقابل امام حسین در عاشورا این است که: «یا خَیْلَ اللّهِ ارْکَبی وَ بِالْجَنَّهِ اَبْشِری»؛ ای لشکر خدا! بجنگید و به سوی بهشت بشتابید! یعنی می‌شود ادعای خدا، پیغمبر و مسلمانی داشت، خود را خلیفه و جانشین پیامبر خواند و حتی بر منبر پیامبر تکیه زد و اسلام حقیقی، اسلام پیامبر(ص) و اسلام علوی را سر برید!؟

 

نویسنده کتاب «خون خدا» تأکید کرد: یکی از مهمترین پیام‌های عاشورا دعوت به تمیز و تشخیص است، دعوت به درک و معرفت و شناخت سره از ناسره است و همچنین دعوت به شناخت اسلام علوی از اسلام اموی است. کربلا و عاشورا مثل غزوات پیامبر(ص)، صف‌آرایی اسلام و کفر در مقابل یکدیگر نیست که به آسانی بشود حق و باطل را از هم تشخیص داد. محتاج وجدان، درک، شعور و معرفت است، محتاج مجهز بودن به ملاک‌ها و معیارهای حقیقی است.

 

وی اظهار داشت: براین اساس کسی که به درک، شعور، معرفت و شناخت معیارهای درست و حقیقی مجهز است، در لشگر یزید ثبت‌نام نمی‌کند و مقابل امام حسین(ع) نمی‌ایستد. امام حسین(ع) جان خود و اصحابش را فدای رسیدن بشریت به این درک و معرفت می‌کند. «لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَک َمن الْجَهَالَهِ و حَیرهِ الضَّلَالَه»؛ تا بندگان تو را از جهل نجات دهد و آنها را از سرگردانی ناشی از ضلالت و گمراهی برهاند.

 

دچار فقر در زمینه آثار عاشورایی برای مخاطب غریب و ناآشنا پیرامون این واقعه هستیم 

 

شجاعی گفت: عموم آثاری که درباره عاشورا و کربلا عرضه شده مبتنی بر سابقه‌ها و زمینه‌های ذهنی و فکری مخاطب بوده است و چون مخاطب مسلمان و شیعه مد نظر بوده، همین شیوه و روش هم به جا و درست بوده است. یعنی فرض خالق اثر بر این بوده که مخاطب عمده مسائل و مطالب اصلی و بنیادین را می‌داند و باور دارد و به ظرایف و جزئیات و لایه‌هایی پرداخته که برای مخاطب حرف تازه‌ای داشته باشد و کمتر به این نکته توجه شده که مخاطب غریبه یا ناآشنا به این مقدمات چگونه می‌تواند به درک درستی از واقعه عاشورا و کربلا دست پیدا کند و من در کتاب «خون خدا» تبیین مسائل بنیادین برای مخاطب بیرون از خانواده اسلام و مسلمانی و تشیع را سرلوحه کار خود قرار دادم.

 

نویسنده کتاب «مردان و رجزهایشان» عنوان کرد: وقایعی مثل عاشورا علاوه بر وجوه اعتقادی، معرفتی و تاریخی، از وجه عقلانی هم باید مورد تأمل و تحلیل قرار بگیرد. وجوه معرفتی جای خود، شریعت هم با عقلانیت در انطباق کامل است و این انطباق باید برای نسل‌های امروز و آینده تبیین شود ولی متأسفانه در حوزه فرهنگ و معارف دین، روی این وجه کمتر کار شده اما پرسشگری نسل نقاد موجب شده که اندیشمندان و فضلای حوزه دین و معرفت دغدغه این وجوه را پیدا کنند و قدم‌های اولیه‌ای را هم در این مسیر بردارند که من در کتاب «خون خدا» نیم‌نگاهی به وجه عقلانی واقعه عاشورا هم دارم.

 

وی در پایان با اشاره به اینکه نویسندگان در بیان واقعه عاشورا کمتر به سراغ مطالب تاریخی رفته‌اند، گفت: البته این اشکال فقط مختص و منحصر به نویسندگان نیست و اغلب مردم، نسبت به مطالعه تاریخی کم‌لطف‌اند. مقصودم از مردم، جامعه تشیع است. در حالی که مولا و مقتدایمان امیرالمؤمنین(ع) بیشترین تأکید را بر مطالعه تاریخ فرموده‌اند. البته مقصود حضرت از مطالعه تاریخ، مرور وقایع اتفاقیه با محفوظات تاریخی به معنای مصطلح امروزی نیست و مقصود ایشان همان منظری است که در قرآن نسبت به تاریخ وجود دارد. در حقیقت مقصود شناخت سنت‌های خداوند در عالم است و البته در اینکه نویسندگان می‌توانستند در این زمینه نقش مهمی ایفا کنند، شکی نیست.