به گزارش کرب و بلا، پس از پایان یافتن قتال امام حسین(ع) و یارانش با سپاه کوفه در عاشورای سال 61 هجری و به شهادت رسیدن امام حسین(ع) و تمامی یارانش در دست کربلا، فرمانی از سوی عمر سعد مبنی بر آتش کشیده شدن خیام کاروان حضرت و به تارج بردن اموال آن صادر شد که هر کدام از سپاهیان دشمن به قصد به دست آوردن غنیمتی به خیام تاختند و البته به اجساد مطهر شهدای کربلا نیز رحم نکردند.

 

مطلب زیر برداشتی است از ترجمه کتاب «نفس المهموم» که در آن به ذکر برخی از این بی‌حرمتی‌ها اشاره شده است و اینکه سرآخر بر سر هر یک از این افرادی که به ظاهر توانسته بودند غنام جنگی برای خود دست و پا کنند چه آمد:

 

پیراهن امام حسین(ع) را اسحق بن حیوه حضرمی برگرفت و بپوشید و پیس شد و موی او بریخت و روایت شده است که در پیراهن او بیش از صد و ده زخم بیافتند از اثر تیر و نیزه و شمشیر و امام صادق(ع) فرمود: بر پیکر مبارک امام علیه‌السلام 33 جای نیزه و 34 جای شمشیر یافتند.

 

سراویل(شلوار یا پاجامه سیدالشهدا) را ابحر بن کعب تمیمی برداشت و روایت است که او زمین گیر شد و پاهای او خشک شد و از حرکت بماند و عمامه امام حسین(ع) را اخنس بن مرثد بن علقمه حضرمی و بعضی گویند جابر بن یزید اودی برداشت و بر سر بست و دیوانه شد.

 

نعلین(کفش) ایشان را اسود بن خالد از آن خود کرد و انگشتری را بحدل بن سلیم کلبی با بریدن انگشت دست مبارک برداشت و چون مختار او را دستگیر کرد، هر دو پا و هر دو دست او را جدا کرد و همچنان گذاشت در خون خود می‌غلطید تا هلاک شد.

 

و قطیفه آن حضرت را که از خز بود قیسظ بن اشعب برداشت و زره او را که موسوم به «تبراء» بود خود عمر سعد برگرفت و چون به امر مختار عمر سعد را بکشتند، آن زره را به قاتل وی ابی عمره بخشید و شمشیر آن حضرت را جمیع بن خلق اودی برداشت و بعضی گویند اسود بن حنظله تمیمی و به قول بعضی فلان نهشلی و البته این شمشیر ذو‌الفقار نیست، چون ذوالفقار نزد اهل خود مصون و محفوظ است با سایر ذخایر نبوت و امامت و همچنین آن انگشتر که بحدل برداشت نه انگشتر رسول خداست(ص) که از ذخایر نبوت است.

 

شیخ صدوق از محمد بن مسلم روایت کرده است که حضرت صادق را پرسیدم انگشتری حسین (ع) به که رسید؟ و با او گفتم که من شنیدم از انگشت مبارک ربودند، فرمود: «چنان نیست که پنداشتند، حسین(ع) فرزندش علی بن الحسین را وصی خویش گردانید و انگشتری در انگشت او کرد و امر امامت به او واگذاشت، چنانکه رسول خدا(ص) این امر را با امیرالمؤمنین(ع) گذاشت و آن حضرت با امام حسن(ع) و امام حسن(ع) با امام حسین(ع) و آن انگشتری به پدر من رسید، پس از پدرش و اکنون به من رسیده است و نزد من است، هر جمعه در دست می‌کنم در آن نماز می‌گذارم.

 

محمد بن مسلم گفت: روز جمعه نزد او رفتم، نماز می‌گذاشت، چون نماز تمام شد دست سوی من دراز کرد، در انگشت او دیدم خاتمی که نقش نگینش این بود«لا اله الا الله عده للقاء‌الله» و گفت: این است انگشتری جدم ابی‌عبدالله الحسین(ع).