به گزارش کرب و بلا، عماد افروغ؛ استاد دانشگاه و جامعه‌شناس به وجه قیامی عاشورا اشاره کرد و گفت: از این وجه که در راستای امر به معروف و نهی از منکر و با هدف اصلاح دین صورت گرفته است دفاع می‌کنم چرا که دلایل زیادی برای اثبات آن وجود دارد؛ نخست اینکه همه ائمه (ع) قیام کردند و قیام در مراتب مختلف آن تنها منحصر به امام حسین (ع) نیست.

وی ادامه داد: در ریشه لغوی قیام باید گفت که معنای مصطلح این واژه اعتراض نسبت به وضع موجود است البته با معیار اهداف و ارزش‌هایی خاص که می تواند به قیام به معنای خاص آن براساس آنچه در عاشورا شاهد آن بودیم منجر شود و در اثبات این مدعا این پرسش را مطرح می‌کنم که اگر سایر ائمه (ع) قیام را سرلوحه خود قرار ندادند پس چرا همگی به شهادت رسیدند؟

 

امام حسین(ع) در نگاه نخست داعیه‌ای برای قیام به معنای خاص آن نداشت

این استاد دانشگاه تصریح کرد: همانطور که اشاره شد قیام مراتب دارد، یک وقت شما با حرف زدن و افشاگری خود قیام می‌کنید و یک وقت هم حرکتی را با توجه به شرایط مناسب راه می‌اندازید. اگر اجازه می‌دادند تا امام حسین (ع)  آگاهی‌بخشی کند که مشکلی نداشت، در نگاه نخست اصلاً داعیه‌ای هم برای قیام، به معنای خاصش نداشت، منتها می‌خواستند به اجبار از ایشان بگیرند. اصولا بیعت اجباری یعنی چه؟ چرا من باید بیعت کنم؟ اگر بیعت امری اختیاری است، چرا به یک سنت تحمیلی و اجباری تبدیلش کردند؟

افزوغ افزود: نکته دوم به نامه‌های بیعت مربوط می‌شود. از امام حسین (ع) دعوت کردند که به کوفه بیاید و اعلام آمادگی کردند. این همان فلسفه سیاسی شیعه است، حقانیت به اضافه مقبولیت. اصل مقبولیت همان بیعت است. امام حسین (ع) می‌گوید جانب حقانیت که از آن ماست، مقبولیت نیز همین نامه‌ها را شامل می‌شود، بنابراین شرایط آماده است تا قیامی را سامان دهیم.

 

در مواجهه عاشورا نباید علم لدنی و عصمت مطرح شود

وی تأکید کرد: گروهی می‌گفتند که امام با تکیه بر علم غیب باید به این مسئله می‌اندیشید که سرانجام کار خوشایند نیست و پای در این راه نمی‌گذاشتند اما باید بگویم که اینجا دیگر نباید بحث علم لدنی و عصمت را مطرح کنید، این حسب ظاهر است. یک جایی می‌گویند این نامه‌ها پس گرفته شده و چنین چیزی در کار نیست. امام حسین(ع) می‌گوید اجازه بدهید برگردم، می‌گویند نمی‌شود، یا بیعت می‌کنی یا تَن به قتال می‌دهی. همان جمله معروف امام که می‌فرماید: بین جنگ و ذلت مرا اسیر کردند، من هم تَن به ذلت نمی‌دهم. این اوج شرافت و کرامت انسانی است.

این جامعه‌شناس در ادامه گفت: مثل حسین (ع) با مثل یزید بیعت نمی‌کند و این دوگانه جنگ و شمشیر و ذلت، شرایط را برای مصافی نرم و یا به تعبیری مهندسی مرگ فراهم می کند که امام حسین(ع) از قبل خود را آماده آن کرده بود. نامه‌ امام به برادرش محمد حنفیه پرده از اهداف قیام ایشان برمی‌دارد. اصلاح امت پیامبر (ص) ، امر به معروف و نهی از منکر و عمل به سیره جد و پدر از مفاد عمده این نامه است.

وی اظهار داشت: از منظری دیگر به واقعه عاشورا از دو وجه عرفی و قدسی آن به عنوان یک دوگانه متضاد هم نگاه می کنند که من اصولاً به هیچ دوگانه‎ای اعتقاد ندارم و به نوعی ناثنوی یا نادوگانه و یا حتی به تعبیر دیگر تمایز در عین اتصال و وحدت در عین کثرت معتقدم. بنابراین تقسیم‌بندی و تمایز بین امر عرفی و زمینی با امر قدسی و الهی را برنمی‌تابم، بلکه معتقدم اینها با یکدیگر مرتبط هستند. شاید بهترین تعبیر در این زمینه، همان وحدت در عین کثرت باشد. حال شاید منظور از عرفی و قدسی کردن واقعه عاشورا و قیام امام حسین (ع) به وجهی زمینی و آسمانی قلمداد کردن این واقعه باشد که در این صورت هم باید گفت که لازم است این دو را نیز با هم ببینیم.

 

ائمه(ع) را در عین بزرگی نباید فرادسترس قلمداد کرد

این استاد دانشگاه گفت: این امر لازم و ضروری است که به ویژه درباره بزرگان دین نیز باید چنین دیدگاهی داشت. یعنی نباید آنها را چنان فرادسترس بدانیم که نتوانند برای ما الگو باشند و نه آنچنان آنها را زمینی کنیم که دیگر استعلایی نباشند. این درباره امام حسین (ع) و سایر ائمه (ع) نیز صدق می‌کند. این حقیر در مقدمه کتاب «گزیده و حس و حالی از نهج‌البلاغه» نوشته‌ام که نباید تفسیری از امام علی (ع) ارائه دهیم که برداشت شود او اساسا بشر نبوده است. در صورتی که ایشان بشری متعالی و قابل الگوست. اگر چنین شخصیت‌هایی را فرابشری و فراانسانی تصور کنیم، از دسترس ما خارج و نمی‌توان از ایشان الگو گرفت و باید به این مسئله توجه داشت که هر کدام از ما از منظر خاصی به دین و یا حماسه عاشورا نظر می‌کنند. اما همه آن‌ها متناسب با ظرفی که دارند، ظرف خود را از این دریای بی‌کران پُر می‌کنند. وحدت در اینجا همان آب و اقیانوسی است که همه از آن بهره می‌گیرند. بنابراین طبقات مختلف از واقعه عاشورا برداشت‌های مختلف دارند و به تبع آن، عزاداری‌های مختلف دارند، اما این به معنای نفی آن واقعیت و هستی نیست.

وی عاشورا عظیم و شکوهمند خواند و گفت: این واقعه ویژگی‌های متعددی دارد؛ از جمله اینکه اتفاقی منحصر به‌فرد است، یعنی هیچ حادثه‌ای مثل عاشورا در تاریخ رخ نداده و در حماسه عاشورا با یک تراژدی خاص مواجه هستیم، تراژدی‌ که بزرگ‌ترین و متعالی‌ترین انسان در یک طرف آن قرار دارد و شقی‌ترین انسان هم در طرف مقابل قرار گرفته است. در این مصاف، انسان سالخورده، جوان و نوجوان و کودک نقش‌آفرین هستند. در زیارت عاشورا هم که منسوب به امام معصوم (ع) است، آمده: «مُصِیبَهٍ مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِیَّتَهَا فِی الْإِسْلَامِ وَ فِی جَمِیعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض‌».

 

عاشورا با اسطوره گره خورده است

وی اذعان کرد: یکی دیگر از ویژگی‌های عاشورا، بُعد مردم‌شناختی آن است که بیشتر مربوط به توده‌هاست و شاید نخبگان کم‌تر چنین برداشتی از آن داشته باشند و شاید هم اصلاً چنین برداشتی پیدا نکنند و آن گره خوردن عاشورا با اسطوره است، یعنی نمی‌توان به دلیل عرفی، زمینی، اجتماعی و تاریخی شدن آن منکر وجه اسطوره‌ای آن شد. یعنی خواه ناخواه اسطوره‌ای شده و می‌شود و نباید از این امر غافل شد که زندگی بشر با اسطوره گره خورده است.

افروغ با اشاره به نوعی از تفاسیر که به عاشورا جنبه ماورایی و آسمانی می‌دهند، گفت: این تفسیر نوعی جبر است و در برخی از تفسیرهای سابق به گونه‌ای بوده که وجه زمینی بودن امام حسین(ع) و پیام ایشان برای بشر را نادیده می‌گرفتند و  مثلاً می‌گفتند امام حسین (ع) در روز عاشورا می‌توانست ارتشی از اجنه مجهز کند، ولی نخواست. واقعاً این چه حرف‌هایی است که گفته می‌شود!؟ براساس معادلات اجتماعی، امام حسین (ع) یک مهندسی مرگ و مصاف نرم را رقم زد. نمی‌خواهم وجه تشکیل حکومت و نامه‌هایی که برای امام حسین (ع) آمد را نادیده بگیرم ولی وقتی اقتضا و امر دایر بر حقانیت امام حسین (ع) و بیعت حسینی و بیعت با یزید می‌شود، امام حسین (ع) جانب حقانیت حسینی را می‌گیرد و با یزید بیعت نمی‌کند و نوعی مهندسی مرگ را رقم می‌زنند، این مهندسی مرگ در نهایت ظرافت و هوشمندی است. امام حسین (ع) به دنبال جنگ نبود، اما می‌فرماید: همچون منی (که می‌تواند شامل هر کسی باشد) با مثل یزیدی بیعت نمی‌کند. امام حسین (ع) شروع کننده جنگ نیست، ولی وقتی شرایط به این شکل رقم می‌خورد، ایشان نمی‌تواند حقیرانه تن به بیعت و به عبارتی ذلت دهد. اگر این‌طور می‌‌شد که دیگر پیام متعالی از آن حاصل نمی‌شد. این نوع مصاف نرم، بهترین و عمیق‌ترین پیام را دارد. یعنی اگر عده و توانی نباشد و رژیم ظالمی هم خلاف دین و انسانیت عمل می‌کند و اثری از دین و انسانیت باقی نگذارد، این‌طور می‌شود آن را به زیر کشید. مصاف انواع و اقسام دارد، اما مصاف نرم همیشه کارساز است.