به مناسبت میلاد با سعادت دومین اختر تابناک امامت و ولایت امام حسن مجتبی علیه‌السلام، خدمت جناب آقای دکتری یاوری هستیم تا درباره حیات مبارک حضرت امام حسن مجتبی (ع) از تولد تا پیش از امامت بحث و گفت‌وگو کنیم. ضمن عرض سلام و تبریک به مناسبت میلاد امام حسن (ع) خدمت حضرت عالی و همه شیعیان جهان و تقدیر و تشکر از این‌که وقت خود را در اختیار مخاطبان فرهیخته ما قرار دادید، در آغاز می‌خواستم این موضوع را مطرح کنم که در منابع تاریخی درباره سال تولد امام حسن (ع) اختلاف نظر وجود دارد و در منابع سال‌های دوم و سوم مطرح شده است؛ جناب عالی کدام را صحیح می‌دانید و چرا؟

درباره این سؤالی که مطرح کردید باید عرض کنم که بر اساس نقل قول‌هایی که برخی از مورخان و محدثان اهل سنت و اهل تشیع درباره ولادت حضرت بیان نموده‌اند، امام حسن مجتبی (ع) در رمضان سال دوم یا سوم هجری و در برخی گزاره‌های تاریخی سال چهارم هجرت متولد شده‌اند. منابع متقدم شیعه مثل «کافی» کلینی و «ارشاد» شیخ مفید عمدتا سال دوم را ذکر کرده‌اند. با این حال نظر شیخ طوسی و دیگران «با در نظر گرفتن فاصله زمانی تولد امام حسن و امام حسین» با آن‌چه مدنظر شیخ مفید و کلینی است تفاوت دارد. بنابراین در بین بزرگان و علمای شیعه در این‌ باره اختلاف دیدگاه وجود دارد. با این حال از سوی دیگر، طبری هم در کتاب خود یعنی «دلائل‌الامامه»، سال دوم هجرت و به عبارت دیگر 22 ماه بعد از هجرت را سال ولادت امام حسن (ع) می‌داند؛ یعنی همان سالی که در آن غزوه بدر اتفاق افتاد. آقای انصاری در کتاب «الموسوعه» در جمع‌بندی از اختلاف محدثین و مورخین درباره سال تولد امام حسن مجتبی (ع) می‌نویسد:

«با در نظر گرفتن اختلافاتی که درباره سال تولد امام حسن (ع) وجود دارد؛ اگر شب زفاف حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت علی (ع) در سال اول هجرت اتفاق افتاده باشد با در نظر گرفتن مدت زمانی که برای حمل و تولد یک نوزاد، زمان لازم است؛ پس امام حسن مجتبی (ع) در سال دوم متولد شده‌اند و اگر چنانچه این زفاف در سال دوم رخ داده باشد، حضرت در سال سوم متولد شده‌اند».

در حقیقت تحلیل ایشان این است که زفاف در ذی‌الحجه همان سال اول هجری اتفاق افتاده و لذا زمان تولد حضرت نیز سال دوم هجرت است. بنابراین دیدگاه مشهور در بین برخی از بزرگان شیعه و اهل سنت درباره تولد امام حسن (ع) در سال دوم هجرت، بر همین تحلیل استوار است. از آن‌جا که دیدگاه معروف و مشهور همان سال دوم هجری است، ما هم همین سال را ارجح می‌دانیم.

 

 جناب آقای دکتر یاوری در منابع تاریخی درباره نام‌گذاری حضرت روایت‌های متفاوتی وجود دارد. درباره نام‌گذاری ایشان به «حسن» توضیح دهید؟ خبر ضعیفی در دست است که امیرالمؤمنین (ع) می‌خواستند نام ایشان را «حرب» بگذارد؟ این خبر با چه اهدافی جعل شده است؟

یکی دیگر از شبهاتی که درباره حضرت وجود دارد مربوط است به نام‌گذاری برای ایشان. بر اساس نگاه شیعه، نام مبارک ایشان حسن است، با این‌ حال در برخی منابع هم آمده که حضرت علی (ع)، امیر مومنان، نام «حرب»، «جعفر» و حتی «حمزه» را برای ایشان برگزیده است.

بعد از این‌که حضرت متولد شدند درباه نام‌گذاری ایشان، در بین روایت‌های شیعه و روایت‌های اهل سنت و حتی بین خود اهل سنت اختلاف‌‌های زیادی وجود دارد. طبقات ابن‌سعد در این‌ باره گزارش مفصلی آورده و در حقیقت تمامی گزاره‌ها را مطرح کرده است.

در‌ این‌ باره در نگاه شیعی روایت شده که امام سجاد (ع) فرموده‌اند:

«چون فاطمه (س) فرزندش حسن را به دنیا آورد، به پدرش علی (ع) عرض کرد: نامی برای او بگذار، علی (ع) فرمود: من چنان نیستم که در مورد نام‌گذاری او به رسول خدا پیشی گرفته و سبقت جویم. در این وقت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بیامد و آن کودک را پارچه سفیدی گرفته و در آن پیچید، آن‌گاه رو به علی (ع) کرده فرمود: آیا او را نام‌گذاری کرده‌ای؟ عرض کرد: من در نام‌گذاری وی به شما پیشی نمی‌گرفتم ... رسول خدا (ص) او را حسن نامید».

برخی از منابع اهل سنت نیز مانند ابن‌کثیر در «البدایه النهایه»، «اسدالغابه» و… همین خبر را روایت کرده‌اند. جالب است که در این گزاره هیچ خبری از نام‌های دیگر دیده نمی‌شود.

 

«با در نظر گرفتن اختلافاتی که درباره سال تولد امام حسن (ع) وجود دارد؛ اگر شب زفاف حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت علی (ع) در سال اول هجرت اتفاق افتاده باشد با در نظر گرفتن مدت زمانی که برای حمل و تولد یک نوزاد، زمان لازم است؛ پس امام حسن مجتبی (ع) در سال دوم متولد شده‌اند و اگر چنانچه این زفاف در سال دوم رخ داده باشد، حضرت در سال سوم متولد شده‌اند.»

 

 

از سویی دیگر در برخی از منابع اهل سنت از جمله در «طبقات» ابن‌سعد و «مسند» احمدبن‌حنبل روایت‌های مغایر با این روایت نقل شده است؛ برای نمونه در یکی از گزارش‌های ابن‌سعد آمده است که هنگامی که فرزند امام علی (ع) متولد شدند، حضرت نام وی را «جعفر» و فرزند دیگر را بعد از تولد «حمزه» گذاشتند. در ادامه همین روایت آمده است که حضرت رسول (ص) بعد از شنیدن این نام‌ها، آن‌ها را تغییر می‌دهد و نام آن‌ها را حسن و دیگری را حسین می‌گذارد.

در روایت دیگری در «مسند» احمدبن‌حنبل این‌گونه آمده است که حضرت علی (ع) بعد از تولد فرزندش، نام وی را «حرب» گذاشتند. هنگامی که حضرت رسول (ص) از علی (ع) پرسیدند: نام این فرزند را چه چیزی گذاشتید، گفتند: حرب، حضرت فرمودند: نام وی حسن است.

درباره این گزاره‌ها لازم است به چند نکته توجه شود:

اولین نکته این است که در سند این روایات و راویان آن‌ها مشکل وجود دارد که به علت مفصل بودن بحث وارد جزئیات آن نمی‌شویم.

دومین نکته این است که ببینیم هدف روایان از بیان این گزارش‌ها چیست؟ در حالی‌ که حضرت رسول (ص) به صراحت از تمسک به فرهنگ جاهلی منع فرموده بودند و نیز حضرت علی (ع) با آن سابقه درخشان در اسلام، چرا باید یک اسم جاهلی برای فرزند خود برگزیند و چرا راویان اخبار چنین گزارشی را درباره حضرت جعل کرده‌اند باید به موارد زیر اشاره کنم:

1- زیر سؤال بردن ولایت‌پذیری حضرت امیرالمومنان (ع) که از امر حضرت رسول (ص) تخطی کرده و قبل از ایشان برای امام حسن و امام حسین (ع) نام‌هایی را انتخاب کرده است؛

2- تخریب چهره حضرت علی (ع)؛

دشمنان خاندان اهل بیت برای تخریب چهره حضرت علی (ع) در دوره اموی از هیچ اقدامی کوتاهی نمی‌کردند. یکی از این اقدامات جعل احادیث و انتساب نسبت‌های ناروا در حق خاندان اهل بیت به‌ویژه حضرت علی (ع) بود.

گزارش‌های بسیاری در تاریخ وجود دارد که حاکمان اموی برای از بین بردن فضائل امیرالمومنین (ع) و تخریب چهره ایشان به هر اقدامی دست می‌زدند. نمونه این اقدامات گزارش ابوالفرج اصفهانی در کتاب «الاغانی» است که روایت می‌کند از زهری خواسته می‌شود برای حاکمان اموی تاریخ و سیره بنویسد که جایگاه آنان را بالا برد و از سوی دیگر جایگاه و فضائل حضرت علی (ع) را پایین آورد تا مردم آن‌ها را در قعر جهنم ببینند.

3- از سوی دیگر با این اقدامات تلاش می‌کردند عصمت ائمه معصومین (ع) را زیر سؤال برند و چنین القا کنند که آن‌ها نیز خطا و اشتباه می‌کردند.

4- هدف دیگر آن‌ها القای این موضوع بوده است که نمادهای جاهلی در زندگی این افراد ــ که نزدیک‌ترین کسان به پیامبر (ص) هستند ــ نیز وجود داشته است. حتی جالب است اشاره کنم که در آخر روایت قبل آمده است که حضرت علی (ع)، اسم فرزند اول خود را «حرب» می‌گذارد، اما پیامبر (ص) به این اقدام اعتراض می‌نماید و آن نام را تغییر می‌دهد؛ نام فرزند دوم خود را «حرب» می‌گذارد که پیامبر (ص) اعتراض می‌کند و به «حسین» تغییر می‌دهد و نهایت اسم فرزند سوم خود را «حرب» می‌گذارد که پیامبر (ص) اعتراض می‌کند و نام وی را محسن می‌گذارد. این در حالی است که محسن‌بن‌علی (ع) بر اساس منابع شیعی و بسیاری از منابع اهل سنت (در دوران حمل و پیش از متولد شدن) به شهادت رسیده‌اند. بنابراین همان گونه که مشاهده می‌کنید، در این روایت نیز اضطراب در متن وجود دارد.

 

گزارش‌های بسیاری در تاریخ وجود دارد که حاکمان اموی برای از بین بردن فضائل امیرالمومنین (ع) و تخریب چهره ایشان به هر اقدامی دست می‌زدند. نمونه این اقدامات گزارش ابوالفرج اصفهانی در کتاب «الاغانی» است که روایت می‌کند از زهری خواسته می‌شود برای حاکمان اموی تاریخ و سیره بنویسد که جایگاه آنان را بالا برد و از سوی دیگر جایگاه و فضائل حضرت علی (ع) را پایین آورد تا مردم آن‌ها را در قعر جهنم ببینند.

 

 

 درباره حیات ایشان در دوره نبوی و فضایل ایشان در این دوره مانند ماجرای مباهله توضیح دهید و جایگاه ایشان را به عنوان صحابی رسول خدا (ص) تبیین فرمایید.

حدود هفت سال از زندگی امام حسن (ع)، با پیامبر عزیز اسلام (ص) سپری شد. پیامبر (ص) ایشان را بسیار دوست داشت و چه بسیار که او را بر شانه می‌نهاد و می‌گفت: خداوندا، من دوستش دارم، تو نیز او را دوست بدار. بر حسب روایت، پیامبر (ص) خطاب به امام حسن (ع) فرمود: «اءشبهت خلقى و خلقى؛ تو از لحاظ آفرینش و خلق و خوى (صورت و سیرت) مانند من هستى». همچنین از ایشان نقل است: «اما الحسن فان له هیبتى و سؤ ددى و اءماالحسین فله جودى و شجاعتى؛ هیبت و سیادت من از براى حسن است و بخشش و شجاعتم از آن حسین».

در باب صحابی بودن تعاریف مختلف است در تعبیر عام، صحابی، این است که فردی حضرت رسول (ص) را درک کرده باشد، ولی در تعبیر شیعه، صحابی بودن به معنای مصاحبت و همراهی کردن با حضرت رسول (ص) است. امام حسن (ع) از دوران کودکی تحت تربیت پیامبر (ص) قرار گرفت و در جوار مهر و محبت ایشان بزرگ شد. موید این بحث هم داستان مباهله است؛ زیرا مسیحیان نجران گفتند شما با خانواده و فرزندان خود و ما هم با فرزندان خود در روز مورد نظر حضور پیدا خواهیم کرد. آن‌ها در این تفکر بودند که اگر حضرت پیامبر (ص)، حسن و حسین را در این مباهله همراه خود آورد یعنی وی راستگوست و از جانب خداوند به رسالت برگزیده شده است و در این صورت ما به پیامبری وی ایمان خواهیم آورد. همان گونه که در تاریخ نیز آمده است، پیامبر (ص) حسن و حسین (ع) را همراه خود بردند.

 

جناب آقای دکتر یاوری، مهم‌ترین گزارش‌های تاریخی درباره امام حسن (ع) در دوره سه خلیفه اول را بیان فرمایید.

خوب بر اساس گزارش‌های تاریخی، امام حسن (ع) در دوران خلفا سن کمی داشتند. بعد از تعیین ابوبکر به عنوان خلیفه اول اختلافاتی بین خاندان پیامبر اسلام و مدعیان جانشینی به‌ وجود آمد؛ از موارد مهم این اختلاف قضیه فدک بود که حضرت محمد (ص) برای دختر خود فاطمه (س) قرار داده بود. هنگامی که حضرت فاطمه خواستار پس‌گرفتن میراث پیامبر (ص) شد، ابوبکر از ایشان خواست که برای اثبات این موضوع شاهدی بیاورد. حضرت فاطمه نیز حضرت علی، حسن و حسین (ع) و همچنین ام‌ایمن را شاهدان این امر معرفی کرد، اما همان طور که معروف است، به گفته مسعودی در «مروج الذهب»، ابوبکر شهود فاطمه (س) را رد کرد و حقش را به وى باز نگرداند.

به این ترتیب حضرت زهرا (س) با رضایت و تأیید حضرت علی (ع)، حسن و حسین (ع) را به عنوان شاهدین این امر معرفی کرد، در حالی‌ که هنگام اداى شهادت سن هر دو امام بزرگوار به هشت سال نمى‌رسید؛ اگر چه ابوبکر شهادت این دو بزرگوار را قبول نکرد.

خاندان پیامبر (ص) به عدالت و محبت در بین مردم رفتار می‌کردند و به گفته ابن‌اعثم صاحب «الفتوح»، ابن‌عباس در نامه‌اى به امام حسن (ع) به آن اشاره کرده است:

«این را مى‌دانى که از آن جهت مردم از پدرت على علیه‌السلام روى گردانیدند و به معاویه روى آوردند که همه مردم را برابر مى‌شمرد و در تقسیم غنیمت‌ها و درآمدهاى دولتى بین همگان به تساوى رفتار مى‌کرد و این عدالت بر مردم گران آمد».

در دوران عثمان، خلیفه سوم، هم یکی از گزارش‌های مهم مربوط است به حمایت امام حسن (ع) از ابوذر که در برابر خلیفه ایستاده بود. هنگامی که ابوذر از سوی خلیفه تبعید شد، در این هنگام امام حسن (ع) خطاب به ابوذر فرمودند:

 

امام حسن (ع) در پاسخ معاویه فرمود: «قریش بر آن بود که پرچم اسلام را بیفکند و درهم پیچد، اما پدرم، به خاطر خدا و اسلام، گردنکشان ایشان را کشت و آنان را پراکند؛ پس با پدرم بدین جهت به دشمنی برخاستند و بدو کینه می‌ورزند». او در این جنگ، هماره از پشتیبانی پدر، دست نکشید و تا پایان همراه و همدل بود و چون دو تن را از سوی سپاه (سپاه حضرت علی (ع) و معاویه) برگزیدند تا حکم شوند و آنان به ناروا حکم کردند، امام حسن (ع) به فرمان پدر، در یک سخنرانی توضیح داد که «اینان برگزیده شدند تا کتاب خداوند را بر خواهش دل پیش دارند و مقدم شمارند، اما باژگونه رفتار کردند و چنین کسی حکم نامیده نمی‌شود، بلکه «محکوم» است».

 

 

«یا عماه، لو لا انه ینبغى للمودع اءن یسکت، وللمشیع ان ینصرف، لقصر الکلام، و ان طال الاسف و قداتى من القوم الیک ماترى، فضع عنک الدنیا بتذکر فراغها، و شده ما اشتد منها برجاء ما بعدها، و اصبر حتى تلقى نبیک و هو عنک راض؛ ای عموجان، از آن‌جا که برای وداع‌کننده شایسته است که سکونت کند و بدرقه‌کننده خوب است که بازگردد، سخن کوتاه خواهد، اگر چه تأسف طولانی و دراز است. این مردم با تو کردند آن‌چه خود مشاهده می‌کنی؛ پس دنیا را با یادآوری جدایی از آن، از خود واگذار و سختی دشواری‌ها و ناکامی‌های آن را به امید روزهای پس از آن، بر خود هموار کن و شکیبایی و صبر پیشه کن تا این‌که پیامبر خدا (ص) را در حالی دیدار کنی که وی از تو خشنود و راضی باشد».

امام حسن‌ (ع) زمانی این سخنان را بر زبان آورد که عثمان از بدرقه ابوذر توسط خاندان نبوت ممانعت می‌کرد، اما با وجود این تلاش عثمان، امیرالمؤمنین علی (ع) همراه فرزندانش، حسن و حسین (ع) و برادرش عقیل و برادرزاده‌اش عبدالله‌بن‌جعفر و ابن‌عباس براى وداع با وى به دیدار او آمد. این فرمایشات حاوی چند نکته است:

1- حمایت از ابوذر که مخالف حکومت بود؛

2- نشان‌دهنده مظلومیت ابوذر به عنوان یکی از صحابی بزرگ و از شیعیان صدیق امام علی (ع) و از سوی دیگر ظلم و دستگاه حکومت.

 

 جناب آقای دکتر یاوری، در پایان از شما درخواست دارم که جایگاه امام حسن (ع) در دوره خلافت پدر بزرگوارشان (ع) را تبیین فرمایید؛ به‌ ویژه در جنگ‌های سه‌گانه جمل، صفین و نهروان.

امام حسن (ع) در دوره امامت پدرشان، حضرت علی (ع)، همواره همراه ایشان بودند: همان گونه که پیش از این گفتم، هنگامی که ابوذر به ربذه تبعید شد، عثمان دستور داد هیچ‌کس او را بدرقه نکند، اما امام حسن (ع) و برادر گرامی‌شان، همراه پدر بزرگوارشان، او را بدرقه کردند و هنگام بدرود، از حکومت عثمان ابراز بیزاری نمودند و ابوذر را به شکیبایی و پایداری پند دادند. امام دوم شیعیان در سال 36 ق با پدر از مدینه به سوی بصره آمد تا آتش جنگ جمل را که عایشه و طلحه و زبیر برافروخته بودند، فرو نشانند. پیش از ورود به بصره به فرمان حضرت علی (ع)، همراه عمار یاسر به کوفه رفت تا مردم را بسیج کند و آن‌گاه با مردم به منظور یاری امام، به سوی بصره بازگشت و با سخنرانی‌های شیوا و محکم خویش، دروغ عبدالله‌بن‌زبیر را، که قتل عثمان را به حضرت علی (ع) نسبت می‌داد، آشکار ساخت و نیز در جنگ رشادت بسیار از خود نشان داد تا پیروز بازگشتند.

امام حسن (ع) در جنگ صفین نیز همراه پدر بود. معاویه، عبیدالله‌بن‌عمر را نزد ایشان فرستاد تا بگوید: «از پیروی پدر دست بردار، ما خلافت را به تو وامی‌گذاریم؛ چرا که قریش، از پدر تو به سابقه پدرکشتگی‌ها، ناراحت‌اند، اما تو را پذیرا توانند شد».

امام حسن (ع) در پاسخ فرمود: «قریش بر آن بود که پرچم اسلام را بیفکند و درهم پیچد، اما پدرم، به خاطر خدا و اسلام، گردنکشان ایشان را کشت و آنان را پراکند؛ پس با پدرم بدین جهت به دشمنی برخاستند و بدو کینه می‌ورزند». او در این جنگ، هماره از پشتیبانی پدر، دست نکشید و تا پایان همراه و همدل بود و چون دو تن را از سوی سپاه (سپاه حضرت علی (ع) و معاویه) برگزیدند تا حکم شوند و آنان به ناروا حکم کردند، امام حسن (ع) به فرمان پدر، در یک سخنرانی توضیح داد که «اینان برگزیده شدند تا کتاب خداوند را بر خواهش دل پیش دارند و مقدم شمارند، اما باژگونه رفتار کردند و چنین کسی حکم نامیده نمی‌شود، بلکه «محکوم» است».

رشادت‌های امام در این نبردها ستودنی بود؛ به گونه‌ای که امیرالمومنین (ع) فرمودند: حسنین را برگردانید تا آسیبی بدان‌ها نرسد؛ چراکه نسل پیامبر (ص) در آن‌ها تداوم می‌یابد.

حضرت امیرمؤمنان علی (ع) هنگام شهادت بنا به فرمانی که از پیش از پیامبر اسلام (ص) داشت، امام حسن (ع) را جانشین خویش فرمود و امام حسین (ع) و سایر فرزندان گرامی خویش و بزرگان شیعه را بر این امر گواه گرفت.