شهرت «ایرج میرزا» بر کسی پوشیده نیست اما غالبا شاعری او را در موضوعاتی از قبیل انتقادی، اجتماعی، حتی سیاسی و بلکه هجو دنبال می‌کنند. جالب است بدانید ایرج میرزا نیز به ساحت مقدس اهل‌بیت علیهم‌السلام عرض ادب داشته است. اهل دقت یکی دو مرثیه عاشورایی در قالب قطعه از او سراغ دارند اما چه بسا آنان هم ندانند که همو در یکی دو مورد هم مدح مولایمان امیرالمؤمنین، حضرت علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام را در کلام گنجانده و حتی «غدیر خم» را به تصویر کشیده است.

غزل علوی «ایرج» در عین کوتاه بودن (5 بیت)، در معنی و مضمون بلند است:

 

اندر خبر بُوَد که نبی، شاه حق‌پرست
چون سوی عرش در شب معراج رخت بست

 

بر مسند دنی فتدلی نهاد پای
دستی ز غیب آمد و بر پشت او نشست

 

چون دست حق بدو اثر لطف دوست بود
از فرط شادمانی، مدهوش گشت و مست

 

گویند پا نهاد به دوش نبی، علی

از طاق کعبه خواست چو اصنام را شکست

 

جاه و جلال ببین که یدالله پا نهاد
جایی که حق نهاد به صد احترام دست

(دیوان، ص 168)

و اما نمایش و گزارشی از شعر غدیرش که به مناسبت جشن ازدواجی سروده و قالب قصیده دارد، اینک به بهانه ایام پربرکت غدیر ابیات مرتبط با موضوع را می‌خوانید. ادامه قصیده در باب تبریک عروسی و مدح افراد و اشخاص است که از این نوشته حذف شده است.

 

برآمد بامدادان، مهر انور

جهان را کسوت نو کرد در بر

 

تو پنداری که زرین شاهبازی

همی گسترد در صحن فلک، پر

 

و یا از بهر اثبات رسالت

کف موسی همی شد ز آستین در

 

و یا گویی عروسی ماه‌رخسار

شب دوشینه بر سر داشت معجر

 

کنون برداشت از سر معجر خویش

جهان از طلعت او شد منور

 

و یا گویی که در این جشن فیروز

فلک افروختستی مشعل زر

 

و یا تا عود سوزند اندر این بزم

سپهر افروخته زرینه مجمر

 

چنین روز و چنین عید مبارک

که آمد امر «بلغ» بر پیمبر

 

نبی اندر غدیر خم برافراشت

جهاز چار اشتر، جای منبر

 

برآمد بر فراز آن و بگرفت

به دست خویش اندر دست حیدر

 

همه بر گرد او گردیده انبوه

گروه بی‌شمار و خیل بی‌مر

 

همه تفویض کرد امر ولایت

به ابن‌عم و در معنی برادر...

(دیوان، ص 17)

«غدیر» از هر لحاظ که نگاه کنی با عاشورا پیوند دارد؛ حیف است که دو مرثیه عاشورایی او را در این روزهای «تا محرم چیزی نمانده» نخوانیم:

 

مرثیه

رسم است هر که داغ جوان دید، دوستان

رأفت برند حالت آن داغ‌دیده را


یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا
وآن یک ز چهره پاک کند اشک دیده را


آن دیگری بر او بفشاند گلاب و شهد
تا تقویت کند دل محنت چشیده را


یک جمع دعوتش به گل و بوستان کنند
تا بر کَنندش از دل، خار خلیده را


جمعی دگر برای تسلای او دهند
شرح سیاه‌کاری چرخ خمیده را


القصه هر کسی به طریقی ز روی مهر
تسکین دهد مصیبت بر وی رسیده را


آیا که داد تسلیت خاطر حسین؟

چون دید نعش اکبر در خون تنیده را

 

آیا که غمگساری‌ و اندُه‌بری نمود

لیلای داغ‌دیده زحمت کشیده را

 

بعد از پسر، دل پدر، آماج تیر شد

آتش زدند لانه مرغ پریده را

(دیوان، ص 166)

***

 

سرگشته بانوان، وسط آتشِ خیام

چون در میان آب، نقوش ستاره‌ها

 

اطفال خردسال ز اطراف خیمه‌ها

هر سو دوان چو از دل آتش، شراره‌ها

 

غیر از جگر که دسترس اشقیا نبود

چیزی نماند در بر ایشان ز پاره‌ها

 

انگشت رفت در سر انگشتری به باد

شد گوش‌ها دریده پی گوشواره‌ها

 

سبط شهی که نام همایون او برند

هر صبح و ظهر و شام، فراز مناره‌ها،

 

بر خاک و خون فتاده و تازند بر تنش

با نعل­ها که ناله برآرد ز خاره‌ها

(دیوان، ص 167)

 

برای مشاهده مجموعه اشعار ایرج میرزا در سایت کرب‌وبلا اینجا را کلیک کنید. همچنین می‌توانید برای مشاهده بیش از 6500 شعر عاشورایی از بیش از 1100 شاعر به بخش اشعار سایت کرب‌وبلا مراجعه کنید.