ریشه مناسک و آئین مذهبی خصوصا در ایام محرم، ادب است. درباره این مساله بسیار سخن گفته شده است اما همچنان جامعه ایران در برگزاری آئین محرم با خلاهای جدی یعنی خلا آداب دانی روبه‌روست. شما این خلاها را در چه حوزه‌های مصداقی می‌بینید؟
محرم یک آمادگی می‌خواهد. نقاش‌ها را دیده‌اید وقتی می‌خواهند یک رنگ زیبای متالیک به یک ماشین بپاشند، زیرش را آماده می‌کنند، زیرسازی می‌کنند، ما هم باید دلهایمان را زیر سازی و بتونه‌کاری کنیم تا امام حسین (ع) نقش زیبایی به دلهایمان بزند، تا محرم رنگ خوبی به ما بدهد.
ما در دینمان مفهو‌‌‌می به نام "استعداد" داریم، استعداد یعنی آمادگی پذیرش. بعضی سؤال می‌کنند ما استعداد نداریم چه باید بکنیم؟! جواب ساده است، باید به دنبال کسب آن باشید؛ چطور شما وقتی به وسیله‌ای احتیاج دارید، کیفی، کفشی، لباسی... آن را می‌خرید، برای به دست آوردن آن تلاش می‌کنید؟ استعداد هم همین طور است باید در عالم بگردیم و آنچه را که نداریم به‌دست بیاوریم. من تعجب می‌کنم وقتی صحبت از اختراع می‌شود همه به دنبال کشف برق و تلفن و دوربین و... می‌روند، اما هیچ کس نمی‌گوید من یک "انسان" کشف کردم.

اهل‌بیت (ع) و امام حسین (ع) مصداق کامل آیه تطهیر و مودت هستند و قرآن بدون کربلا و کربلا بدون قرآن شناخته و معنا نخواهد شد. این ادب و آداب آئین‌ها و مناسک مذهبی و دینی ما باید متکی به قرآن باشد. آداب مناسک دینی در حوزه‌های مختلفی قابل تعریف است. آداب مداحی داریم. آداب مجلس داری داریم. آداب وعظ و منبر داری داریم. اینها همه ریشه‌های اخلاقی دارد. عاشورا همه‌اش تجلی اخلاق است.

عزاداری حضرت سیدالشهدا (ع) و حماسه عاشورا را مانند نمایشگاهی با دو غرفه است که در یک غرفه آن تمام فضائل و خوبی‌ها و زیبایی‌ها همچون ایثار، شجاعت، شهادت، غیرت، وفا، صبر و... و در غرفه دیگر آن نیز تمام رذائل و بدی‌ها از قبیل ذلت، زبونی، بی‌وفایی، بی‌غیرتی و... به نمایش گذاشته شده است.

تلاش نکنید با هر سرود و نوحه‌ای مردم را به گریه وادار کنید حادثه عاشورا که فقط به گریه نیست بلکه باید اهداف واقعی این قیام را برای مردم تبیین کنیم.

برپایی مجالس سوگواری، تشویق شاعران به مدیحه‌سرایی، یادآوری مصائب آن حضرت، گریستن، بیان اهداف قیام سیدالشهدا (ع)، ذکر تاریخچه کربلا و تحلیل فرازهایی از آن و پخش پوسترهای پر‌محتوا از مواردی است که در عزاداری سیدالشهدا (ع) باید مد‌نظر قرار گیرد.
تلاش نکنید با هر سرود و نوحه‌ای مردم را به گریه وادار کنید حادثه عاشورا که فقط به گریه نیست بلکه باید اهداف واقعی این قیام را برای مردم تبیین کنیم.

نباید امام حسین را در نوحه‌ها آن‌قدر درمانده نشان دهیم که برای یک قطره آب و رفع تشنگی و یا گرسنگی قیام کرد بلکه قیام عاشورا بالاتر از تشنگی و گرسنگی است. یکی از رسالت‌های مداحان و دست اندرکاران هیئت‌های مذهبی این است که ابعاد ناشناخته را برای مردم و به ویژه جوانان تبیین کنند. باید وعاظ، عزاداری‌های حسینی نیز با در نظر گرفتن ظرفیت مجالس به سخنرانی بپردازند و از طولانی کردن سخنرانی‌ها خودداری کنند.

از آداب مجلس داری این است که باید تلاش شود که مراسم و برنامه‌ها در شأن این ماه باشد و به انحراف کشیده نشود. مثلا ایجاد ترافیک در برپایی دسته‌های عزاداری و یا حرکت دسته‌های عزاداری در ساعات پایانی شب نیز از منکرات است. ایجاد ترافیک و مزاحمت برای مردم از منکرات است که باید در ایام محرم از آن پرهیز شود.

مثلا در آداب مجلس داری بیان شده که فضل فروشی و خودفروشی در عزاداری حسینی جایی ندارد و باید در این حرکت بزرگ دینی و مذهبی تأثیر گذار باشیم. نباید در عزاداری حسینی خرج بدهیم بعد در بازار با گران‌فروشی و یا احتکار و یا اینکه اجناسی را با قیمت ارزان خریده‌ایم و در شرایط فعلی که نرخ‌ها افزایش یافته به قیمت روز بفروشیم این مسائل با فرهنگ حسینی فاصله دارد. حقیقت این است که گران‌فروشی بازار با نذر محرم همخوانی ندارد.

این آداب آئینی و مناسک باید نتیجه‌های روشن فردی و اجتماعی داشته باشد. شما نتایج رعایت این آداب را در چه حوزه‌هایی می‌بینید. یعنی مجالس عزاداری محرم کارکردهایی دارد و این کارکردها باید نتایجی در تحول فردی و اجتماعی جامعه دینی داشته باشد. برخی عاشورا را فقط رفتاری برای عاشقی می‌دانند. چقدر روی این نتایج اهتمام داریم؟
زنده شدن اسلام و احیاء احکام اسلامی از کارکردهای قیام عاشورا بود و به همین دلیل بعد از عاشورا، شاهد قیام‌هایی گوناگونی هستیم که سنت متروک شده جهاد را در بین مسلمانان زنده کرد و احساس مسئولیت نسبت به جامعه اسلامی را جان دوباره بخشید. بعد از قیام اباعبدالله الحسین (ع)، وضع جامعه شفاف شد و تکلیف جامعه اسلامی در برخورد با حاکمان فاسد که خلافت اسلامی را به حکومت درباری و عیاشی تبدیل کرده بودند، روشن شد. مجالس عاشورایی از گذشته تا حال اینگونه بوده که تکلیف ما را با خودمان و جامعه روشن می‌کند.

تاریخ دچار تغییر ظاهری می‌شود اما چارچوب‌ها و فتنه‌ها همان است که در حافظه تاریخ ثبت شده است. مبلغان وظیفه دارند با استفاده از ظرفیت‌های قیام عاشورا، وضعیت جامعه کنونی را روشن سازند و جنبه‌های سیاسی عاشورا را بیان کنند.
معنای عشق ورزیدن این نیست که ما فقط برویم و سینه بزنیم (البته سینه زنی هم در جای خود خوب و ارزشمند است) اما، این مسأله را باید به خاطر داشته باشیم که ابتدا باید دل‌هایمان را آماده کنیم.

نباید امام حسین (ع) را در نوحه‌ها آن‌قدر درمانده نشان دهیم که برای یک قطره آب و رفع تشنگی و یا گرسنگی قیام کرد بلکه قیام عاشورا بالاتر از تشنگی و گرسنگی است.

یادمان باشد که اباعبدالله‌الحسین (ع) به اباالفضل (ع) می‌گفت«بِنَفسی أنت» جان من به فدای تو. کسی که حاضر نباشد به برادر خودش بگوید جانم به فدای تو، از حسین درس نگرفته و حسین با او حرفی برای گفتن ندارد. به امید روزی که آماده شویم و استعداد درک پیام‌های بزرگ عاشورا را کسب کنیم.
ماجرای کربلا شبیه فصل بهار است که حیات مجدد آدمی را به‌دنبال دارد. نباید امام حسین (ع) را در نوحه‌ها آن‌قدر درمانده نشان دهیم که برای یک قطره آب و رفع تشنگی و یا گرسنگی قیام کرد بلکه قیام عاشورا بالاتر از تشنگی و گرسنگی است.
اقامه نماز اول وقت، توجه به امر به معروف و نهی از منکر از اهداف اصلی قیام عاشورا است. امام حسین (ع) برای نماز شهید شد و باید برای ترویج نماز در جامعه تلاش و حرکت کرد. نمی‌شود عزادار امام حسین باشیم اما نماز را سبک بشماریم. این یعنی محرم و عاشورا برای ما نتیجه‌ای نداشته است.

یکی از مباحثی که در مناسک عاشورایی و هیئت‌های مذهبی خیلی ترویج شده ، امام حسین (ع) و شخصیت‌های عاشورا به عنوان یک نمونه و الگوی متحول کننده در جامعه امروز ما مطرح نیست. امام و رفتار امام فقط خلاصه در دیروز می شود و ما برای دیروز امامت عزاداری می‌کنیم. یعنی ما امام حسین (ع) را در دیروز جامعه کشف می‌کنیم. با وجودی که امام را باید برای امروز زندگی و جامعه‌مان کشف کنیم. به نظر شما اساسا با این مشکل چه باید کرد؟
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر / کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست. بگویید به دنبال کشف انسانم، دنبال آدم می‌گردم. ‌‌‌می‌‌دانید مفهوم "دی" چیست؟ مفهوم دی دیشب نیست (دیشب راسابقاً دوش می‌گفتند)، بلکه به مفهوم دیروز است. شیخ در روز روشن چراغ به‌دست گرفته بود و در شهر می‌گشت. به او گفتند در روز روشن چراغ به دست گرفته‌ای و دنبال چه می‌گردی؟ روشنایی خورشید کافی نیست که با چراغ ‌‌‌می‌‌خواهی اطراف را روشن کنی؟ پاسخ داد: به‌دنبال آدم می‌گردم، می‌خواهم انسان اختراع کنم، انسان کشف کنم.

حسین کاشف انسان است؛ کاشف انسانیت است. منتها این کشف برای کسی ارزش دارد که استعداد آن را داشته باشد، در دلش زیرسازی شده باشد و آماده‌ی دریافت حقیقت حسین (ع) باشد. اگر کسی دلش را مهیای حقیقت حسین کرده باشد، آنوقت است که حسین با او حرف می‌زند. امیرالمؤمنین (ع) ‌‌‌می‌‌فرمایند : قرآن ساکت با هیچ‌کس حرف نمی‌زند اگر مردید قرآن را به نطق در بیاورید، "فَسْتَنطِقوا" با شما حرف می‌زند.

حسین کاشف انسان است؛ کاشف انسانیت است.

همه‌ی سوژه‌ها، کارکترها و شخصیت‌های عاشورا برای ما الگو هستند. وقتی به واقعه‌ی عاشورا نگاه می‌کنید می‌بینید برای همه‌ی سنین و اقشار در عاشورا الگو وجود دارد؛ برای نوجو‌‌ان‌‌ها، جو‌‌‌ان‌ها، بزرگ‌ترها، برای خانم‌ها، حتی برای آدم‌های لوکس هم در کربلا الگو وجود دارد. حُرّ یکی از همان شخصیت‌های لوکس و با پرستیژ کربلاست که به یکباره همه چیز را فدای امام ‌‌‌می‌‌کند. این‌طور نیست که بگویید یک عده آدم از اینجا رانده، از آنجا مانده از همان ابتدا با سپاه امام همراه شدند و راهی هم جز این همراهی برایشان نمانده بود، نه این طور نیست.

ما در وقایع عاشورا آدم‌های نان به نرخ روز خور و بوقلمون صفت هم داریم؛ کسانی که هر روز به یک رنگند و در میان وسوسه‌ها به دنبال بهانه برای نیامدن و همراهی نکردن می‌گردند. اما برای انسان‌‌‌‌‌‌هایی که بلندپروازی دارند، امام‌حسین (ع) خیلی بلندپرواز بود. خوشا به حال ‌‌‌‌‌آن‌هایی که از این حسین (ع)‌‌، از این اباالفضل (ع)‌‌، از این حرّ، از آن قاسم درس زندگی بگیرد.

یکی از نکاتی که شما در مجالس و منبرهای خود خیلی روی آن تاکید می‌کنید، قرآن است. یک نکته جالبی در وقایع و رخدادهای عاشورایی نقل شده است که قابل تأمل است. این موضوع قران خواندن سر مبارک امام حسین (ع) است. این واقعه چقدر و از چه زوایایی قابل تفسیر و تحلیل دینی است؟
دقیقا همین است. این که سر مطهر اباعبدالله قرآن می‌خواند، می‌خواهد خیلی حرف‌ها بگوید. به نظر من خیلی نکته‌ها در آن وجود دارد. ما در ادبیات خودمان گاهی به چیزی که خیلی علاقه داریم می‌گوییم: «سرم را هم ببری من همین کار را می‌کنم» اما این را اباعبدالله (ع) عملاً نشان داد که اگر سر حسین را هم از بدن مطهّرش جدا کنند باز هم آن سر قرآن می‌خواند.
این‌قدر گوشت و پوست من با قرآن عجین است، که قرآن را رها نمی‌کنم. به همه‌ی ما و شما هم می‌خواهد پیام بدهد.

به تعبیر آیت‌الله جوادی: «اباعبدالله با پا آمد کربلا اما تا کوفه و شام را با سر رفت» از این به بعد باید گفت: از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن. او با سر رفت تا پای ما حرکتی کند. تا ما از این ماندن و در جا زدن و کم‌کم راکد شدن و و به گند آمدن نجات پیدا بکنیم. آب راکد باشد می‌گندد ولو استخر بزرگی باشد. یا باید دریا شد یا باید به جریان افتاد در غیر این صورت سرنوشتش گندیدن و متعفن شدن است. دریا چیست؟ خودشان هستند.

امام رضا دریاست، اقیانوس است، بحر است. حافظ یک بیت خیلی قشنگ دارد که خیلی لطیف است. راجع به همین قرآن است.

این قرآن جام شراب من است/می‌کشم پنهان و مردم دفتر انگارند

می‌گوید وقتی این قرآن را می‌خوانم مست می‌شوم، آیاتش برای من مثل اکسیژن مایه‌ی حیات است. آب حیات من است. ولی مردم خیال می‌کنند من یک دفتری دستم است، یک کتابی دستم است. این کتاب ظاهرش کتاب است، این جام من است، این جان من است، ما اگر با قرآن این‌جوری مراوده داشتیم، این‌جوری رفت‌و‌آمد بکنیم، فقط قرآن چاپ نکنیم در انواع مختلف، در سایزهای گوناگون، با چاپ‌ها و خطوط مختلف. ولی قرآن در بازار ما چقدر حضور دارد؟

انا الیه راجعون یعنی می‌رویم توی آغوش خدا. چون حق تو را بخواند، سوی خودش کشاند. می‌گویند فلانی دعوت حق را لبیک گفت. مثلاً شما الآن دعوت یک مجموعه را لبیک گفتید تشریف آوردید. کجا می‌آیید در محضر علما، در محضر کسانی که صاحب این مجلس هستند. صاحب اصلی که اباعبدالله (ع) است. دعوت یک صاحب مجلسی را اطاعت کردید خُب انّا لله که قشنگ‌ترین آیه می‌شود. آن وقت اتفاقاً مال مجلس عروسی می‌شود.

منتهی چون ما بلد نیستیم استفاده بکنیم خیال می‌کنیم انّالله فقط مال مجلس عزاست، برای مجلس ختم است. اگر گفتیم باید، یکی زنگ زده بود به رادیو قرآن و گفت: الو رادیو اموات، باور کنید ما هر وقت باز می‌کنیم چون قرآن می‌خواند من خیال می‌کنم رادیو اموات است. بله دیگه اون بیچاره قرآن را کی شنیده هر وقت اگر یک وقتی رادیو را باز کرده دیده قرآن می‌خواند گفته حتماً یکی مرده حتماً یک اتفاق دهشت‌انگیزی افتاده است.

قرآنی که باید بیاید توی وجود ما، توی متن زندگی ما، آن وقت کار به جایی می‌رسد ما زنده‌ها که قرآن نمی‌خوانیم. آن وقت سر مطهّر اباعبدالله باید قرآن بخواند. مگر توی متن زندگیمان قرآن نیست. آن وقت سر مطهر اباعبدالله پس از شهادت قرآن تلاوت می‌کند. آیه تلاوت می‌کند. ما که از آیات قرآن بهره نمی‌بریم او باید با لبان ترک‌خورده و خشکیده‌اش به ما بهره بدهد. این سر مطهّر که از آن بدن منوّر و مطهّر جدا می‌شود مال این است که شما از قرآن دور شده‌اید. آی جامعه‌ی اسلامی شما اگر از قرآن دور نمی‌شدید زن و بچه‌ی امام حسین (ع) به اسارت نمی‌رفت.

شما اگر از قرآن دور نمی‌شدید علی‌اکبر (ع) ارباً اربا نمی‌شد. شما چون با دو دستتان قرآن را نگرفتید دستان ابوالفضل (ع) را جدا کردند. قصه این است. پیام قرآن این است. آن وقت یک نکته‌های لطیف‌تری هم دارد. چون دل زینب (س) را باید حسین (ع) آرامش بدهد. بله کسی باید بیاید به زینب (س) آرامش بدهد. توی این مسیر پرتلاطم خود اباعبدالله (ع) باید آرامش بدهد.