در صبح عاشورا، شمر، اصرار داشت که  پشت خیمه ها بیاید بلکه بتواند دست به جنایتی بزند، ولی نمی دانست که امام حسین علیه السّلام  دستور داده اند که خیمه ها را از نزدیک یکدیگر، به شکل منحنی قرار داده و پشت آنها را خندق بکنند و در آن آتش برپا کنند، تا دشمن نتواند حمله کند.

وقتی شمر با آن وضع مواجه شد، ناراحت شده و شروع به فحاشی کرد.

یکی از اصحاب عرض کرد: یا اباعبدالله ! اجازه دهید او را با یک تیر، از پای درآوریم. حضرت فرمودند، نه !

او چنین پنداشت که حضرت , شمر را نمی شناسد و به خبث باطنی او متوجه نیست، عرض کرد: من او را می شناسم که چه آدم شقی و پستی است.

امام فرمود: من هم می شناسم!

 عرض کرد: پس چرا اجازه نمی دهید؟!

 فرمود: من نمی خواهم جنگ را شروع کرده باشم، تا آنها دست به جنگ و خونریزی نزنند من دست به جنگ و مبارزه نمی زنم و این اصل قرآنی را محترم می شمارم که خداوند می فرماید:

اَلشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ وَالْحُرُماتُ قِصاصُ فَمَنِ اعْتَدی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیْکُمْ وَاعْلَمُوا اَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقینَ

ماه حرام در برابر ماه حرام، (اگر دشمنان، احترام آن را شکستند، و در آن با شما جنگیدند، شما نیز حق دارید مقابله به مثل بکنید) و تمام حرام‌ها قابل قصاص است و بطور کلّی هر کس به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدّی کنید، و از خدا بپرهیزید و زیاده روی نکنید و بدانید خداوند با پرهیزگاران است.