اشعار حضرت‌ در جواب‌ سؤال فرزدق‌ در مورد حرکت به‌سوی کوفه

 هنگامی که ‌ آن‌ حضرت‌  عزم رفتن به‌ سمت کوفه‌  کردند، فَرَزْدَق‌ بن‌ غالب‌  از شعرای‌ نامی‌ آن‌ عصر با آن‌ حضرت‌ ‌ برخورد نمود‌ و عرض‌ کرد: ای‌ پسر رسول‌ خدا! چگونه‌ به‌ اهل‌ کوفه‌ اعتماد می‌نمایی و اینان‌ همان‌هایی‌ هستند که‌ پسرعمویت‌ مُسلم‌بن‌ عقیل‌ و پیروان‌ او را کشتند؟!

 حضرت‌ برای‌ مسلم‌ طلب‌ رحمت‌ نمودند و فرمودند: مسلم‌ به‌سوی‌ رَوح‌ خدا و رضوان‌ خدا رهسپار شد. آنچه‌ بر عهده‌ داشت‌ انجام‌ داد و آنچه‌ ما بر عهده‌ داریم‌ هنوز بر ذمّه‌ ماست‌. و این‌ اشعار را  خواندند:

 

وَإنْ تَکُنِ الدُّنْیَا تُعَدُّ نَفِیسَهً

فَدَارُ ثَوَابِ اللَهِ أَعْلَی‌ وَأَنْبَلُ

 وَإنْ تَکُنِ الاْبْدَانُ لِلْمَوْتِ أُنْشِئَتْ

فَقَتْلُ امْرِی‌ٍ بِالسَّیْفِ فِی‌ اللَهِ أَفْضَلُ

وَإنْ تَکُنِ الاْرْزَاقُ قِسْمـًا مُقَدَّرًا

فَقِلَّه حِرْصِ الْمَرْءِ فِی‌الْکَسْبِ أَجْمَلُ

وإنْ تَکُنِ الأَمْوَالُ للتَّرْکِ جَمْعُها

 فَمَا بَالُ مَتْرُوکٍ بِهِ الْمَرْءُ یَبْخَلُ[1]

«و اگر چنین‌ است‌ که‌ دنیا نفیس‌ به‌ شمار می‌‌آید، پس‌ باید دانست‌ که‌ آخرت‌ که‌ خانه‌ ثواب‌ و مُزد الهی‌‌ است‌، بس‌ بلندپایه‌تر و شریف‌تر است‌.

 و اگر چنین‌ است‌ که‌ بدن‌های‌ آدمیان‌ برای‌ مرگ‌ آفریده‌  شده‌ است‌، پس‌ باید دانست‌ که‌ کشته‌ شدن‌ با شمشیر در راه‌ خدا بسی‌ برتر است‌.

 و اگر چنین‌ است‌ که‌ روزی‌های‌ خلائق‌ به‌ مقدار معیّن‌ تقسیم‌ گردیده است، پس‌ باید دانست‌ که‌  حرص کمتر ‌ در کسب‌ روزی‌ برای مردم‌ ، جمیل‌تر و نیکوتر است‌.

 و اگر چنین‌ است‌ که‌ نتیجه‌ اندوختن‌ اموال‌، ترک‌ نمودن‌ آن‌هاست، پس‌ چیزی‌ که‌ متروک‌ خواهد شد، چه‌ ارزشی‌ دارد که‌ آدمی بدان‌ بخل‌ ورزد.»

  بسیاری‌ از ارباب‌ مقاتل‌ مانند محدّث ‌قمّی‌ در «نفس‌ المهموم»و شیخ‌ سلیمان‌ قندوزی‌ در «ینابیع‌ المودّه‌»[2]

 گفته‌اند که‌ چون‌ آن‌ حضرت‌ در روز عاشورا رَجز می‌‌خواند و شمشیر می‌‌زد، در ضمن‌ رجز خود، به این  اشعار  نیز

اشاره می‌فرمود.

 

مذمت اهل دنیا

قَالَ الْفَرَزْدَقُ: لَقِیَنِی‌ الْحُسَیْنُ علیه‌السلام فِی‌ مُنْصَرَفِی‌ مِنَ الْکُوفَه. فَقَالَ: مَا وَرَاکَ یَا أَبَا فِرَاسٍ؟!

 قُلْتُ: أَصْدُقُکَ؟! قَالَ علیه‌السلام: الصِّدْقَ أُرِیدُ!

 قُلْتُ: أَمَّا الْقُلُوبُ فَمَعَکَ، وَأَمَّا السُّیُوفُ فَمَعَ بَنِی‌ أُمَیَّه؛ وَالنَّصْرُ مِنْ عِنْدِ اللَهِ.

 قَالَ: مَا أَرَاکَ إلاَّ صَدَقْتَ! النَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْیَا وَالدِّینُ لَغْوٌ عَلَی‌ أَلْسِنَتِهِمْ، یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ بِهِ مَعَایِشُهُمْ؛ فَإذَا مُحِّصُوا بِالْبَلاَ´ءِ قَلَّ الدَّیَّانُونَ.

«فرزدق‌ می‌‌گوید: چون‌ از  کوفه‌ بازمی‌گشتم، حسین‌ (ع) مرا در راه‌ دید و گفت‌: ای‌ أبوفراس‌، پشت‌ سرت‌ چه‌ خبر بود؟

 گفتم‌: راستش‌ را به‌ تو بگویم‌؟! فرمود: آری‌، من‌ راستش‌ را می‌خواهم‌! گفتم‌: دل‌های‌ کوفیان‌ همه‌ با توست‌؛ ولیکن‌ شمشیرهایشان‌ همه‌ بر کمک‌ و مساعدت‌ بنی‌‌اُمیّه‌ است‌؛ و یاری‌ و نصرت‌ هم‌ از جانب‌ خداست‌! فرمود: آری! این‌ سخنی‌ است‌ که‌ تو از روی‌ صدق‌ و راستی‌ گفتی‌! مردم‌ همگی‌ بردگان‌ و بندگان‌ مال‌ دنیا هستند و ادعای  دین‌داری‌ فقط‌ کلام‌ لغو و بی‌محتوایی‌ است‌ که‌ بر سر زبان‌هایشان‌ جاری‌ است‌. پاسداری‌ از دینشان‌ فقط‌ در محدوده‌ای‌ است‌ که‌ در پرتو آن‌، روزی مادی فراوان‌ به‌ دست‌ آورند؛ و چون‌ با غِربال‌ امتحان‌ و ابتلا آزمایش‌ شوند، معلوم‌ می‌‌شود که‌ دین‌داران‌ واقعی‌ چه‌ بسیار اندک‌اند.»