همه‌چیز و هر‌چه بود از غدیر شروع شد.

حسین (ع)‌ مانند پیامبر ‌ـ ص ـ‌ آخرین باری است که به دور کعبه می‌گردد گویی قرار است بعد از این تا دنیا دنیاست کعبه به دور حسین‌ (ع)‌‌ بگردد.

در کربلا کاروان حسین‌ (ع)‌ ‌نگه‌داشته‌ می‌شود به تلافی کاروانی که پیامبر ‌ـ ص ـ‌‌ دستور توقف آن‌ را داده بود.‌

موضوع مشترک بیعت است؛ بیعت با دست و زبان، بیعتی که در غدیر کارگزاران سقیفه زیر بار آن نرفتند و بیعتی دیگر که حسین (ع)‌‌‌ در کربلا آن ‌را سعادت در مقابل ذلت می‌دانست.

کربلا ادامه‌ی راه غدیر است که این خانواده باید می‌‍‌پیمود.

بالابردن دستان عباس‌ (ع) ‌‌‌‌برای این‌ها تداعی‌گر دستانی است که پیامبر(ص)  بالاگرفته‌بود.

از خودشان هم که بپرسی جرم حسین‌ (ع)‌‌‌‌‌ را پسرِعلی (ع)‌‌‌‌‌‌ بودن می‌دانند.بغض و کینه ای که بیش‌از نیم‌قرن از همان سال‌های آغازین اسلام در دل خود کاشته‌اند و با کینه آن ‌را آبیاری کرده‌اند و با حسد شاخ و برگش داده‌اند و هربار حادثه‌ای نقشه‌هایشان را نقش‌برآب می‌کند.

یک‌بار پیامبر‌ (ص)  تطهیر[1] می‌خواند و پلیدی کل وجودشان را می‌گیرد، روز دیگر منزلت[2] را می‌گوید و جایگاه همه‌شان متزلزل می‌شود و دیگری ثقلین[3] است که آنان را سبک و خوار می‌کند.

تیر نهایی غدیر است.

تنها عامل برپایی غدیر ولایت علی (ع) است و تنها عامل برپایی کربلا بغض علی‌ (ع)‌‌‌‌‌‌‌ . علی‌ (ع)‌‌‌‌‌‌‌‌ نقطه‌ی مشترک غدیر و کربلاست. همانان که در غدیر به علی (ع)‌‌‌‌‌‌‌‌ تبریک گفتند عصر روز دهم کشتن حسین‌ (ع)‌‌‌‌‌‌‌‌ را به یک‌دیگر تهنیت می‌گفتند و چه زیبا گفت شاعر عرب: «بسیار تعجب است از مردمی که بر پیامبر هاشمی درود می‌فرستند در حالی که فرزند او را به قتل می‌رسانند.»[4]

حسین‌ (ع)  وارث غدیر است وقتی قیام می‌کند و این حسین‌ (ع)‌‌‌‌‌‌‌‌ است که نسل در نسلِ خودش، پیام غدیر را به حاضر و غائب می‌رساند.

حسین (ع)‌‌‌‌‌‌‌‌ و نسل حسین‌ (ع)‌‌‌‌‌‌‌‌ که نباشد دیگر چه‌کسی از غدیر می‌شنود و از علی (ع)‌‌‌‌‌‌‌‌ می‌گوید و چه‌کسی برکه‌ی دلش را به برکه‌ی غدیر پیوند می‌زند و از آب زلال کوثر سیراب می‌شود؟

هجدهم ذی‌حجه سال دهم هجری پیامبر ‌ـصـ‌‌‌‌ درحال ایراد خطبه ی غدیر (منطقه غدیر):

«ستایش خدای را سزاست که در یگانگی‌اش بلند‌مرتبه و در تنهایی‌اش به آفریدگان نزدیک است. بر همه‌چیز احاطه دارد بی‌ آن‌که مکان گیرد و جابه‌جا شود و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است.

... هان مردمان بدانید که خداوند او را سرپرست و امام شما قرار‌داده‌ و پیروی‌اش را بر مهاجران و انصار واجب کرده‌است و پس از من به فرمان او علی ولی و امام شماست و سپس امامت در فرزندان من از نسل علی خواهد‌بود.

هرکه با علی ستیزد و بر ولایت او گردن نگذارد، نفرین و خشم من بر او باد.

هان مردمان به زودی پس از من امامانی خواهند‌آمد که شما را به آتش خواهند ‌خواند. به زودی پس از من گروهی امامت را چپاول کرده با پادشاهی جابه‌جا میکنند؛ خشم خداوند بر غاصبان و چپاول‌گران.

هان مردمان اینک با خداوند بیعت کنید و با من پیمان ببندید و با علی امیرمؤمنان و حسن و حسین و با امامان از نسل آنان که پس از ایشان خواهند‌بود.»[5]

دهم محرم سال شصت‌ویکم هجری سیدالشهدا‌ (ع)‌‌‌‌‌‌‌‌‌ در حال ایراد خطبه (سرزمین کربلا):

«حمد و سپاس مخصوص پروردگار است، خدایی که آن‌چه را اراده کند عملی می‌سازد و نیرویی جز نیروی خداوند نیست.»[6]

... پس آن‌گاه امام فرمود: «من امام واجب‌الاطاعه هستم چرا ریختن خون مرا حلال می‌دانید؟ با این‌که پدر من کسانی را از حوض کوثر دور می‌کند و آنان‌را همانند شتری که برانند خواهد‌ راند.»[7]

و پایان دو ماجرا را چه زیبا گفت دخترش فاطمه‌ی صغری‌ (ع)‌‌‌‌‌‌‌‌ : «... همان علی که حق او را ضایع نمودند و او را بی هیچ گناهی به شهادت رسانیدند همان‌گونه دیروز فرزندش را در حضور عده‌ای که زبانی مسلمان بودند در سرزمینی از سرزمین‌های خدا به شهادت رساندند.»[8]

و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون.[9]