مشعر حق عزم منی کرده‌ای

کعبه‌ی شش‌گوشه به‌ پا کرده‌ای؟

ذی‌حجه از راه می‌رسد و حاجیان به مکه می‌آیند، در عجبم که حاجیان می‌آیند و امیر حاج از مکه می‌رود.

کعبه را به چه امید به طواف می‌آیید که صاحب کعبه را از ستم شب‌اندیشان، امان نیست. کعبه اوست که رفتن به سویش واجب است،[1] به طوافش بشتابید.

زاده‌ی بتول و سبط رسول به حُرمت حرم و خون محترم، ترک خانه می‌کند، قصد او کنید تا حاجی شوید که بی او حجتان را کمال نیست که تمامُ الحج لقاءُ الامام[2]

خبر آمده که حرامیان به قصد کشتن نور عازم مکه هستند. شیر مرد کاروان عباس بن علی ـ ع ـ در کنار کعبه به رجز ایستاده است:

...ای قوم ترسو، آیا قومی را می‌ترسانید که تفریحشان در کودکی بازی با مرگ است؟ اگر خواست مولای من بر پایه مشیت الهی نبود هرآینه مانند باز شکاری غضبناک که بر گنجشک‌های در حال پرواز هجوم می‌آورد به شما حمله می‌بردم و جان شما را می‌گرفتم...[3]
و مکه خانه‌ امن الهی اینک برای امان زمین و آسمان‌ها امانی ندارد. صاحب‌خانه ترک خانه می‌گوید تا همچنان برای عبادالرحمن به امنیت بنشیند.

 ذبیح خدا آهنگ حجی دگر کرده است و با احرامی سرخ به منای عشق، هفتاد و دو قربانی می‌برد،

همان‌جا که سعی رباب از صفای خیمه‌گاه تا مروه‌ی قتلگاه به زمزم چشم‌هایش منتهی خواهد شد.

با تو می‌آیم ارباب، با تو می‌مانم حسین جان.

به طواف شش‌گوشه‌ات حاجی‌ام می‌کنی؟

لکَ لبیک حسین.