روزها بلند و طولانی است

ماه مبارک رمضان هم هست

تشنه می شوی؟ می‌دانم

آنها هم تشنه بودند، می‌دانی؟

گرسنه می شوی؟ می دانم

آن‌ها هم گرسنه بودند، می‌دانی؟

آنان صبر کردند؟ تو آیا صبر می‌کنی؟

کمی، فقط برای چند لحظه تامل کن و ببین تشنگی و گرسنگی آنان در هنگام غروب عاشورا چگونه بر طرف شد؟!

حال، هنگام افطار که رسید وقتی لیوان آب خنک را در دستانت می‌گیری تا بنوشی یک لحظه درنگ کن و  از آن کسی یاد کن که خودش فرموده:

شیعتی مهما شربتم ماء عذب فاذکرونی

او سمعتم بغریب او شهید فاندبونی

فانا السبط الذی من غیر جرم قتلونی

و بجرد الخیل بعد القتل عمدا سحقونی

لیتکم فی یوم عاشورا جمیعا تنظرونی

کیف استسقی لطفلی فابوا ان یرحمونی  

شیعیان من هنگامی که آب گوارا نوشیدید مرا یادکنید

و یا هنگامی که از غریب یا شهیدی شنیدید، برمن ندبه نمایید.

من، نواده پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله هستم که مرا بی گناه کشتند.

و پس از آن از روی عمد، مرا پایمال خیل اسبان نمودند.

ای کاش، همگی در روز عاشورا بودید و می‌نگریستید.

که چگونه برای کودک خردسالم، مطالبه آب نمودم وآنان سرباززدند.

آنگاه از ته دل زمزمه کن:

مولای من سلام بر شما

صلی الله علیک یا اباعبدالله