چه شوری برپاست در خانه امام حسین علیه‌‌السلام در چنین روزی...

فرموده‌اند: بالاترین نعمت این است که فرزند پسری داشته باشی و او قد بکشد و جوان رشیدی شود.

که چون مقابل پدر راه می‌رود دل او را به لرزه می‌اندازد از شدت اشتیاق...

و فرموده‌اند: بزرگترین مصیبت این است که این جوان رشید از دنیا برود.

اما ولادت اشبه الناس به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله ملازم می شود با حزن شهادتشان.

و کلام ابتر می‌ماند چون بدین جای مصیبت می‌رسد و سخن گنگ می‌شود وقتی بدین وادی کشانده می‌شود...

در مجلس کوفیان، بعد از آن همه جسارت‌ها، وقتی ابن‌زیاد می‌بیند موها و محاسن سپید آن امام پنجاه و چند ساله را، می‌گوید:

لقد اسرع الشیب الیک یا اباعبدالله [1]

ای حسین! چقدر زود گرد سپید پیری بر سر و رویت نشسته است!

آنگاه است که بی‌تاب می شود شریکه الحسین [2] سلام‌الله‌علیها و می‌گوید:

برادرم پیر نبود، داغ علی اکبر او را پیر کرد؛

یک داغِ علی اکبر...

و صلی الله علیک یا اباعبدالله (ع)