مولای مهربان و بزرگوارم؛ رئیس مذهبم  سلام!

ابو العباس قریشی، از محمد بن حسین بن ابی خطاب، از محمد بن اسماعیل، صالح بن عقبه، از ابی هارون مکفوف برای ما نقل کرده است که او گفته، شما به او فرموده اید: «ای ابا هارون! آیا در مصیبت امام حسین علیه‌السلام شعری برایم می­‌خوانی؟» و او گفته است که شعری اتنخاب کرده و برای شما خوانده است و شما گریسته اید. شما به او می‌‌فرمایید: «به همان سبک و شیوه که پیش خود مرثیه سرایی می‌کنید و شعر را با آه و سوز و گداز می‌خوانید برایم بخوان!»  

و او این بیت را با سوز و گداز برای شما می‌خواند:

«امرر علی جدث الحسین (ع)

فقل لاعظمه الزکیه...»

«بر قبر امام حسین (ع) گذر کن، پس به استخوان های پاک و مطهرش بگو ...»

به این جا که می‌رسد شما متاثر می‌شوید و اشک می‌ریزید آقا و می­‌فرمایید: «بیشتر بخوان، قصیده‌ای دیگر بخوان!» او هم برایتان می‌خواند و شما اشک می‌ریختید و اشک می‌ریختید، همراه شما اهل بیتتان هم می‌گریستند طوری که صدای گریه آن‌ها را ابوهارون از پشت پرده شنیده است... 

می‌خواستم بگویم امسال ما در عزای شما -شمایی که شعائر حسینی را با رفتار و گفتارتان به ما آموخته­ اید-  روضه جدتان را به یاد شما و به خاطر شما می‌خوانیم. شعر می‌خوانیم و شعر می‌خوانیم با همان سوز و گدازی که شما به ابوهارون فرموده بودید... فقط شما نگاهمان کنید و برایمان دعا کنید...