مقدمه

کلمه «اهل‌البیت» در موارد بسیار زیادی در سخنان پیامبر (ص) برای گروه خاصی که به آن حضرت منسوب بودند، به‌کاررفته است. روایتی را شیعه و سنی از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده‌اند که فرمود: «من دو گوهر گران‌بها در میان شما به یادگار گذاشته‌ام و تا زمانی که به آن دو چنگ زنید، گرفتار ضلالت و گمراهی نمی‌شوید. آن دو گوهر، کتاب خدا و عترت من است که هرگز از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا بر سر حوض به من برگردند: إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی اهل‌بیتی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِّی فِیهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا» (مجلسی، 1414 ق، ج 2: 100).

یکی از آثار اتحاد و یگانگی قرآن کریم و عترت طاهره این است که این هر دو یادگار پیامبر (ص) انسان‌ها را به صراط مستقیم الهی که موجب حیات طیبه و نجات از مرگ جاهلی است، دعوت می‌کنند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ ...: ای کسانی که ایمان آورده‌اید دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی‌که شما را به‌سوی چیزی می‌خواند که شما را حیات می‌بخشد...» (انفال/24). از دیگر آثار این اتحاد و یگانگی این است که هر یک از این دو مخاطبان خود را به دیگری فرامی‌خواند: قرآن عینی، جامعه بشری را به قرآن علمی فرامی‌خواند. امام رضا (ع) می‌فرماید: «لاَ تَطْلُبُوا اَلْهُدَى فِی غَیْرِهِ فَتَضِلُّوا: هدایت را از غیر قرآن مجویید که گمراه خواهید شد» (مجلسی، 1414 ق، ج 89: 117). چنانکه قرآن علمی نیز جامعه را به تبعیت و پیروی از قرآن عینی دعوت می‌کند: «... وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا ... آنچه را رسول خدا برای شما آورده را اجرا کنید و از آنچه نهی کرده، خودداری نمایید...» (حشر/7)؛ بنابراین اعراض از هر یک از آن دو، عملی جاهلانه و دور از عقل و سیره عقلا خواهد بود.

خداوند متعال هر یک از این دو گوهر گرانبها را مصون و معصوم معرفی فرموده است. درباره عصمت کتاب خود می‌فرماید: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ: ما قرآن را نازل کردیم و ما قطعاً نگهدار آنیم» (فجر/9). آیات متعددی از قرآن کریم بر طهارت، عصمت اهل‌ بیت و امامان (ع) دلالت دارد که یکی از آن‌ها «آیه تطهیر» است. روایات زیادی بر تعیین مصادیق آیه دلالت دارند، لیکن گویا غبار تعصب و گرد غفلت بر دیدگان برخی نشسته، حقیقت را در هاله‌ای از اوهام می‌نگرند که از درک آن عاجز و از بیان آن گریزانند. این مختصر تلاش دارد از لابلای الفاظ آیه و زوایای روایات حقیقت را تبیین نماید و مصادیق واقعی «آیه تطهیر» را معرفی نماید.

لفظ اهل‌ بیت سه بار در قرآن کریم آمده است:

اول) در داستان حضرت موسی (ع) آنگاه که نوزادی کوچک بود و مادرش او را درون صندوقچه گذاشت و در رود نیل انداخت و دست تقدیر او را به خانواده فرعون رساند ولی این طفل پستان هیچ زنی را به دهان نگرفت. آنگاه خواهر موسی به آنان گفت: «فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى اهل ‌بیت یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ، فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ... گفت: آیا شما را به خانواده‌ای راهنمایی کنم که می‌توانند این نوزاد را برای شما کفالت کنند و خیرخواه او باشند؟ ما او را به مادرش بازگرداندیم تا چشمش روشن شود و غمگین نباشد و بداند که وعده الهی حق است، ولی بیشتر آنان نمی‌دانند» (قصص/13-12). در این آیه شریفه قرینه‌ای وجود ندارد که منظور خواهر موسی (ع) از این تعبیر چه بود؟

- آیا منظورش تمام کسانی بود که با آن خانواده قرابت و خویشاوندی داشتند یا بعضی از آنان؟

- آیا منظورش فقط قرابت نَسَبی است یا نسبی و سببی؟

- گذشته از این، لفظ «اهل ‌بیت» به صیغه نکره آمده است نه به صیغه معرفه؛ یعنی اهل ‌البیت

دوم) در داستان ابراهیم آنگاه که همسرش از بشارت فرشتگان که به او مژده دادند اسحاق و پس از او یعقوب را به دنیا خواهد آورد، به شگفت آمد، ملائکه به او گفتند: «قَالُوا أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ اهل‌ البیت إِنَّهُ حَمِیدٌ مَّجِیدٌ: گفتند: آیا از فرمان خدا تعجب می‌کنی؟! این رحمت خدا و برکات او بر شما خانواده است؛ چرا که او ستوده و والا است» (هود/73).

در این آیه شریفه، همسر ابراهیم (ع) از اهل ‌بیت شمرده شده است زیرا او در این آیه‌ مبارکه مورد خطاب قرارگرفته است اما این نمی‌تواند دلیل این مطلب باشد که همسر هم در تمام مواردی که لفظ اهل ‌بیت اطلاق شده، حتی در مواردی هم که قرینه مناسب برای تعیین مقصود وجود ندارد، جز اهل ‌بیت است زیرا توجیه خطاب در آیه مذکور به همسر ابراهیم (ع) می‌تواند قرینه‌ای برای داخل شدن وی در زمره‌ اهل ‌بیت باشد اما نمی‌تواند دلالت کند بر اینکه اهل‌ بیت را هم در برمی‌گیرد. به گونه‌ای که به مجرد شنیدن این کلمه و بی‌هیچ قرینه‌ای باید به ذهن شنونده تبادر کند. به دلیل اینکه ام سلمه، همسر پیامبر (ص)، گفت: «ای پیامبر خدا آیا من هم هستم؟» فرمود: «تو بر جای خود باش، تو خوبی» (طبری، 1412 ق، ج 23: 7).

هیچ مانعی ندارد کسانی که جز اهل‌ بیت پیامبر اسلام (ص) باشند و بر اثر جدا کردن مکتب خود از نظر معنوی از اهل‌بیت خارج شوند.

سوم) در آیه شریفه تطهیر که از مهم‌ترین ادله قرآنی درباره فضیلت و برتری اهل ‌بیت (ع) محسوب می‌شود. آیه تطهیر درواقع در قسمت پایانی آیه سی‌وسه از سوره احزاب قرارگرفته است که از سوره‌های مدنی به حساب می‌آید: «یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفً * و َقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَی وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآتِینَ الزَّکَاهَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ اهل‌البیت وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا * وَاذْکُرْنَ مَا یُتْلَى فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ وَالْحِکْمَهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ لَطِیفًا خَبِیرًا: ای همسران پیامبر! شما همچون یکی از زنان معمولی نیستید، اگر تقوا پیشه کنید. پس به گونه‌ای هوس‌انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید. * و در خانه‌های خود بمانید و همچون دوران جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید و خدا و رسول او را اطاعت کنید. خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل ‌بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد. * آنچه را در خانه‌های شما از آیات خداوند و حکمت و دانش خوانده می‌شود، یاد کنید. خداوند لطیف و خبیر است» (احزاب/34-32).

«آیه تطهیر» در بین آیاتی از سوره احزاب قرارگرفته است که مربوط به همسران رسول گرامی‌(ص) است، چون خداوند متعال در آیات 28 تا 34 این سوره مبارکه همسران پیامبر اسلام (ص) را مورد خطاب قرار داده و دستورهای مهمی را به آنان داده است.

جایگاه «آیه تطهیر»

ائمه (ع) به این آیه مباهات می‌کردند و آن را دلیل حقانیت خویش می‌دانستند. امام امیرالمومنین (ع) در روز شورا با توجه به این آیه فرمود: «شما را به خدا قسم می‌دهم، آیا در میان شما کسی هست که آیه تطهیر درباره او نازل شده باشد؟ آن هنگام که پیامبر خدا (ص) من و فاطمه و حسن و حسین (ع) را زیر عبای خیبری گردآورد و گفت: خدایا این‌ها اهل‌بیت من هستند، سپس رجس و پلیدی را از ایشان دور کن و پاک و مطهرشان گردان، اعضای شورا همگی جواب دادند: نه» (عروسی حویزی، بی‌تا، ج 4: 91).

امام حسن مجتبی (ع) نیز بعد از پذیرش صلح تحمیلی با طاغوت شام در سخنرانی خود در حضور معاویه، ضمن برشماری فضایل و کمالات خاندان خویش، به این حادثه تاریخی اشاره فرموده است (ر.ک؛ طوسی، 1388 ق: 565).

امام سجاد (ع) با اینکه در اسارت امویان و اهالی شام به چشم خارجی به او نگاه می‌کردند، حقانیت خود را با استعانت از آیه مزبور این‌گونه به آن مرد شامی که برای تحقیر و سرزنش آن حضرت آمده بود، اعلام فرمود: «آیا آیه «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ» را در سوره احزاب خوانده‌ای؟ عرض کرد: مگر مراد این آیه شما هستید؟ فرمودند: بله، مقصود آیه ما هستیم» (طبری، 1412 ق: 7).

این‌گونه روایات که نمونه‌های آن فراوان است، نشان می‌دهد که امامان شیعه (ع) معتقد بودند این آیه مخصوص آن‌هاست، لذا این جستار درباره آیه در دو بخش انجام می‌شود: بخش اول) محتوا و مفهوم آیه.

بخش دوم) تعیین مصادیق آیه.

بخش اول) محتوا و مفهوم آیه

واژه «اهل» در لغت به معنای «اُنس و قرابت» آمده است (فیومی، 1409 ق: 28) و واژه «بیت» به معنای «محل سکونت و جای بیوته» است (همان: 68). راغب اصفهانی می‌گوید: ««بیت» به معنای خانه است؛ جایی که انسان شبانگاه در آنجا پناه می‌گیرد» (راغب اصفهانی، 1378: 39).

اصل «اهل‌البیت» در لغت به معنای «خویشاوند فرد» است که با او قرابت و خویشاوندی داشته باشند (فیومی، 1409 ق 33)، ولی به طور مطلق در معنای عام‌تری که شامل تمامی افرادی که در نسب، دین، مسکن، وطن و شهر با فردی شریک باشند نیز استعمال شده است (راغب اصفهانی، 1378: 39).

«اهل‌بیت» در اصطلاح قرآن، حدیث و علم کلام به معنای خانواده پیامبر گرامی‌(ص) است. این اصطلاح در این معنی در آیه تطهیر یعنی آیه 33 سوره احزاب بکار رفته است. همه مفسران شیعه (طباطبائی، 1417 ق. ج 16: 32) و بسیاری از مفسران اهل سنت (طبری، 1412 ق. ج 22: 6) اعتقاد راسخ دارند که آیه تطهیر در شان اصحاب کسا یعنی حضرت محمد (ص)، على (ع)، فاطمه (س)، حسن (ع) و حسین (ع) نازل شده است و منظور از «اهل‌بیت»، آن‌ها هستند. همچنین در احادیث زیادی که از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده است، این اصطلاح بر بقیه امامان یعنی امام سجاد (ع) تا امام زمان (عج) نیز اطلاق شده است (مجلسی، 1414 ق، ج 36: 336).

«اهل‌بیت» در اصل، «اهل‌بیت النبوه» بود که جهت اختصار (اهل‌البیت) گفته می‌شود (جوادی آملی، 1379: 50). اگرچه در قرآن کریم، «بیت» در معنای «خانه سنگی و خشتی» استعمال شده است (...أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ بُیُوتِکُمْ ...:... اینکه بخورید از خانه‌های خودتان ...) (نور/61)، لیکن مراد از بیت در «اهل‌بیت النبوه»، «خانه خشتی و سنگی و بیت سکونت» نیست؛ زیرا هر جا که بیت سکونت مراد بود، به‌صورت جمع و همراه با اضافه به ضمیر «کن» آمده است.

ترکیب «اهل‌بیت النبوه» در فرهنگ مسلمانان، اعم از شیعه و سنی، معنای خاصی پیدا کرده است و برای افراد مخصوص علم شده است. اختلافی که وجود دارد به دایره شمول این ترکیب برمی‌گردد که این افراد مخصوص چه کسانی هستند؟ که بدین پرسش در بخش بعدی تعیین مصداق پاسخ داده خواهد شد؛ اما آنچه اینجا باید مطرح شود این است که اضافه «بیت» به «النّبوّه»، اضافه «لامیه» است؛ یعنی «بیت لِلنّبوّه»؛ بنابراین خانه متعلق به مقام نبوت مراد است نه خانه متعلق به محمد بن عبدالله (ص) به‌عنوان یک شهروند مکی یا مدنی (جوادی آملی، 1379: 54).

ارتباط با هر خانه، رفت ‌وآمد، وابستگی، پیوستگی و اهلیت پیدا کردن با آن از طریق اسباب و مقدمات متناسب با همان خانه امکان دارد. ارتباط با خانه پیامبر گرامی اسلام از طریق قرابت سببی، نسبی، رفاقت، رحامت، همسایگی و... ممکن است. از این روی، نه تنها زنان آن حضرت و فرزندان او با خانه‌اش ارتباط داشتند، بلکه بستگان دیگر نیز با خانه او در ارتباط بودند. چنانکه قبل از فتح مکه، ابوسفیان درحالی‌که هنوز در شرک به سر می‌برد، وارد خانه دختر خود، حبیبه، همسر آن حضرت (ص)، شد... (ابن هشام، بی‌تا ج 4: 38)؛ اما ارتباط با بیتی که منسوب به مقام نبوت است، به اسباب مخصوصی نیاز دارد و ارتباط سببی و نسبی و ... کفایت نمی‌کند. با این ملاک حتی کسانی که همانند 9 امام بعد از امام حسین (ع) که زمان حیات پیغمبر اکرم را درک نکردند یا احیانا خانه او را در مکه و مدینه ندیده‌اند نیز می‌توانند اهل‌بیت نبوت باشند.

بدین ترتیب، «بیت» در این ترکیب به معنای خانه سنگی و گلی که در مکه و مدینه از پیامبر (ص) به یادگار مانده نیست، بلکه بیت نبوت و رسالت مراد است؛ یعنی خانه شخصیت حقوقی پیغمبر نه خانه شخصیت حقیقی آن حضرت (جوادی آملی، 1379: 56).

واژه «انّما» از کلمات حصر شمرده‌ شده، مفید این معنا هست که خداوند سبحان در موضوع مورد بحث اراده دیگری غیر از تطهیر و اذهاب رجس ندارد (طباطبائی، 1417 ق: 309).

«پلیدی» که در این آیه از آن سخن گفته‌شده، از همه برطرف نشده، بلکه از افراد خاص که در آیه آمده برطرف گردیده است؛ زیرا تقوای عادی و معمولی شامل همه مسلمانان می‌شود و پرهیز از گناهان و معاصی بر همه واجب است، اما آنچه مقصود این آیه است و مخصوص افراد خاصی، باید چیزی مخصوص و فراتر از تقوای معمولی باشد.

واژه «یرید» فعل مضارع است از «اَرَادَ» که ثلاثی مجرد آن «رود» است («رَوَد» به معنای «طلب همراه با اختیار و انتخاب» می‌آید) (مصطفوی، 1395 ق: ماده «رَوَد»). منظور از اراده خداوند چیست؟ آیا اراده تشریعی است یا اراده تکوینی منظور است؟ در پاسخ به این پرسش اخیر باید گفت که منظور از «اراده» در آیه شریفه، اراده تکوینی است؛ زیرا دستور به پاکی و تقوا مخصوص اهل‌بیت نیست، بلکه این دستور عام است و شامل همه مسلمانان می‌شود، درحالی‌که مقتضای «انّما» این است که چیز تازه‌ای به اهل‌بیت اختصاص داده شد که شامل همه مسلمانان نمی‌شود (مکارم شیرازی، 1387: 158). نتیجه اینکه خداوند متعال بااراده تکوینی خویش موهبتی به اهل‌بیت فرموده و نیرویی به نام «عصمت» در وجود آنان آفریده که هر پلیدی و ناپاکی را از آن‌ها دور می‌کند و همواره پاک و خالی از گناه و خطا خواهند بود.

واژه «الرجس»

منظور از «رِجس» چیست؟ «رِجس» به معنای «پلیدی» است. گاه بر پلیدی‌های ظاهری مادی اطلاق می‌شود و گاه در پلیدی‌های معنوی استعمال می‌شود و گاه در هر دو به کار می‌رود (راغب اصفهانی، 1378: 194). قرآن کریم هم به هر سه مورد اشاره دارد. در رابطه با پلیدی معنوی در آیه 125 سوره مبارکه توبه، درباره پلیدی ظاهری در آیه 145 سوره مبارکه انعام و در باب پلیدی معنوی و ظاهری در آیه 90 سوره مبارکه مائده بکار رفته است؛ بنابراین، «رِجس» در آیات قرآن معانی عامی دارد و شامل هرگونه پلیدی ظاهری، معنوی، اخلاقی، عقیدتی، جسمی، روحی و روانی می‌شود. سپس خداوند در آیه تطهیر به اراده تکوینی هرگونه پلیدی (با تمام وسعت معانی آن) را از اهل‌بیت (ع) دور کرده و آن‌ها را تطهیر فرموده است. دلیل این مطلب، اطلاق این کلمه در آیه شریفه است. «الرجس» در آیه شریفه مقید به قید و مشروط به شرطی نشده و به طور مطلق و بدون قید و شرط بیان شده و شامل هر نوع پلیدی می‌گردد.

تعیین مصادیق اهل‌بیت در آیه تطهیر و نقد و بررسی آن‌ها

آیه تطهیر همچون برخی آیات معروف قرآن کریم ازنظر مصداق مورد اختلاف قرار گرفته و درباره آن دیدگاه‌های مختلفی ارائه‌شده است. در این بخش به تعدادی از این اقوال اشاره می‌گردد.

1- برخی مفسران اهل سنت، اهل‌بیت را به همسران پیامبر اسلام تفسیر کرده‌اند (ر.ک؛ طبری، 1412 ق.: 8؛ قرطبی، محمد ابن احمد 1423، ج 6: 526). طبق این تفسیر، على (ع)، فاطمه (س)، حسن و حسین (ع) جز اهل‌بیت نیستند. دلیل این نظریه این است که آیه تطهیر در بین آیاتی است که همگی مربوط به زنان پیامبر (ص) است؛ هم آیات قبل از آن و هم آیه پس‌ازآن، پس سیاق آیه اقتضا می‌کند که این آیه شریفه نیز مربوط به همسران پیامبر می‌باشد.

نقد و بررسی نظریه

این نظریه به چند دلیل باطل است:

اول) در آیات قبل از آیه تطهیر تمام ضمایر و فعل‌ها به‌صورت مونث آمده است و در آیه بعد از آیه تطهیر نیز در مورد فعل و ضمیر مؤنث بکار رفته است؛ اما ضمایر و افعال «آیه تطهیر» همه مذکر است که با اختصاص به مردان دارد و یا شامل مردان و زنان هر دو می‌شود. ولی قطعا شامل عده خاصی از زنان تنها نمی‌شود. نتیجه این است که طبق این بیان، منظور از اهل‌ بیت نمی‌تواند همسران پیامبر (ص) باشد.

دوم) اهل ‌بیت باید عصمت مطلقه داشته باشند (عصمت اهل ‌بیت از طریق ادله عقلی و نقلی قابل اثبات است) و هیچ یک از مفسران اهل سنت هم برای همسران پیامبر (ص) عصمت قائل نشده‌اند.

سوم) روایات زیادی از طریق شیعه و سنی داریم که اهل ‌بیت پیامبر (ص)، على (ع)، فاطمه (س) و حسن و حسین (ع) است نه زنان پیامبر (این روایات در پایان بحث خواهد آمد و مساله سیاق نیز در ادامه توضیح داده خواهد شد).

2- نظریه دوم این است که منظور از اهل‌البیت، شخص پیامبر (ص)، علی (ع)، فاطمه (س) و حسن و حسین (ع) و همسران پیامبر (ص) می‌باشد (رازی، بی‌تا، ج 25: 209).

نقد و بررسی نظریه

طبق این نظریه، اشکال اول نظریه اول از بین می‌رود، چون مجموعه‌ای از زنان و مردان می‌توانند مخاطب ضمیر مذکر باشند، ولی دو اشکال دیگر که در نظریه اول وجود داشت، نسبت به زنان پیامبر در اینجا هم مطرح می‌شود. پس این نظریه نیز قابل قبول نیست.

3- نظریه سوم این است که منظور از اهل‌البیت افراد خاصی از خاندان پیامبر (ص)، یعنی علی (ع)، فاطمه (س) و حسن و حسین (ع) و در راس آن‌ها شخص پیامبر (ص) می‌باشد. این نظریه تمام علمای شیعه است و هیچ یک از اشکالات فوق بر آن وارد نیست.

شاهد بر صحت این نظریه، علاوه بر روایات فراوان دالّ بر آن، در «المیزان» تعداد این روایات را بیش از 70 روایت می‌داند (طباطبائی، سید محمدحسن، المیزان، ج 16: صص 19=199)

جالب این است که بیشتر روایات مذکور در کتب دست اول اهل سنت آمده است (ر.ک؛ ابن حجاج قشیری، بی‌تا، ج 4: 1883، احقاق الحق، ج 2: 503، حسکانی، 1370، ج 2: 10 و احمد حنبل، بی‌تا، ج 1: 330 و ...).

روایاتی که «اهل‌البیت» را تفسیر می‌کند، ازنظر تعداد و اعتبار قابل شمارش و بحث نیست. از میان همه آن‌ها، به خاطر آنکه بحث به طول نینجامد، تنها به ذکر یک حدیث یعنی حدیث کسا اکتفا می‌شود.

روزی مقداری پارچه برای پیامبر (ص) آوردند. پیامبر (ص) به دنبال على (ع)، فاطمه (س) و حسن و حسین (ع) فرستاد. آن‌ها به خدمت پیامبر (ص) رسیدند و حضرت آن‌ها را زیر پارچه قرارداد، سپس فرمود: «اللّهُمّ اِنَّ هؤلاءِ اهل‌بَیتی و خَاصَّتِی أذهب عَنهُم الرِّجسَ، فَنَزَّلَ جِبرئیلُ «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اهل‌البیت وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً».

در کتب اهل سنت در ذیل این روایت، جمله زیر نیز آمده است: ام سلمه جلو آمد و از پیامبر اجازه خواست که او هم زیر آن پارچه قرار گیرد و به جمع بپیوندد. پیامبر (ص) فرمود: تو آدم خوبی هستی، ولی اینجا جای تو نیست (حسکانی، 1370، ج 2: 24). در حدیث دیگری همین جریان برای عایشه نیز نقل شده است (همان: 37). در حدیث دیگری از پیامبر (ص) آمده است: آن حضرت پس از این ماجرا هر روز بعد از اذان صبح و قبل از اقامه نماز جماعت، جلوی خانه علی و فاطمه می‌ایستاد و این جمله را تکرار می‌فرمود: «الصَّلاه یا اَهلَ‌البَیت اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اهل‌البیت وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرً؛ این کار را برای شش ماه مداوم و پی‌درپی تکرار فرمود» (همان: 12- 11).

پاسخ به شبهات

از دیرباز به اعتقادات شیعه امامیه نسبت به آیه تطهیر شبهاتی مطرح بوده است که در پایان این مقاله به برخی از این شبهات مطرح و پاسخ داده خواهد شد.

1- صاحب تفسیر محاسن التاویل از ابن تیمیه نقل می‌کند که وی گفته است: «این آیه دلالت بر عصمت علی (ع) ندارد، چون خبر از اراده الهی می‌دهد و می‌گوید: خدا تطهیر اهل‌البیت را اراده کرده است، لیکن دلیلی نداریم که این اراده الهی حتما واقع شده باشد، چنان‌که در بسیاری از آیات قرآن کریم از اراده‌های الهی خبر داده شده، درحالی‌که همه آن‌ها واقع نگردیده است» (قاسمی، 1415 ق، ج 5: 507).

در پاسخ بدین سخن می‌توان گفت که اگرچه ایشان به تقسیم اراده الهی به تکوینی و تشریعی توجه داشته، لیکن این دو را با هم خلط کرده است. در آیه تطهیر اراده تکوینی مقصود است که تخلف نمی‌پذیرد، درحالی‌که در آیاتی که به قول ایشان تخلف پذیرفته، اراده تشریعی مقصود است.

2- دعای رسول اکرم (ص) که پس از جمع کردن آن‌ها در زیر عبا فرمود: «اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ» دلالت می‌کند که آن‌ها معصوم نبوده‌اند؛ زیرا چنین دعایی برای معصوم تحصیل حاصل و کاری لغو است (همان: 507).

در پاسخ به این اشکال دو جواب داده شده است: جواب نقصی و جواب حتی. جواب نقصی این است که اگر واقعا چنین باشد، پس «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» که پیغمبر اکرم (ص) در نماز و غیر نماز می‌گفت و هدایت الهی را طلب می‌کرد، چه معنایی داشت؟! مگر آن حضرت هدایت‌شده نبود که چنین دعا می‌کرد؟ جواب حتی نیز این است که هدایت، اِذهاب رِجس، تطهیر، غفران و امثال آن دارای مراتب و درجات است که از ابتدایی‌ترین مرحله شروع و تا بی‌نهایت ادامه دارد. اگر مراتب نازله و اولیه این امور با عصمت ناسازگار باشد، مراتب عالیه آن سازگار است. ازاین‌رو، پیغمبر اکرم و سایر معصومین و هدایت‌شدگان نیز باوجود دستیابی به مراحل عالی هدایت مرتبه عالی‌تر را طلب می‌کردند (عروسی حویزی، بی‌تا، ج 1: 20). در بقیه امور یعنی تطهیر، اِذهاب رِجس و... نیز این‌گونه است.

3- یکی از شبهاتی که درباره آیه تطهیر مطرح‌شده و سبب گردیده که برخی گمان برند منظور از اهل‌البیت زنان پیامبر (ص) هستند، مساله رعایت وحدت سیاق آیات مبارکه است. لذا برخی معتقدند آیات مذکور قطعا در مورد زنان پیامبر (ص) نازل شده است؛ زیرا یکنواختی و وحدت سیاق آیات مقتضی است که آیه تطهیر نیز در شان آن‌ها باشد (حقی، بی‌تا:338).

در پاسخ بدین شبهه می‌توان گفت توجیه خطاب در «آیه تطهیر» به اهل‌بیت که اهل کسا هستند، هیچ‌گونه مخالفتی با سیاق آیات ندارد؛ زیرا

الف) وقتی سیاق و نظم می‌تواند دلیل و حجت باشد که بدانیم گوینده از آغاز تا پایان سخن درصدد بیان یک موضوع است تا بخشی از سخن وی قرینه بخش دیگر باشد.

ب) هرگاه معلوم شود که گوینده درصدد بیان یک موضوع واحد نیست، بلکه چند مساله متعدد و مختلف ازنظر احکام و موضوع را برمی‌شمارد، می‌تواند توجیه‌گر بیان او بوده، بین موضوعات گوناگون جمع و مسائل مختلف آن را به هم ربط دهد.

ج) وحدت سیاق مستلزم وحدت موضوع و حکم نیست؛ زیرا ممکن است شیوه بیان ایجاب کند که گوینده بعضی از جنبه‌های دیگر مساله موردنظر را هم اگرچه ازنظر طبیعت و ماهیت با آن اختلاف داشته باشد، بیان کند. از امام باقر (ع) روایت‌شده که فرمود: «هیچ چیزی مانند قرآن از عقل و قیاس انسان به دور نیست، چه اول یک آیه درباره چیزی است و آخر آن درباره چیز دیگر و سخن متصلی است که قابل تصرف به چندین وجه می‌باشد» (مجلسی، 1414 ق، ج 99: 95). از امام صادق (ع) هم به همین مضمون روایت نقل شده است (ر.ک؛ حر عاملی، 1983 م. ج 18: 150).

آنچه مهم است این است که مثالی که امامان (ع) دراین‌باره فرموده‌اند، آیه تطهیر است. از امام باقر (ع) روایت‌شده که فرمود: «از عقل و قیاس مردمان چیزی دورتر از تفسیر قرآن نیست، چه اول آیه درباره یک چیز، وسط آن درباره چیزی و آخرش درباره چیز دیگری فرود می‌آید. سپس فرمود: اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اهل‌البیت وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرًا» (عیاشی، بی‌تا، ج 1: 17).

د) تمسک به وحدت سیاق برای فهم آیه در صورتی صحیح است که نصی در کار نباشد و یا بودن نصی تکیه بر سیاق آیات باطل و اجتهاد در برابر نص است.

4) شبهه دیگری که مطرح کرده‌اند این است که آیه تطهیر به سایر امامان تعلق ندارد، لذا می‌گویند «اگر آیه تطهیر را به 5 تن منحصر بدانیم، پس چگونه است که آن را شامل سایر امامان دوازده‌گانه بدانیم؟» (سالوس، 1413 ق.: 75). در پاسخ می‌توان گفت روایات متعددی که در منابع فریقین موجود است، پیامبر (ص) امامان پس از خود را دوازده تن و همگی آن‌ها را معصوم و مطهر از گناهان و پلیدی‌ها معرفی فرموده است؛ به‌عنوان نمونه:

ـ «قال رسول‌الله (ص): الأَئِمَّهُ بَعدِی اثنا عَشَرَ عَدَدُ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ: پیامبر (ص) فرمود: امامان پس از من به عدد نقبا و رهبران بنی اسراییل دوازده نفرند که همگی آن‌ها امین باتقوا و معصوم هستند».

«قال رسول‌الله (ص): أَنَا وَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ تِسْعَهٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ: پیامبر (ص) فرمود: من، علی، حسن و حسین و 9 امام از فرزندان حسین (از همه گناهان و پلیدی‌ها) مطهر و معصوم هستیم» (صدوق بی‌تا: 226).

شبهات دیگری پیرامون آیه تطهیر مطرح کرده‌اند که به خاطر طولانی شدن از ذکر آن‌ها صرف‌نظر شد و خواننده به دو منبع «قاسمی، 1415 ق. ج 5 و آلوسی، 1405 ق. ج 12» ارجاع داده می‌شود.

نتیجه‌گیری

ازآنچه گذشت می‌توان نتایج زیر را بدست آورد:

1- واژه «اهل‌البیت» در لغت و حتی در قرآن کریم معانی عالی دارد و بر تمام کسانی که ارتباط با صاحب بیت دارند، ازنظر عرف، اهل آن خانه به حساب می‌آیند، چنان‌که بر همسر حضرت ابراهیم (ع) اطلاق شده است.

2- با توجه به قراین داخلی و خارجی «اهل‌البیت» در این آیه شریفه مصادیق خاصی دارد و معانی لغوی آن مراد نیست.

3- کسانی جز اهل‌بیت شمرده می‌شوند که دارای سنخیت روحی لازم با پیامبر اسلام (ص) باشند.

4- پیغمبر (ص) به‌عنوان مفسر به صورت‌های گوناگون حضرت علی (ع)، فاطمه (س)، حسن (ع) و حسین (ع) را مصادیق آیه تطهیر معرفی فرمود و عمل آن حضرت (ص) نشان می‌دهد که آن بزرگواران این سنخیت روحی را دارا بودند.

5- قرآن و اهل‌بیت (ع) ارتباط محکمی با یکدیگر دارند که این ارتباط تا روز قیامت باقی است.

6- اهل‌بیت رسول خدا (ص) از هرگونه اشتباهی معصوم هستند؛ زیرا لازمی حجت بودن قول و فعل آنان برخورداری ایشان از مقام عصمت است.

منابع و مآخذ

قرآن کریم

آلوسی، محمود بن عبدالله. (1405 ق.). تفسیر روح المعانی، بیروت: دار احیاء التراب

العربی.

ابن هشام، ابو محمد عبدالملک بن هشام. (بی‌تا). سیره ابن هشام. بی‌جا.

راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد. (1378). المفردات فی غریب القرآن. چاپ اول. تهران: موسسه فرهنگی آرایه.

ابن الحجاج القشیری، مسلم. (بی‌تا). صحیح مسلم، القاهره: مکتبه محمدعلی صبیح. ابن حنبل، احمد. (بی‌تا). مسند. بیروت: دار الفکر.

جوادی آملی، عبدالله. (1379). تجلی ولایت در آیه تطهیر. چاپ اول. قم: نشر اسرا.

حر عاملی، محمد بن الحسین. (1983 م.). وسائل الشیعه. بیروت: دار احیاء التراث العربی.

حسکانی، عبدالله بن احمد. (1370). شواهد التنزیل. قم: وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی قم.

حقی، اسماعیل. (بی‌تا). روح البیان. لبنان - بیروت: دار التراث العربی.

رازی، فخرالدین محمد. (بی‌تا). تفسیر کبیر (مفاتیح الغیب). بیروت: دار الفکر.

سالوس، علی احمد. (1413 ق.). عقیده الامامه عند الشیعه الاثنی عشریه. بی‌جا: دار الاعتصام.

شوشتری، قاضی نورالله، احقاق الحق، آیت‌الله مرعشی، قم، بی‌تا.

صدوق، علی بن بابویه. (بی‌تا). کمال‌الدین و تمام النعمه. قم: مسجد مقدس جمکران.

طباطبائی، سید محمدحسین. (1417 ق). المیزان فی تفسیر القرآن. قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

طبری، محمد بن جریر. (1412 ق.). جامع البیان فی تفسیر القرآن، الطبعه الاولى. بیروت: داراالمعرفه.

طوسی، محمد بن حسن. (1388 ق.). امالی، قم:‌اندیشه قم.

عروسی حویزی، شیخ عبدالعلی. (بی‌تا). نورالثقلین. قم: انتشارات اسماعیلیان.

عیاشی، محمد بن مسعود. (بی‌تا). تفسیر عیاشی، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی. تهران: انتشارات علمیه اسلامیه.

فیومی، احمد ابن محمد. (1409 ق.). المصباح المنیر. چاپ اول. قم: موسس دار الهجره. قاسمی، جمال‌الدین. (1415 ق.). تفسیر القاسمی. بیروت: دار احیا التراث العربی. قرطبی، محمد ابن احمد، (1423 ق.) تفسیر قرطبی، دار الکتاب العربی، بیروت. مجلسی، محمدباقر. (1414 ق.). بحارالانوار، بیروت: موسسه الوفا.

مصطفوی، حسن. (1395 ق.). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم. تهران: مرکز نشر الکتاب.

مکارم شیرازی، ناصر. (1387). آیات ولایات در قرآن. چاپ چهارم. قم: انتشارات نسل جوان.