مقدمه

در زمان پیامبر (ص) و پس از ایشان انصار همواره از تصمیم گیرندگان اصلی در حوادث سیاسی ، نظامی و اجتماعی محسوب می‌شدند. بیشتر انصار، طرفدار امام علی (ع) و مورد اعتماد وی بودند و در جنگ‌های جمل و صفین در کنار ایشان بودند و امام را به عنوان خلیفه برحق قبول داشتند. با این حال برخی از انصار از بیعت با امام علی (ع) سرباز زدند که مهم‌ترین آن‌ها پدر و پسری صحابی از قبله خزرج بودند. بشیر بن سعد از رهبران انصار در سقیفه که در نهایت رأی سرنوشت‌ساز او در کنار اجماع ظاهری اوس و خزرج زمینه‌ساز بیعت با ابوبکر شد. دیگری نعمان بن بشیر بود که پس از ماجرای قتل خلیفه سوم به عرصه سیاست گام نهاد و در این زمینه خط مشی رفتاری دوگانه‌ای در پیش گرفت. وی از جمله والیان اموی بود که در دفاع از حاکمیت امویان و پیشگیری از قیام امام حسین (ع) در زمان حضور مسلم بن عقیل، در مسجد کوفه سخنرانی کرد. تضاد رفتاری نعمان بیش از هر جای دیگری در این خطبه نمود یافته است. سخنان دو پهلو و منفعت‌طلبانه او، فاصله زیادی با سیاست‌های تند رایج امویان داشت زیرا او در تلاش بود تا منافع خویش را در آن وضع مبهم حفظ نماید. از این رو نرمش و عدم جدیت او در برخورد با معارضان، خشم طرفداران اموی کوفه را برانگیخت و برای جلوگیری از روند روبه رشد بیعت با مسلم، از یزید خواستند تا او را عزل کند.

 

هدف اصلی این پژوهش تحلیل رفتارهای تعلل آمیز نعمان بن بشیر در برخورد با کوفیان و مسلم بن عقیل است. ریشه این دوگانگی و تعلل رفتاری نعمان را می‌توان ناشی از شخصیت و ویژگی‌های فردی، خطوط  فکری نعمان، نحوه ارتباطش با خلافت و از سویی شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه اسلامی به ویژه شهر کوفه بعد از مرگ معاویه و خلأ قدرت بعد از او دانست.

 

لازم به ذکر است که منابع در رابطه با عملکرد و شخصیت نعمان اطلاعات اندک ولی مهمی به دست می‌دهند. این کمبود اطلاعات سبب شده تاکنون پژوهش کاملی در این مورد نگاشته نشود. مقاله حسن خانی (1393ش) با عنوان «بررسی نقش بشیر بن سعد و پسرش نعمان در حوادث صدر اسلام» تنها پژوهشی است که به این موضوع توجه کرده است. در این مقاله به ریشهیابی علل حوادث و تعلل نعمان توجه نشده و صرفاً به نقش بشیر و فرزندش در حوداث تاریخی پرداخته است. از این رو واکاوی شخصیت، خطوط فکری و منش سیاسی نعمان را به عنوان کارگزار حکومت اموی در این برهه حساس زمانی ضروری به نظر می‌رسد.

 

نعمان بن بشیر که بود؟

شخصیت و ویژگی‌های فردی در بستر مکانی و زمانی شکل می‌گیرد و تحت تأثیر شرایط اجتماعی و فرهنگی رشد می‌کند. شخصیت و خطوط فکری نعمان نیز زائیده شرایط حساس فکری سیاسی و اجتماعی آن زمان است. بنابراین جهت درک بهتر از علل رفتاری نعمان لازم است نگاهی به زندگی و زمانه وی داشته باشیم به ویژه آنکه در آن برهه اهمیت خاستگاه قومی و خاندانی عامل مهمی برای تعریف جایگاه افراد در جامعه بوده است.

 

نعمان بن بشیر اولین مولود انصار بعد از هجرت، چهارده ماه بعد از هجرت پیامبر (ص) به مدینه متولد شد (طبری، 2/ 401؛ ابن سعد، 6 /122). برخی به دلیل روایت‌های بسیار درباره پیامبر (ص) که از او شنیدهاند، سن او را بیشتر می‌دادند، بنابراین تولدش را قبل از هجرت پیامبر (ص) ذکر کردهاند (ابن سعد، 122/6). کنیه او ابوعبدالله، پدرش بشیر بن سعد و مادرش عمره بنت رواحه؛ خواهر عبدالله بن رواحه از ‌بنی‌حارث بود (ابن سعد، 122/6). پدر نعمان، بشیر بن سعد، از انصار و از تیره بنی‌مالک از خزرج مدینه بود (ابن عبدالبر، 172/1). بشیر از بیعت کنندگان با پیامبر (ص) در عقبه دوم بود (ابن سعد، 402/3؛ ابن خیاط، 46/1). او در بدر و احد و بعضی از پیکارهای دیگر نیز حضور داشت (ابن عبدالبر، 173/1-172). بشیر بن سعد در سال 7 از سوی پیامبر (ص) به همراه 30 تن به سوی بنی درّه در فدک گسیل شد، اگرچه همراهان بشیر پیروزی‌های کسب کردند، ولی وی در میانه پیکار چنان مجروح شد که همراهان، ناامید از زنده بودنش به مدینه بازگشتند (واقدی، 723/2؛ بلاذری، انساب الاشراف، 379/1). وی در همان سال در مأموریت دیگری به منطقه جناب - جایگاه بنی غَطَفان - به غنائمی دست یافت (واقدی، 2/ 727؛ ابن سعد، 120/2؛ طبری، 308/2).

 

مهم‌ترین نقشآفرینی بشیر بن سعد در ماجرای سقیفه بنی‌ساعده، به عنوان نخستین بیعتکننده انصار با خلیفه اول بود (ابن سعد، 182/3؛ بلاذری، انساب الاشراف، 244/1؛ ابن عبدالبر، 172/1-173). انصار از ترس تسلط قریش و تنزل جایگاه اجتماعی خود و شواهد مشکوک همچون ماجرای «یوم الخمیس» و کارشکنی در اعزام سپاه اسامه از سوی مهاجران در سقیفه جمع شده و از فضایل و قدرت شمشیر خود سخن راندند (طبری، 3/ 220؛ ابن اثیر، 2/ 325). در سقیفه رأی بشیر به عنوان یکی از روسای با نفوذ انصار در انتخاب خلیفه تأثیرگذار بود. او خلافت را از قریش می‌دانست و انصار را به دوری از نزاع و اختلاف با مهاجران می‌خواند (طبری، 3/ 221؛ ابن قتیبه، 1/ 27). حس حسادت و رقابت بشیر نسبت به سعد بن عُباده (بزرگ خزرجیان) و پسرعمه خود که برای امارت بر انصار در سقیفه بنی‌ساعده تلاش می‌کرد، در شتاب او برای بیعت با ابوبکر بی‌تأثیر نبود و به همین دلیل در سقیفه مورد نکوهش حباب بن منذر قرار گرفت (طبری، 3/ 221-223). طبق برخی روایات وی تمایل به بیعت با امام علی (ع) داشت چنانکه پس از احتجاج با امام گفته بود: «اگر در سقیفه حاضر بودی و سخنان تو را می‌شنیدیم دو تن هم با تو در این باره مخالفت نمی‌کردند» (ابن قتیبه، 1/ 29؛ ابن ابی الحدید، 12/6). بشیر بن سعد از سپاهیان خالد بن ولید در فتوحات عراق بود که در سال 22 در ناحیه بانقیا در عین التمر (غرب کوفه و نزدیک انبار) بر اثر جراحتی درگذشت و در همان ناحیه به خاک سپرده شد (واقدی، 165/2؛ بلاذری، فتوح البلدان، 304/2، ابن عبدالبر، 173/1). وی از معدود کسانی بود که در مدینه، خواندن و نوشتن می‌دانست (ابن سعد، 3 /402؛ بلاذری، فتوح البلدان، 583/3) و از قول او احادیثی بیان شده است (اصفهانی، 398/1؛ ابن عبدالبر، 173/1).

 

نعمان فرزند بشیر، خطیب، شاعر و همچون پدرش از بزرگان صحابه و از راویان احادیث پیامبر (ص) و نیز از اسناد مورد اعتماد مورخان بود (زرکلی دمشقی، 8/ 36). وی دارای طبقه و منزلت روایی بود و از همین رو همچون دیگر صحابی رسول خدا (ص)، مورد اعتماد رجالیون اهل سنت است. در میان رجالیون شیعی، شیخ طوسی او را در شمار اصحاب و راویان پیامبر (ص) آورده است. طبق منابع حدیثی شیعی و سنی وی حدود 142 حدیث از پیامبر (ص) نقل کرده است (عزیزی و سایرین، 143).

 

نعمان بن بشیر در ابتدای تشکیل خلافت اموی به این جناح پیوست و حامی منافع آنان شد. وی که از طرفداران عثمان و منحرفان از امام علی (ع) بود (ابن ابی الحدید، 77/4)، پس از قتل خلیفه سوم پیراهن خونین او را برای معاویه در شام برد که تبدیل به یکی از ابزارهای نمادین تبلیغاتی معاویه برای ایجاد فتنه بر ضد علی (ع) شد (طبری، 562/4). به نوشته ابن خلدون «همه با علی (ع) بیعت کردند جز عده‌ای که تأخیر کردند و از جمله آنان نعمان بود که به شام رفت» (ابن خلدون، 214/1). نعمان در جنگ صفین در مقابل امام علی (ع) جنگید (منقری، 448/1). او فرمانده یکی از غارات معاویه در حمله به عراق بود. با تشکیل خلافت اموی نعمان از کارگزاران و مدافعین آنان شد و پس از عبدالرحمن بن حکم، از طرف معاویه حاکم کوفه شد (طبری، 315/5). نعمان در زمان روی کار آمدن یزید همچنان والی کوفه و از فرماندهان وی باقی ماند (طبری، 5/ 338). موضع‌گیری‌ نعمان پس از قتل خلیفه سوم و پیوستن وی به معاویه باعث شد که منابع برای او گرایش عثمانی قائل شوند (ابن سعد، 122/6؛ ثقفی کوفی، 449/2). نعمان تا زمان خلافت مروان بن حکم زنده بود و در آن ایام در کسوت امارت بر حمص، مردم را به بیعت با عبدالله بن زبیر فراخواند، امّا اهل حمص با او مخالفت کردند. پس از آن او مجبور به فرار شد و در نهایت در سن 64 سالگی به دست مردم حمص کشته و سرش از تن جدا شد (ابن سعد، 122/6؛ ابن عبد البر، 4 /1500؛ ابن عساکر، 57/ 260؛ ابن کثیر، 263/8).

 

نعمان از قتل خلیفه سوم تا ورود مسلم به کوفه

رفتار سیاسی دوگانه و مبهم از سوی برخی بزرگان صحابه بعد از رحلت رسول ناشی از جو سیاسی حاکم بر جامعه اسلامی بود. دعوای جانشینی پیامبر (ص) اولین شکاف و اولین رقابت میان مسلمانان بر سر قدرت بود. در این میان قدرت انصار تحتالشعاع یک سری اهدف سیاسی و رقابت‌های قبیله‌ای قرارگرفت. حضور پررنگ انصار در جنگ‌های صدر اسلام سبب بروز کینه‌های قریش نسبت به آنان شد. از سوی دیگر تحرکات و کارشکنی‌های برخی مهاجرین قبل از رحلت پیامبر (ص) باعث سردرگمی در محاسبات قدرت نزد بزرگان انصار شد و نهایتاً تعجیل و عدم ارزیابی درست حوادث منجر به تشکیل اجتماع سقیفه توسط این گروه شد. مبانی مشروعیت مهاجرین در کنار سلطه نظریه قریشی بودن خلیفه و اختلافات میان اوس و خزرج که برخاسته از ساختار نظام قبیله بود، زمینه‌های به خلافت رسیدن ابوبکر را در سقیفه فراهم ساخت. در واقع پیشگویی پیامبر (ص) درباره بی‌مهری نسبت به انصار پس از خود (بلاذری، انساب الاشراف، 4 /53) به وقوع پیوست و با کنار گذاشته شدن از جریان تعیین جانشینی در سقیفه اسباب دوری آنان از عرصه حکومت و قدرت رقم زده شد.

 

توده انصار در کنار امام علی (ع) قرارگرفته به جز چند نفر تمامی آن‌ها با حضرت بیعت کردند. حمایت انصار از امام علی (ع) در کنار خصومت‌های ریشه دار عرب عدنانی و شمالی به کاهش قدرت سیاسی انصار انجامید. پس از ماجرای سقیفه در دوره خلفای نخستین، منصب مهمی به انصار واگذار نشد. خلیفه دوم گامی به سوی احیای رقابت‌های قبیله‌ای برداشت و با عنوان کردن سابقه در اسلام و برتری دادن مهاجرین بر انصار در تقسیم بیت‌المال آن را عملی ساخت. قتل مشکوک سعد بن عباده از رهبران انصار، گامی دیگر در جهت محدودیت و کاهش قدرت انصار در زمان خلیفه دوم بود. نمود دیگر سیاست ضد انصاری خلیفه دوم، عدم حضور فردی از انصار در شورای تعیین جانشینی بود. بخشش‌های مالی و دادن مناصب به بنی امیه در زمان خلیفه سوم روند افزایش قدرت این خاندان را تسریع کرد. در مقابل کینه این گروه نسبت انصار به دلیل جنگ‌های صدر اسلام، نفوذ انصار و قدرت آنان را به صورت چشمگیری کاهش داد.

 

با آغاز قدرت‌یابی معاویه و روی کار آمدن امویان و به دنبال آن احیای تعصبات قبیله‌ای و جاهلی، انصار بیش از هر زمانی مورد کینه‌ورزی‌های قریش قرار گرفتند. در این میان معدودی از انصار برای رهایی از این محدودیت‌های سیاسی و کسب منافع، خود را به جناح اموی نزدیک کردند. از معدود چهره‌های سیاسی فعال انصار در زمان خلفای سهگانه و ابتدای کار امویان بشیر بن سعد و سپس پسرش نعمان بودند.

 

منابع در مورد جایگاه و مناصب نعمان بن بشیر در زمان خلفای سهگانه اطلاعات چندانی نمی‌دهند. موضع‌گیری‌ وی در ماجرای قتل خلیفه سوم شاهدی بر ارتباط نزدیک وی با عثمان است، به طوریکه همسر عثمان نامه‌ای همراه با پیراهن خونین وی به نعمان می‌دهد تا نزد معاویه در شام ببرد. پیراهن خونین عثمان زمینهساز رویدادهای بعدی برای ایجاد فتنه و شورش علیه امام علی (ع) شد. معاویه مردم را جمع کرده و بر منبر رفت، پیراهن را به آن‌ها نشان داد و احساسات آن‌ها را برای خونخواهی عثمان تحریک کرد (طبری، 562/4؛ ابن عساکر، 50/،177؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، 3/ 192و277؛ ذهبی، 541/3).

 

نعمان بن بشیر تنها انصاری و صحابه‌ای بود که در جنگ صفین در جبهه معاویه و در مقابل امام علی (ع) قرار داشت. معاویه با وجود یک صحابه در سپاهش توانست به عنوان یک گزینه تبلیغاتی برای مشروعیت خود بسیار سود ببرد. در همین جنگ انصار در کنار امام علی (ع) قرار داشتند و نعمان برای گفتگو با فرمانده انصاری سپاه علی (ع) قیس بن سعد عباده فرستاده می‌شود. وی انصار را به قتل عثمان، عدم کمک به وی، شرکت در جمل و صفین در جهت مقابل معاویه متهم و اینکه بعد از قتل خلیفه سوم انصار نباید با امام علی (ع) به عنوان خلیفه بیعت می‌کردند. قیس فرمانده سپاه علی (ع) او را به عنوان شخصی فریفته شده مورد خطاب قرار داده و در پاسخ به او گفت: «انصار هرگز در کنار معاویه نخواهند بود. جنگ در کنار علی (ع) همچون جنگ در کنار پیامبر (ص) علیه کفار است» (منقری، 1/ 448-449).

 

در پیش گرفتن عملکرد دوسویه از جلوه‌های بارز رفتاری نعمان بوده است که در زنذگی سیاسی وی به چشم می‌خورد. پیشینه تزلزل وی در مواجهه با امام علی (ع) به عنوان سفیر معاویه به خوبی بارز است. وی در مقابل امام علی (ع) موضع‌گیری‌ نامشخصی داشت، برخوردی دوگانه که حاکی از ماهیت رفتاری نامشخص و تزلزل درونی وی بود. امام علی (ع) به او فرمود: آیا از عشیره خود بهتر راه هدایت را پیمودهای؟ انصار همه به من ملحق شدهاند تو چرا با معاویه‌ای؟ جز چند نفر که یکی تو باشی باقی در خدمت من هستند، نعمان ناگهان مأموریت خود را فراموش کرد و تغییر ماهیت داد و عنوان کرد «آمده ام در خدمت شما باشم و امیدوار بودم وسیله‌ای فراهم شود تا به خدمت شما برسم، دنبال صلح و سازش بین شما بودم و اگر نظر شما غیر از این است در خدمت شما هستم و هر جا بروید می‌آیم». او چند ماه در کوفه بود و بعد به عینالتمر می‌آید (ثقفی کوفی، 447/2). در آنجا توسط مالک بن کعب، دستگیر شد اما با وساطت خویشاوندانش آزاد شد (همان ؛ ابن ابی الحدید، 302/2-301).

 

سردرگمی‌های فکری و درونی نعمان نهایتاً با حضورش در غارات معاویه به ناحیه «عینالتمر» پایان می‌یابد (طبری، 133/5؛ ثقفی کوفی، 451/2؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، 275/3؛ ابن ابی الحدید، 2/ 304- 303).

 

خطبه نعمان در کوفه

آشفتگی و سردرگمی کوفه با مرگ معاویه و روی کار آمدن یزید بیش از پیش خودنمایی می‌کرد. حضور مسلم بن عقیل و بیعت پرشور هواداران امام حسین (ع) با وی وضع را برای حزب اموی (وابستگان سببی، نسبی و نیز اشراف و بزرگانی که منافع خود را در حمایت جریان اموی دنبال می‌کردند) پیچیدهتر کرد و آنان خواستار شدت عمل حاکم کوفه برای پایان دادن به این غائله بودند (طبری، 355/5-356؛ زکی صفوت، 2 /31-30؛ ابن اعثم، 5 /35؛ خوارزمی، 286/1). این در حالی بود که نعمان بن بشیر به عنوان والی اموی شهر تنها به ایراد خطابه‌ای بدون هیچگونه اقدام عملی جدی اکتفا کرد. محتوای خطبه نعمان در بیشتر منابع تاریخی با عبارات مختلف، یکسان آمده است. در این خطبه وی پس از حمد و ثنای خدا چنین می‌گوید:

«ای بندگان خدا از خدا بترسید و به سوی فتنه و تفرقه شتابان نباشید که سبب هلاک مردان و ریختن خون‌ها و غصب اموال می‌شود. من با کسی که به جنگم نیاید جنگ نمی‌کنم و به کسی که به من حمله نیارد، حمله نمی‌برم. به شما ناسزا نمی‌گویم، تحریکتان نمی‌کنم، به سعایت و گمان و تهمت اعتبار نمی‌نهم ولی اگر باطنتان را بنمایید و بیعت خویش را بشکنید و با پیشوایتان مخالفت کنید، به خدایی که جز او خدایی نیست تا وقتی شمشیر به دستم باشد به شما ضربت می‌زنم اگرچه از میان شما یاوری نداشته باشم. امیدوارم میان شما کسانی که به حق پایبندند، از آن‌ها که باطل به هلاکتشان می‌کشاند بیشتر باشند» (طبری، 355/5-356). خطبه نعمان، نمود بارزتری از نرمش و باز هم بی‌تفاوتی او نسبت به شرایط موجود است. این موضع‌گیری‌ هواداران اموی را به خشم آورد و از او برخورد قاطعانه تری خواستند. از جمله عبدالله حضرمی که بعد از ایراد خطبه با لحنی معترض از او می‌خواهد تا با مخالفان ‌بنی‌امیه برخورد قاطعتری انجام دهد (طبری، 133/5؛ ثقفی کوفی، 451/2؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، 275/3؛ ابن ابی الحدید، 2/ 304- 303). او که از تساهل و عدم سختگیری نعمان نسبت به هواداران مسلم برآشفته، مخالفت خویش را چنین بیان می‌کند: «ای امیر با این گونه سخنی که تو گفتی مخالفان دست از مخالفت خود برنمی‌دارند چاره آن‌ها منحصر به جنگ است زیرا این گونه بیانات تهدیدآمیز رویه مردم ناتوان است». نعمان پاسخ داد «هرگاه من در اطاعت از فرمان خدا در ردیف مستضعفین و ناتوانان باشم دوست تر می‌دارم که از خدا نافرمانی کنم» (طبری، 356/5).

 

خطبه مذکور که بیشتر جنبه تهدید لفظی برای ترساندن کوفیان بود، مورد انتقاد هوادران اموی قرار گرفت. این خطبه از جهت بیان سیاست‌های کلی و مؤلفه‌های اساسی خلافت و نیزآشکار ساختن موضع تسامح گرایانه و نرمش والی کوفه نسبت به مخالفان ‌بنی‌امیه و بحران کوفه حائز اهمیت است. واکنش نعمان نسبت به حرکت مسلم بن عقیل، عدم برخورد عملی و بی‌اعتنایی بود (ابن کثیر، 15/8). از این رو به نظر می‌رسد خطبه او تحت فشار هواداران حکومت ‌بنی‌امیه ایراد شده باشد (عابدین، 57).

 

اشراف و طرفداران ‌بنی‌امیه برای یزید نامه نگاری کردند و وضع کوفه و موضع‌گیری‌ ضعیف نعمان و ناتوانی او در قلع و قمع هواداران مسلم را شرح دادند و عزل او و گماشتن شخص تواناتری برای اداره امور را خواستار شدند. با زیاد شدن نامه‌ها، یزید نعمان را عزل و ابن زیاد را به حکومت بصره و کوفه گماشت و او را برای مقابله با مسلم مأمور کرد (طبری، 357/5-358).

 

تعلل و تسامح نعمان در برخورد با وقایع کوفه خوشایند و مطلوب هواداران اموی نبود و به زعم آنان این نشانه ضعف یا ناتواتی ظاهری و تعمدی نعمان بود که در نتیجه آن شرایط مساعدی برای افزایش آمار بیعتکنندگان با امام حسین (ع) و تقویت حرکت مسلم بن عقیل در کوفه مهیا شد. وقایع بصره و حضور نماینده امام (ع) در آنجا شاهدی بر این مدعاست که اگر از همان ابتدا حاکمیت کوفه برعهده عبیداللّه بن زیاد بود، ارسال نامه‌ها و بیعت‌ها به این گستردگی نبود. همزمان با اعزام مسلم بن عقیل به کوفه فرستاده دیگر امام نزد بزرگان بصره حضور یافت و به دلیل حاکمیت اختناق آمیز عبیدالله در این شهر کاری از پیش نبرد (طبری، 5/ 357؛ بلاذری، انساب الاشراف، 2/ 335؛ ابن کثیر، 8/ 157؛ ابن اعثم، 5/ 37). حضور و تحرکات مسلم بن عقیل تقریباً مهار اوضاع را از دست والی خارج کرد به طوری‌که عبیدالله برای در امان ماندن با چهره‌ای پوشیده وارد شهر شد و زمانی که به دارالاماره رسید نعمان به گمان حضور امام حسین (ع) گفت: «تو را به خدا، از این جا دور شو، من امانتی را که در اختیار دارم، به تو تسلیم نمی‌کنم و نیازی هم به کشتن تو ندارم» (ابن اعثم، 39/5). پارادوکس به کار رفته در این عبارات مهر تأییدی بر منش سیاسی مبهم نعمان بود که در نهایت موجب عزل او از کوفه شد.

 

در ادامه به علل و ریشه‌های رفتارهای محتاطانه نعمان بن بشیر در برخورد با حرکت مسلم بن عقیل و تعلل و عدم سختگیری نعمان نسبت به جریان ضد اموی در کوفه پرداخته خواهد شد.

 

1- وابستگی قبیلگی

تحلیل رفتاری و شخصیتی نعمان بدون در نظر داشتن تعصبات قبیله‌ای قابل بررسی نیست. وابستگی نسبی و قبیله‌ای عامل مؤثری در تصمیم‌گیری‌های جامعه آن زمان محسوب می‌شد، به طوری که نعمان انصاری نمی‌توانست چشم بر جایگاه قبیله‌ای و انصاری خود ببندد و تنها به دنبال منافع و امیال شخصی باشد. کینه‌های شخصی و تیرگی روابط میان نعمان بن بشیر و یزید از جمله عوامل تعلل وی در مواجهه با وقایع کوفه است (شریف القرشی، 2/ 350). با وجود آنکه نعمان را نمی‌توان طرفدار سرسخت انصار دانست، اما تحقیر انصار را نیز برنمی‌تافت. یزید از انصار به علت یاری و همراهیشان در جنگ‌های پیامبر (ص) و کشتار بزرگان قریش کینه عمیقی داشت. وی از کعب بن جعیل خواست انصار را هجو کند، اما او نپذیرفت و گفت: «تو مرا پس از ایمان، به شرک فرا می‌خوانی. من قومی که رسول خدا (ص) را یاری کرده اند، بد نمی‌گویم و برای این کار اخطل شاعر مسیحی را به او معرفی کرد» (ابن عبدربه، 6 /170).

 

با این وجود اخطل اشعاری را در هجو آنان سرود و در این اشعار انصار را هم ردیف یهودیان دانست و به عیب جویی از آنان مردمی اهل زراعت و کشاورزی و نه اهل جود و کرامت معرفی کرد. او انصار را به ترس در هنگام جنگ متهم کرد و شرف و مجد را به قریشیان و پستی را به انصار نسبت داد. نعمان بن بشیر از این هجویات برآشفت و خشمگین نزد معاویه رفت و ضمن شکایت، درخواست کرد تا اخطل را مجازات کند.

 

چون خبر به اخطل رسید، به سرعت به یزید پناه برد و گفت: این همان خبری است که از آن می‌ترسیدم. یزید از اخطل نزد پدرش شفاعت کرد و به او پناه داد و معاویه هم با ادعا که «راهی بر پناه ابی خالد یعنی یزید نیست» از او درگذشت. این موضوع بر نعمان گران آمد و پیوسته با یزید دشمنی می‌ورزید (ابن عبدربه، 6/ 171-170؛ شاوی، 2/ 117).

 

هدف نعمان از عدم درگیری مستقیم با امام حسین (ع) به سبب آگاهی از نتایج نامطلوب این رویارویی بود. نعمان نمی‌خواست با این درگیری چهره اجتماعی و قبیله‌ای خود را مخدوش کند. بازتاب اجتماعی این تقابل می‌توانست تبعات بسیار نامطلوبی در قبیله و خاندان وی داشته باشد.

 

2- احترام به اهل بیت پیامبر (ص)

نعمان بن بشیر با وجود تمایل‌های عثمانی و ضد علوی (بلاذری، انساب الاشراف، 3 /158) هیچگاه آشکاراً به اهل بیت (ع) بیاحترامی و جسارت نکرد و حتی رفتارها و گفتارهای پراکنده در حمایت از خاندان پیامبر (ص) بیان کرد. چنانکه او در مقام سفیر معاویه در مواجهه با امام علی (ع) خود را ملزم به رعایت ادب می‌دید. نعمان بن بشیر در چند جا نیز در رویارویی با امام حسین (ع) با احترام با ایشان مواجه شده بود:

 

امام حسن (ع) در مناظره‌ای با معاویه به این نکته اشاره می‌کند که با به خلافت رسیدن عثمان، ابوسفیان دست حسین (ع) را گرفته و همراه خود به بقیع می‌برد و می‌گوید: «ای اهل قبر! شما با ما بر سر حکومت و خلافت جنگیدید، ولی امروز بدنتان در زیرخاک است و حکومت در دست ماست» و حسین (ع) در پاسخ او فرمود: «ای ابوسفیان! عمری از تو گذشته است، چهره ات زشت باد. آنگاه دست خود را کشید و به مدینه آمد و اگر نعمان بن بشیر نبود، چه بسا حسین (ع) به قتل می‌رسید» (طبرسی، 1/ 39 409، مجلسی، 44 /78).

 

 از نواده امام حسین (ع)، محمد بن علی (ع) بن حسین (ع) نقل شده است: «همراه جدّم حسین بن علی (ع) پیاده به سوی زمین آن حضرت خارج شدیم. در میان راه نعمان بن بشیر را سوار بر قاطری دیدم. وی پیاده شد و به حضرت حسین (ع) گفت: سوار شو یا اباعبدالله! آن حضرت نپذیرفت و او همچنان وی را سوگند می‌داد تا اینکه آن حضرت فرمود: همانا تو مرا به چیزی که دوست ندارم مکلف ساختی ولی من برای تو حدیثی را می‌گویم که مادرم فاطمه برای من گفته است» (رازی دولابی،137). نعمان در گفتاری دیگر اذعان می‌کند: «دخترزاده رسول خدا (ص) نزد ما از فرزند بجدل (یزید) محبوب تر است» (ابن قتیبه دینوری، 8/2، بیهقی، 50). نعمان بن بشیر با اهل بیت پیامبر (ص) در ماجرای بازگشت اسرای کربلا از شام نیز با احترام برخورد کرده است (خوارزمی، 82/2؛ طبری، 464/5؛ ابومخنف، 1/215-214).

 

در مجموع نعمان در برخورد با خاندان رسالت همواره با احترام و تواضع برخورد می‌کرد. بی‌شک این نوع رفتار و عملکرد در قبال اهل بیت (ع) دلالت بر آگاهی نعمان از جایگاه و مقام والای این خاندان دارد. در اینجا سؤالی به ذهن خطور می‌کند که چرا نعمان انصاری با وجود آگاهی از مقام امام علی (ع) متمایل به حزب اموی می‌شود؟ آن هم در شرایطی که جو مدینه علیه خلیفه سوم بود. نعمان نه تنها با امام علی (ع) بیعت نکرد بلکه با پذیرش خطر، پیراهن خلیفه را به شام برد و محرک جریان‌های ضد حکومت علوی شد. به دلیل کمبود منابع، به ویژه در مورد نزدیکی او با خلیفه سوم، نمی‌توان عملکرد او را به طور صریح و دقیق بررسی کرد. با این حال نعمان به عنوان راوی حدیث با آگاهی از جایگاه و ویژگی‌های امام علی (ع) به عدم همسوی آن روایات با مقاصد و منافع خود وقوف کامل داشت، به گونه‌ای که علی (ع)رغم عدم تمایل به تداوم خلافت یزید، نمی‌خواست تا خلافت به خاندان علی (ع) برگردد (شریف القرشی، 2 /349). پس می‌توان چنین برداشت کرد که اصطکاک منافع او با حکومت عدل علوی 40 باعث گرایش به جناح اموی شد.

 

3- پیوندهای خویشاوندی

ساختار قبیله‌ای جزیره‌ العرب بر مبنای پیوندهای خویشاوندی شکل گرفته بود. در این ساختار ارزش‌های قبیله‌ای حاکم بود و رفتارها بر اساس آن سنجیده می‌شد. شناخت پیوندهای خویشاوندی از آن رو اهمیت دارد که نشان دهنده وابستگی‌ها و روابط قبیله‌ای است. از آنجا که بسیاری از رفتارهای فردی در بستر ارزش‌های حاکم بر قبیله، مفهوم می‌یابد لذا شناخت این پیوندها جهت تحلیل و درک رفتارهای نعمان بن بشیر ضروری به نظر می‌رسد.

 

پیوند خویشاوندی میان نعمان و مختار در نحوه رفتار وی نسبت به همراهان امام حسین (ع) مؤثر بود. مختار داماد نعمان و والی وقت کوفه بود، وی به عنوان یک شیعه انقلابی و از مخالفان ‌بنی‌امیه، در حوادث سیاسی و اجتماعی زمان خود نقش مهمی داشت. پس از ورود مخفیانه در 5 شوال سال 60 هجری به کوفه، مسلم بن عقیل در منزل مختار ثقفی اقامت گزید (بلاذری، انساب الاشراف، 2/ 77؛ ابن اعثم، 5 /33؛ شیخ مفید، 41/2) و تا قبل از ورود غیرمنتظره عبیدالله به کوفه در منزل او بود (طبری، 362/5). مختار از بزرگان شیعه و دارای موقعیت اجتماعی ممتازی بود، مسلم با علم به جایگاه مختار و نیز وفاداری او به امام حسین (ع) خانه وی را برای سکونت برگزید.

 

مختار فرستاده امام حسین (ع) را گرامی داشت و از اولین اعیان و اشرافی بود که رسماً با او بیعت کرد (ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، 4/ 36). شیعیان به دیدار مسلم که در خانه مختار ثقفی بود می‌شتافتند و مسلم با حفظ تدابیر امنیتی نامه امام حسین (ع) را برای آنان می‌خواند و از آنان بیعت می‌گرفت و مردم را به روشنگری دعوت و مفاسد ‌بنی‌امیه و فضایل اهل بیت (ع) را بازگو می‌کرد. مردم در جلسات مسلم حضوری پرشور می‌یافتند و بزرگان کوفه نیز مردم را به بیعت و اعلام وفاداری فرامی‌خواندند (طبری، 355/5؛ ابن اعثم، 34/5؛ ابن قتیبه دینوری، 231/1). مختار در این مراحل در کنار مسلم بود و روند بیعت مردم را با جدیت دنبال می‌کرد.

 

بی‌تردید تا زمان حضور مسلم در خانه مختار، نعمان بن بشیر متعرض او نمی‌شد (شریف القرشی، 349/2). از سوی دیگر مختار به عنوان داماد نعمان، مطمئناً از 41 شخصیت وی آگاه بود و در دامن زدن به تردید و تعلل وی نقش مهمی داشت و سخنان و موضع او، شرایط را برای نعمان پیچیده تر کرده بود. مختار با اتخاذ تدابیر دوراندیشانه نعمان را از اقدام جدی علیه مسلم بن عقیل بازداشت.

وی با شناخت روحیه منفعت‌طلبانه و قدرت طلبی پدر زنش، وی را نسبت به آینده حکومت یزید مردد ساخت. شاید تصویرسازی مختار از آینده نامشخص خلافت یزید بن معاویه و احتمال پیروزی حرکت امام حسین (ع) برای نعمان بن بشیر، دلیل دیگری برای عدم اتخاذ سیاست سرسختانه و خشن نسبت به مخالفان خلیفه شد. به طوری‌که نعمان در پی آگاهی از عدم صلاحیت یزید برای خلافت، با اندیشه دستیابی به مقامی در حکومت انقلابی پیش رو، موضعی سهل انگارانه نسبت به شرایط جدید اتخاذ کرد (عابدین، 53، 59).

 

4- کسب قدرت سیاسی

کسب موقعیت سیاسی و تلاش در جهت نزدیکی به پایگاه‌های قدرت از مهم‌ترین اهداف نعمان بن بشیر بود، به همین سبب درگیر و دار گرداب حوادث با سنجش موقعیت طرف‌های درگیر با جناحی که احتمال توفیق بیشتری داشت همساز می‌شد.

 

سردرگمی و ابهام قدرت در کوفه بعد از مرگ معاویه و مخالفت مردم این شهر با خلافت یزید ارزیابی موقعیت برتر را برای نعمان دشوار ساخت. وی در این برهه زمانی با عدم اطمینان از جایگاه و منصب خویش با توجه به تیرگی روابطش با خلیفه جدید، نسبت به حضور مسلم بن عقیل در کوفه واکنش شدیدی نشان نداد و بعد از ورود عبیدالله بن زیاد به کوفه شهر را ترک کرد (طبری، 5/ 359؛ شیخ مفید، 2 /43).

 

نعمان به عنوان یک انصاری با تمایل به معاویه جایگاه قبیله و نژادی خود را دچار خدشه و آسیب کرد به همین سبب در مأموریت آرام سازی اعتراض‌های مردم مدینه در آستانه واقعه حره، سخنانش مورد قبول قرار نگرفت (طبری، 481/5؛ بلاذری، انساب الاشراف، 5 /321؛ ابن کثیر، 8 /236). هرچند کسب مزایا و منافع اغواکننده و چشمگیر در دستگاه سیاسی معاویه این بدنامی را برای نعمان قابل توجیه می‌کرد و حتی موجب احیا و بازسازی موقعیت عشیره‌ای وی می‌شد.

 

رفتار دوگانه و مبهم نعمان در کنار معاویه آشکار می‌شود. سیاست معاویه در مواجهه با امام حسین (ع) را می‌توان از لابه‌لای وصیت‌نامه وی یافت. معاویه خطاب به پسرش می‌گوید: «حسین بن علی (ع) مردی است کم خطر و امیدوارم خدا او را به وسیله ی کسانی که پدرش را کشتند و برادرش را بیکس گذاشتند از پیش بردارد، نسبت بزرگ دارد و حق بزرگ و قرابت محمد (ص)، چنان می‌بینم که مردم او را به قیام وامی‌دارند، اگر به او دست یافتی گذشت کن که اگر من باشم گذشت می‌کنم» (طبری، 323/5).

 

سیاست و تلاش معاویه در راستای حفظ اسلام اموی و برای جلوگیری از جدایی امویان از بدنه اسلام بود. وی در جایی به امام حسین (ع) گفته بود: «ای برادرزاده گمان می‌کردم در سر اندیشه بد می‌پروری... من دوست دارم که این کار در روزگار من باشد که قدر تو را بشناسم و از آن درگذرم ولی بیم آن دارم که گرفتار کسی شوی که به اندازه فواق شتر هم تو را امان ندهد» (ابن ابی الحدید، 409/18). نعمان با آگاهی از دیدگاه و موضع معاویه، بعد از شهادت امام حسین (ع) به یزید خاطرنشان می‌کند که معاویه به کشتن او راضی نبود (خوارزمی، 67/2).

 

البته معاویه موضعی سیاستمدارانه داشته و برای جلوگیری از قیام امام حسین (ع) مطمئناً از شیوه‌های پنهانی استفاده می‌کرد. نعمان با پیروی و آشنایی با سیاست‌های رفتاری معاویه، از اعمال خشونت و برخورد جدی با امام حسین (ع) پرهیزکرده و با ورود ابن زیاد از کوفه خارج می‌شود. پس ازآن نیز شاهدی بر موضع‌گیری‌ منفی وی در قبال اهل بیت پیامبر (ص) در منابع به چشم نمی‌خورد.

 

سیاست فریبکارانه معاویه رویارویی آشکار با امام حسین (ع) را تأکید نمی‌کرد. معاویه می‌دانست که ریختن خون امام حسین (ع) با آن جایگاه بلندی که در دل امت دارد، موجب بدنامی امویان شده و در میان آنان شکاف ایجاد می‌کند. با توجه به این مسائل، وی با پیروی از سیاست معاویه، برخورد جدی با امام حسین (ع) را به نفع امویان نمی‌بیند و سیاست ملایمی را در پیش می‌گیرد. ازاین رو نعمان با بهره برداری از شیوه‌های پنهانی و نیرنگ آمیز می‌کوشد تا از خطر مسلم بن عقیل و امام حسین (ع) بکاهد. این در حالی است که سیاست‌های خشونت آمیز یزید و موقعیت متزلزل وی برای نعمان، منفعت چندانی نداشت (طبری، 5/ 348؛ شیخ مفید، 2 /42؛ دینوری،2/ 8؛ 43 ابن کثیر، 156/8؛ ابن اثیر، 23/4).

 

با نزدیک شدن فروپاشی امویان، نعمان با عبدالله بن زبیر مدعی قدرتمند خلافت و ضحاک بن قیس فهری از دشمنان ‌بنی‌امیه، برای سرنگون کردن امویان هم داستان شد و چون در آن هنگام والی شهر حمص بود، اهل آنجا را برای بیعت با ابن زبیر یا خود فراخواند، اقدامی که خود بیانگر چهره‌ای دیگر از نعمان پیر بود (ابن سعد، 5 /29؛ طبری، 122/6؛ ابن کثیر 245/8؛ ابن عبدالبر، 4/ 149). درنهایت با قتل ضحاک و شکست زبیریان وی از حمص متواری شد و در نهایت توسط خالد بن عدی الکلابی در روستای بیرین؛ یکی از روستاهای حمص به قتل رسید. این حادثه پس از واقعه مرج راهط اواخر سال 64 هجری قمری اتفاق افتاد (ابن عبدالبر، 1500/4؛ مسعودی، 77/3).

 

گرایش نعمان بن بشیر به ابن زبیر در راستای اهداف منفعتطلبانه وی به خوبی قابل تحلیل است. ابهام قدرت بعد از مرگ یزید بن معاویه که ناشی از انتقال قدرت از شاخه سفیانی به مروانی بود، نعمان را بر آن داشت تا به دنبال پایگاه قدرت جدید برود.

از سوی دیگر سن زیاد وی و نداشتن پایگاه و حمایت مردمی و قبیلگی اجازه قدرت نمایی در لباس فرد مدعی خلافت را به او نمی‌داد، به همین دلیل حضور در جریان ابن زبیر نه تنها منافع وی را تأمین می‌کرد، بلکه حمایت مردم حجاز و مدینه از قیام ابن زبیر فرصتی به نعمان بن بشیر می‌داد تا از طرفی با بازسازی چهره خود نزد انصار وجاهت قبیلگی خود را احیاء کند و مرهمی بر زخم‌های ناشی از اهانت و کینه‌های ‌بنی‌امیه به انصار باشد.

 

 این موضع نعمان بیانگر ضعف ظاهری و تحلیل فکری او از حوادث پیش رویش بود. درمجموع نگاه منفعتطلبانه و مصلحتجویانه نعمان بن بشیر عامل مهمی در عدم برخورد جدی او با حرکت مسلم بن عقیل در کوفه بود. این موضع گرچه خوشایند هواداران حکومت اموی نبود ولی افزایش آمار بیعتکنندگان با امام حسین (ع) را در پی داشت و چه بسا اگر نعمان عزل نمی‌شد کوفه بار دیگر شاهد شکل‌گیری‌ حکومت اهل بیت (ع) بود.

 

درباره علل رفتارهای دوگانه نعمان در آن شرایط بحرانی می‌توان به موارد زیر نیز اشاره کرد:

- عدم مهار وضع کوفه: نعمان در جریان ورود مسلم و هواداری کوفیان از او، کمترین موضعی در برابر بیعت مردم با امام و خلع یزید نگرفت، به طوریکه جمعی از سران شیعه در نامه به امام حسین (ع) تأکید داشتند، به نماز جمعه و نماز عید نعمان بن بشیر حاضر نمی‌شوند و مالیات به وی نمی‌دهند. این عبارت در ضمن بیان فضای ضد اموی کوفه حاکی از نوعی اطمینان به عدم برخورد جدی و شدید از سوی حاکمیت اموی کوفه دارد، به طوری که به امام حسین (ع) نوشتند «اگر خبر یابیم که سوی ما روان شده‌ای بیرونش می‌کنیم و او را به شام می‌فرستیم» (طبری، 352/5؛ خوارزمی، 282/1). خطبه نعمان نیز حاکی از عدم برخورد جدی و عملی وی با حرکت مسلم بن عقیل بود به طوریکه نه تنها باعث کاهش وخامت اوضاع نشد، بلکه اسباب عزل وی را فراهم آورد (بلاذری، انساب الاشراف، 78/2). عدم شدت عمل نعمان در مقایسه با عملکرد عبیدالله بن زیاد به خوبی نمایان است. همزمان بصره شاهد حضور نماینده‌ای دیگر از سوی امام حسین (ع) است. امام در نامه‌ای همراهی سران قبایل بصره را خواهان بود که به دلیل فضای وحشتآمیز و رعبآور حاکمیت ابن زیاد، جریان بصره در همان ابتدا با ناکامی مواجه شد (طبری، 358/5؛ شیخ مفید، 43/2؛ ابن اعثم، 38/5).

- جهل نسبت به اصل مسئله دعوت، ندانستن نتایج و پیامدهای این کار، عدم درک سطح فعالیت انقلابیون و حجم نامه‌ها می‌توانست از دیگر دلایل تعلل نعمان بود (عابدین، 56).

- نعمان با آگاهی از روحیات تذبذبگونه کوفیان خطر آن‌ها را جدی نگرفت و گمان می‌کرد امام حسین (ع) دعوت آن‌ها را اجابت نخواهد کرد (زرگرینژاد، 122).

 - وجاهت خاص امام حسین (ع) به عنوان نوه پیامبر (ص) اسلام نعمان را در برخورد جدی با حرکت امام دچار تردید بسیار کرد. شاید نعمان اعتقاد داشت یزید ارزش این را ندارد که خودش را بیش از این بدنام کند. در این شرایط مبهم بهترین تصمیم رفتار دوگانه و خودداری از رویارویی مستقیم با امام حسین (ع) بود تا بدنامی مقابله با نوه پیامبر (ص) را برای اشخاص دیگر بگذارد. از سوی دیگر اتخاذ این رویکرد به وی فرصتی می‌داد تا در صورت قدرت‌یابی حسین بن علی (ع) در کوفه برای خود جایگاهی کسب کند.

- برخی معتقدند نعمان با در پیش گرفتن سیاست تسامح شرایط را برای عبیدالله بن زیاد و سرکوب کاملتر و بهتر مخالفان فراهم آورد که خود باعث تقویت جبهه امویان شد (حیدر، 88).

 

نتیجه‌گیری

پیچیدگی اوضاع بعد از رحلت پیامبر (ص) انصار را با مشکلات فراوانی مواجه کرد. با قرار گرفتن حاکمیت سیاسی در دست مهاجران، انصار از سوی آنان مورد بیمهری قرار گرفتند. این شرایط اتخاذ موضعی قاطع، در قبال حوادث سیاسی و اجتماعی را برای این گروه دشوار ساخت. با آنکه اکثر انصار حامی بنی‌هاشم بودند ولی در برخی جریان‌های سیاسی رفتارهای دوگانه‌ای از خود بروز دادند. برخی از آنان در پی کسب منافع و بهرهبرداری‌های شخصی به قدرت‌های غالب ازجمله امویان تمایل یافتند. از آن جمله می‌توان به نعمان بن بشیر و پدرش بشیر بن سعد اشاره کرد.

 

این پژوهش با محوریت رفتارشناسی نعمان بن بشیر نشان می‌دهد عواملی مانند: وابستگی و تعصبات قبیلگی، احترام به اهل بیت پیامبر (ص) و پیوندهای خویشاوندی منجر به عدم موضع‌گیری‌ صریح نعمان در قبال مسلم بن عقیل و کوفیان شد. نهایت دوگانگی رفتاری وی بیان خطبه‌ای تسامح آمیز و به دور از قاطعیت بود. شخصیت منفعل نعمان بن بشیر در قبال حضور مسلم بن عقیل به خوبی در رفتار و گفتار وی نمایان بود و این همان عاملی است که درنهایت موجب عزل وی از حاکمیت کوفه شد.

 

معیار تصمیم‌گیری‌های سیاسی نعمان منفعت و مصالح شخصی بود، هرچند ابهام قدرت در آن برهه زمانی وی را به سمت عدم اتخاذ موضع صریح نسبت به حرکت مسلم بن عقیل سوق داد. والی انصاری بیشتر به عدم دخالت در جریان حرکت امام حسین (ع) تمایل داشت و چه بسا اگر فشار هواداران و حزب اموی کوفه نبود، هرگز خطبه‌ای ایراد نمی‌کرد و ترجیح می‌داد نسبت به شرایط موجود بی‌تفاوت بماند. البته این تعلل رفتاری و عملی در سطوح مختلف جامعه آن زمان به ویژه در میان کوفیان نیز وجود داشت و به نوعی بیانگر پیچیدگی شرایط سیاسی موجود بود که تصمیم‌گیری‌ و صراحت در رفتار را برای اغلب مردم جامعه سخت کرده بود.

 

______________________________________________________________________________________

منابع:

 ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، مکتبه آیت الله العظمی مرعشی النجفی (ره)، 1404.

 ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر للطباعه و النشر، 1386ق / 19م.

 ابن اعثم الکوفی، ابو محمد احمد، الفتوح، تحقیق علی (ع) شیری، بیروت، دارالاضواء، 1411ق /1991م.

 ابن خلدون، عبدالرحمان بن محمد، مقدمۀ ابن خلدون / العبر ودیوان المبتدا والخبر فی أیام العرب والعجم والبربر ومن عاصرهم من ذوی السلطان الاکبر، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1398ق /1978م.

 ابن خیاط بن خلیفۀ الشیبانی العصفری البصری، ابو عمرو خلیفه، تاریخ خلیفه بن خیاط، تحقیق دکتر سهیل زکار، بیروت، دار الفکر للطباعۀ والنشر والتوزیع، 1414 ق /1993م.

 ابن سعد، ابو عبد الله محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیۀ، چاپ اول، 1410 ق / 1990م.

 ابن عبدالبر، یوسف، الاستیعاب فی معرفۀ الاصحاب، به کوشش علی (ع) محمد بجاوی، قاهره، 380ق /960م.

 ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامۀ و السیاسه، تحقیق علی (ع) شیری، دار الاضواء، بیروت، 1410ق.

 ابن کثیر، ابو الفداء اسماعیل بن عمر، البدایه والنهایه، بیروت، دار الفکر،1407 ق /1986م.

 ابن عبدربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، بیروت، دارالکتب العلمیه، بیتا.

 ابن عساکر، علی (ع) بن حسن، تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیۀ من حلها من الاماثل او اجتاز بنواحیثها من واردیها واهلها، تحقیق علی (ع) شیری، بیروت، دار الفکر، 1415 ق.

 ابومخنف الازدیی، لوط بن یحیی بن سعید، مقتل الحسین (ع)، تحقیق می‌رزا حسن غفاری، 47 قم، مکتبۀ آیۀ الله العظمی مرعشی نجفی، 1398ق.

اصفهانی، ابو نعیم احمد بن عبد الله بن احمد بن اسحاق بن موسی بن مهران، معرفه الصحابه، تحقیق عادل بن یوسف العزازی، الریاض، دار الوطن للنشر، 1419 ق / 1998م.

 بلاذری، احمد، فتوح البلدان، تحقیق صلاح الدین المنجد، القاهره، مکتبه النهضه المصریه، 1957م.

 بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر بن داود، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار وریاض الزرکلی، بیروت، دار الفکر چاپ اول، 1417ق - 1996 م.

 بیهقی، ابراهیم بن محمد، المحاسن و المساوی، بیروت، دار الکتب العلمیۀ منشورات محمد علی (ع) بیضون، 1420 ق / 1999م.

 ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال، الغارات، تحقیق جلال الدین محدث، تهران، انجمن آثار ملی، چاپ اول، 1395 ق.

 حسن خانی، عباس، «بررسی نقش بشیر بن سعید و پسرش نعمان در حوادث صدر اسلام»، تاریخ نو، شماره 7، سال چهارم بهار 1393ش.

 حیدر، اسد، همگام با حسین (ع)، ترجمه محمدباقر ذوالقدر، تهران، سروش، 1383ش.

 خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (ع) (خوارزمی)، قم، انوار الهدی، چاپ دوم، 1423ق /1381ش.

 ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، 407ق /987م.

 رازی دولابی، ابی بشر محمّد بن احمد، الذرّیۀ الطاهره، تحقیق سید محمّد جواد حسین (ع)ی جلالی، مؤسسه نشر اسلامی.

 زرکلی الدمشقی، خیر الدین بن محمود بن محمد بن علی (ع) بن فارس، الاعلام، قاهره، دار العلم للملایین، 1972 ق - 200م.

 زرگری نژاد، غلامحسین (ع)، نهضت امام حسین (ع) و قیام کربلا، تهران، سمت، 1383ش.

 زکی صفوت، احمد، جمهره خطب العرب فی عصور العربیه الزاهره، بیروت، المکتبۀ العلمیۀ، 1352ق /1933.

 شاوی، علی (ع)، امام حسین (ع) در مدینه منوره با کاروان حسینی، مترجم عبدالحسین (ع) بینش، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پژوهشکده تحقیقات اسلامی نمایندگی ولی فقیه در سپاه، قم، زمزم هدایت، 1386 ش.

 شریف القرشی، باقر، حیاه الامام الحسین علیه السلام، قم، مدرسه علمیه ایروانی، 1413ش.

 شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفۀ حجج الله علی  العباد، قم، مؤسسۀ آل البیت علیهم السلام،چاپ اول، 1413ق.

 طبرسی، احمد بن علی بن ابی طالب، الاحتجاج، مؤسسۀ الاعلمی للمطبوعات، 1386ق / 1966م.

 طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، 1387ق -1967م.

 عابدین، محمدعلی (ع)، زندگانی سفیر حسین (ع): مسلم بن عقیل، ترجمه حسن اسلامی، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم دفتر انتشارات اسلامی، 1375 ش.

 عزیزی، حسین (ع)، پرویز رستگار، یوسف بیات، راویان مشترک، قم: موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان، 1387ش.

 مجلسی، محمّدباقر بن محمّد تقی، بحار الانوار، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم،1403 ق.

 مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین بن علی، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دار الهجره، چاپ دوم، 1409ق.

 منقری، نصر بن مزاحم، وقعۀ صّفین، تحقیق عبد السلام محمّد هارون، مکتبۀ آیۀ الله العظمی مرعشی نجفی، قم، 1404.

 واقدی، ابوعبدالله، المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، دار الاعلمی، چاپ سوم، 1409ق /م 1989.

 یعقوبی، احمد بن ابو یعقوب اسحاق بن جعفر بن وهب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، بیتا.