طرح مسئله

«رجز» در لغت به معنای حرکت و اضطراب است و از همین معنا است عبارت: «رَجَزَ البعیرُ، رَجزاً فهو أَرجَزُ و ناقه رَجزَاء» یعنی شتری که فاصله گام‌هایش از شدت ضعف کوتاه است[1]. گویا همین معنای اضطراب و پریشانی در آیه شریفه: «أُولئِکَ لَهُم عذابٌ مِن رِجزٍ اَلِیمٌ[2]» مراد است. رجز یا بحر رجزی که یکی از اوزان شعری به شمار می‌آید، کلماتش از کلمات شعری کمتر و کوتاه‌تر است. ازاین‌رو، به سبب نزدیک بودن جملاتش رجز نامیده شده است یا به تصور اینکه در موقع خواندن آن، زبان لرزش و تحرک دارد، این سبک شعری «اُرجُوزَه» و «أَرَاجِیز» نام گرفته است. پس وقتی گفته می‌شود: رَجَزَ فلانٌ و ارتَجَزَ، یعنی او رجز خواند. همچنین خواننده رجز را رَاجِز، رَجاز و رَجازَه گویند[3]. اما در اصطلاح رجز به شعری گفته می‌شود که دارای وزن خاصی است که جنگجویان در میادین جنگ می‌خواندند. وزن اصلی آن در فارسی از تکرار چهار مرتبه «مُستَفعِلُن[4]» همراه با زِحاف‌های مختلف آن[5] و در عربی از تکرار سه مرتبه و گاهی نیز چهار بارِ کلمه اخیر در هر مصراع تشکیل می‌شود. هدف از کاربست آن در میادین نبرد نیز بیان مفاخرات، هجو، دشنام و ایجاد رعب در دل دشمنان بوده است زیرا رجز در شنیدن سهولت دارد و در نفس تأثیر می‌گذارد[6]. برای نمونه در جنگ‌های قبایل عرب پیش از اسلام و سپس نبردهای صدر اسلام، همراه با اظهار تمایلات و گرایشات و اعتقادات مذهبی، دینی و سیاسی خوانده شده است[7].  

در زمینه عاشورانگاری آثار پُرشماری به نگارش درآمده است که برخی از مورخان به صورت مستقل و تحت عنوان مقتل‌نگاری و برخی دیگر به طور ضمنی و در تواریخ عمومی خود و با سیر تاریخی ویژه‌ای به این واقعه جانسوز پرداخته‌اند که در بعضی موارد نیز با فراز  فرودهایی توأم بوده‌اند. به طور کلی این تألیفات را می‌توان به منابع دست اول یا کهن تا پایان قرن هفتم و منابع دست دوم یا متأخر قرن هشتم به بعد تقسیم‌بندی کرد. ویژگی مهم منابع اولیه، قدمت، اعتبار و بهره بردن آن‌ها از نگاشه‌های معتبری همچون مقاتل هشام کلبی، ابن ابی‌الدنیا و قاسم بن سلام هروی[8]- است که به جای نمانده و تنها در اختیار آنان بوده است. این در حالی است که منابع بعدی قرن هشتم به بعد از این امتیاز برخوردار نیستند زیرا گزارش‌های این نوع از منابع نوعاً تکراری و بازخوانی همان منابع دسته نخست است و اعتبار آن‌ها بسته به ارزش مآخذشان می‌باشد. حادثه عاشورا از جمله وقایع مهمی است که هم در منابع دسته نخست و هم در آثار متأخر بدان توجه ویژه شده است. یکی از نکات مهم در این رخداد تکان ‌دهنده تاریخی، رجزهایی است که از سوی شهدای کربلا در صحنه کارزار خوانده شده است و مضامین آن‌ها می‌تواند ما را با عقاید و شخصیت این مردان خدایی آشنا کند. دست‌یابی به چنین مقصود مهمی نیز در گرو بررسی و اثبات صحت انتساب این رجزها به گویندگان آن‌هاست؛ اما مشاهده فراز و فرودهای فراوان در نقل رجزها، هرگونه اظهار نظری دراین‌باره را با چالشی جدی روبه‌رو می‌کند. گرچه رجزهای عاشورایی در بسیاری از منابع اولیه، قابل رصد هستند اما در برخی از آن‌ها انعکاس بیشتری یافته است که دلیل آن را نیز می‌توان در تفاوت رویکردی آن‌ها دانست[9]. از سوی دیگر در برخی از آثار عاشورایی متأخر نیز همین رویه ادامه یافته که موجب افزایش چشمگیر رجزهای کربلا شده است. در این میان، سهم «اسرارالشهاده» نگاشته فاضل دربندی (م. 1285 یا 1286) بیش از دیگر منابع و آثار، درخور توجه است و می‌توان با نگاهی گذرا به گزارش‌های آن‌ها، صحت این مطلب را به روشنی دریافت. مطالعات انجام شده نشان می‌دهد که تاکنون تطور رجزهای عاشورا، کاویده نشده و تحقیق مستقلی در این رابطه صورت نگرفته است.

بر همین اساس، تحقیق پیش رو، اولین پژوهش کمی به منظور ارائه و کشف جامعه آماری مربوط به رجزهای شهدای کربلا به شمار می‌آید که از سویی، با فرایند مقایسه و تطبیق میان منابع دست اول با آثار با آثار متأخر عاشورایی، رجزهای کربلا را مورد توصیف و تحلیل قرار داده و از سوی دیگر، نقش اسرار الشهاده در افزایش رجزهای کربلا با هدف توسعه مطالعات عاشورایی تبیین نموده است. گفتنی است به سبب احتراز از اطاله پژوهش، در قسمت‌هایی که برای نمونه رجزی آورده شده است، تنها به ابیات اول آن اشاره می‌شود و مراجعه به اصل آن رجز، به عهده خوانندگان محترم نهاده شده است.

رجزهای عاشورا در منابع پیش از اسرارالشهاده

منابع کهن و متقدمی که به تشریح جریان قیام سیدالشهدا (ع) پرداخته‌اند، به دو دسته کلی قابل تقسیم هستند. دسته نخست منابعی که با تأسی از گزارش‌های کتاب وقعه الطف نوشته ابومخنف (م. 157)  اولین گزارشگر رویداد کربلا به نقل گزارش‌های تاریخی مسلم پرداخته‌اند و دسته دیگر منابعی که در کنار نقل‌های تاریخی؛ گاهی به بیان مطالب داستانی، احساسی و عاطفی نیز مبادرت کرده‌اند و موجب تغییراتی در اصل گزارش‌های واقعه کربلا شده‌اند. هرچند در منابع متقدم گزارش‌های متعدد و فراوانی ناظر به ابعاد سوگواری امام حسین (ع) نقل شده است و گریه و اشک در بسیاری از روایات معصومان (ع)[10] مورد اهتمام و تأکید قرار گرفته است و از طرفی توجه به عظمت این حادثه بدون در نظر گرفتن ابعاد یاد شده، حماسه کربلا را بی‌روح و فاقد عنصر عاطفه و احساسات نشان می‌دهد اما در عین حال هرچه از زمان رخداد عاشورا و قرون نزدیک به آن فاصله می‌گیریم به ویژه در دوران صفویان و قاجار به عللی بعد احساسی و عاطفی این ماجرا بیشتر اوج می‌گیرد و به عمده‌ترین و رایج‌ترین قرائت حاکم در محافل عزاداری سیدالشهدا (ع) تبدیل می‌شود[11] و در نتیجه رجزهای کربلا نیز متاثر از همین گفتمان می‌شود.

به هر روی، کتاب «تاریخ الامم و الملوک» تألیف طبری (م. 310) از نخستین منابعی به شمار می‌آید که با استناد گزارش‌های خود به مقتل مفقود ابومخنف (م. 157) موجب اعتبار کتاب خویش در این زمینه شده است. این کتاب که از تواریخ عمومی به شمار می‌آید، ذیل حوادث سال‌های 60 و 61 به بیان و شرح حوادث مربوط به عاشورا پرداخته است. طبری ضمن نقل این واقعه و اتفاقات روز عاشورا، به فراخور رجزهایی که توسط شهدای کربلا در هنگام نبرد خوانده شده، در گزارش‌های خود جای داده است. تعداد این رجزها که توسط افرادی چون علی کبر (ع)، حبیب بن مظاهر، حر بن یزید عاملی، عبدالله غفاری، نافع بن هلال، یزید بن زیاد و دیگر شهدا[12] خوانده شده است به 15 عدد می‌رسد و عمده آن‌ها با مضامین مبارزه‌طلبی و مفاخرات نسبی و حسبی، به منظور ایجاد رعب در دل دشمنان سیدالشهدا (ع) خوانده شده است[13]. به عنوان نمونه حبیب بن مظاهر در رجزی خودش را سوارکار میدان جنگ‌های سخت معرفی می‌کند.

انّا حَبِیبٌ وَ اَبِی مُظَاهِرُ فَارِسُ هَیجَاءَ وَ حَربٍ تُسعَرُ[14]

برخی دیگر از این رجزها به بازتاب عقیده گوینده آن رجز می‌پردازد. برای نمونه می‌توان به رجز نافع بن هلال در روز عاشورا اشاره کرد: «اَنَا الجَمَلِی، اَنَا عَلَی دیینِ عَلِی»[15].

که او این رجز را در جواب کسانی می‌خواند که خود را هوادار دین عثمان می‌دانستند. همچنین می‌توان به گفت‌وگوی مزاحم بن حُریث با نافع بن هلال[16]، مناظره زهیر بن قین با عَزره بن قیس[17] و یا مباهله بُرَیر بن خُضَیر با یزید بن مَعقِل[18] اشاره کرد که نشان از یک تقابل عقدتی میان دو سپاه دارد. حضرت علی اکبر (ع) نیز در رجزخوانی خود، با سوگند یاد کردن، خود و خاندانش را نزدیک‌تر و سزاوارتر به رسول خدا (ص) معرفی می‌کند:

أنَا علی بنُ الحسَین بنِ علی نَحنُ و بیتِ اللهِ أولَی بِالنبِی[19]

این رجزخوانی می‌تواند جواب مستدلی در مقابل کسانی باشد که در کربلا، امام و اصحابش را خارجی و خود را مؤمن و متدین می‌انگاشتند. برای نمونه می‌توان به بحث و جدل حبیب بن مظاهر با حُصَین بن تمیم اشاره کرد، آنجا که حصین نماز امام را باطل می‌دانست و حبیب در مقابل وی گفت: آیا می‌پنداری که نماز آل رسول (ص) پذیرفته نیست و از تو پذیرفته می‌شود[20]؟ نمونه دیگر، نفرین امام درباره عبدالله بن حوزه است، هنگامی که از روی جهالت، امام حسین (ع) را به آتش جهنم وعده می‌داد و امام از خداوند درخواست آتش برایش کرد که در نتیجه منجر به هلاکتش شد[21]. همه این گزارش‌ها بیانگر آن است که دشمنان امام (ع) در اثر تبلیغات مسموم، گمان می‌کردند ایشان از دین خارج شده‌اند و به همین خاطر نمازشان پذیرفته نیست و مستحق نماز الهی هستند.

کمی پیش از طبری، فضیل بن زبیر اسدی (م. قرن دوم) با ذکر 2 رجز[22]، ابن ‌سعد (م. 230) با ذکر تنها یک رجز[23]، بلاذری (م. 279) با نقل 10 رجز[24] و پس از طبری افرادی چون مسعودی (م. 346)، ابوالفرج اصفهانی (م. 356) و قاضی نعمان مغربی (م. 263) هر کدام تنها به یک رجز اشاره کرده‌اند[25]. شیخ صدوق (م. 381) در «امالی» خود و شیخ مفید (م. 413) نیز در «ارشاد»، شش رجز از رجزهای منابع پیش از خود را گزارش کرده‌اند[26]. ابن ‌فتال نیشابوری (م. 508) صاحب «روضه الواعظین» که در نقل بیشتر گزارش‌های خود از شیخ صدوق پیروی کرده است[27]- طجز[28] و طبرسی[29] (م. 548)

که بیشتر از ارشاد مفید، تأثیر گرفته است نیز 5 رجز[30] و ابن‌ جوزی (م. 597) 3 رجز را نقل کرده‌اند[31]. این در حالی است که در برخی از منابع کهن مانند اخبار الطوال[32]، تاریخ یعقوبی[33]، اثبات الوصیه[34] و تجارب الامم[35] رجزی قابل رصد نیست.

در مقابل منابع مذکور، برخی از منابع اولیه، به مراتب تعداد رجزهای بیشتری برای شهدای کربلا گزارش کرده‌اند. شاید بتوان علت آن را در داستانی بودن رویکرد آن‌ها در تاریخ‌نگاری خود ذکر کرد. در صدر این منابع، «الفتوح» نگاشته ابن ‌اعثم کوفی است. وی در این کتاب به بیان حوادث تاریخ اسلام پس از رحلت رسول خدا (ص) به خصوص فتوحات خلفا و حاکمان اسلامی پرداخته است و به مناسبت وقایع سال 60 و 61 به گزارش قیام امام حسین (ع) و رخداد عاشورا نیز توجه کرده است. آنچه در این کتاب حائز اهمیت است، حجم بالای این کتاب در نقل رویداد عاشورا است که به حدود 157 صفحه می‌رسد. پرداختن وی به این جریان تاریخی در برخی موارد همراه با قصه‌گویی و داستان‌پردازی است[36]. از همین رو، تنها به گزارش‌هایی از او می‌توان اعتماد کرد که با دیگر منابع کهن هم‌سو و قابل تطبیق باشد و یا با اصول کلی و سیر حرکت سیدالشهدا (ع) در تنافی نباشد. با این حال، این کتاب از منابع دست اول تاریخی به شمار می‌آید که به نوبه خود قابل توجه است. در هر صورت وی علاوه بر انفراد در نقل برخی گزارش‌های نهضت سیدالشهدا (ع)[37]، در نقل رجزهای منسوب به شهدای کربلا نیز منفرد است. رجزهای منقول از ابن ‌اعثم را نمی‌توان در منبع پیش از او نظاره کرد. گزارش حدود 42 رجز توسط ابن‌اعثم و اوج‌گیری رجزهای بنی‌هاشم و دیگر اصحاب سیدالشهدا (ع) در الفتوح نسبت به منابع کهن دیگر بسیار قابل ملاحظه است. رجزهایی برای امام حسین (ع)، حضرت عباس (ع) و فرزندان دیگر ام البنین، ابوبکر بن علی (ع)، عبدالله بن حسن (ع) و ...، از جمله رجزهایی است که ابن ‌اعثم برای شهدای بنی‌هاشم نقل کرده است[38]. این در حالی است که منابع سابق تنها یک رجز برای علی اکبر (ع) آورده بودند. رجزهای منسوب به دیگر اصحاب سیدالشهدا (ع) غیر از بنی‌هاشم نیز در این کتاب درخور توجه است[39]. پس از وی افرادی همچون خوارزمی (م. 568) و ابن‌ شهر آشوب (م. 588) که بیشترین تاثیر را از ابن ‌اعثم پذیرفته‌اند، رجزهای بیشتری به ترتیب 52 و 53 رجز را نقل کرده‌اند[40]. به نظر می‌رسد خطابه‌گری خوارزمی[41] و منقبت‌نگاری ابن‌شهر آشوب کما اینکه از نام کتابش پیداست- یکی از علت‌های کثرت نقل رجز از دو شخصیت مذکور باشد. یکی دیگر از منابع مهم این دوره الکامل فی التاریخ نوشته ابن‌اثیر (م. 630) است که بیشتر گزارش‌های خود را از تاریخ طبری بر گرفته است[42]، اما با این حال به خلاف طبری، وی بحث چندانی از رجزهای کربلا به میان نیاورده است و تنها به رجز حضرت علی بن الحسین (ع) اشاره کرده است[43]. الحدائق الوردیه نگاشته مَحَلی (م. 652) یکی دیگر از منابع قرن هفتم است و ضمن آنکه در گزارش وقایع روز عاشورا بسیار متاثر از مقتل خوارزمی بوده[44]؛ با این حال به خلاف وی تنها دو رجز را نقل کرده است[45]. دو اثر شاخص دیگر در همین قرن که در زمینه عاشورانگاری به طور تخصصی تألیف شده است، یکی مثیر الاحزان نوشته ابن‌نما حلی (م. 645) و دیگری الملهوف نگاشته سید بن طاووس (م. 644) است که به رغم اختصاصی بودن موضوع این دو کتاب درباره قیام امام حسین (ع) اما رجزهای کمتری در آ‌ها نسبت به برخی منابع پیشین قابل رؤیت است. صاحب مثیر الاحزان –که به گفته خود این کتاب را میانه‌ای نسبت به مقاتل مُطول و مُجمَل می‌داند[46]- به نقل[47] رجز و مؤلف ملهوف، با آنکه سعی در بازگویی حرکت سیدالشهدا (ع) از ابتدا تا انتها داشته است و حتی به بیان برخی از مواردی پرداخته که در منابع دیگر قابل مشاهده نیست[48]، تنها به نقل یک رجز از امام (ع) اکتفا کرده‌اند[49]. علی بن عیسی اربلی (م. 692) نیز در اثر خود با نام کشف الغمه که درباره تاریخ امامان نگاشته شده و بخشی از کتاب خویش را به شرح زندگی و قیام امام حسین (ع) اختصاص داده است، در خلال گزارش‌های عاشورا تنها به آوردن دو رجز بسنده کرده است[50].

از سده هشتم به این سو، آثار بسیاری در زمینه عاشورانگاری پدید آمد که برخی از آن‌ها هم‌سو با منابع متقدم، به توصیف این حادثه پرداختند؛ اما مؤلفان بعضی دیگر از آن‌ها، به افزودن مطالب غیر مستند و موهومی دست زدند که منجر به تحریف و تطور بسیاری از گزارش‌های کربلا شد. گرچه پرداختن به همه این منابع[51] و معرفی یک‌یک آن‌ها، نه در گنجایش این تحقیق است و نه موضوع این بحث شامل آن‌ها می‌شود؛ اما با این حال معرفی برخی از مهم ترین آن‌ها و نقل رجزهای کربلا توسط هر یک از آن‌ها، رهیافتی برای روشن شدن هرچه بهتر مسئله تحقیق پیش‌رو به‌شمار می‌آید. یکی از آثار این دوره البدایه و النهایه نگاشته ابن‌کثیر (م. 774) است. وی با بهره‌گیری فراوان از گزارش‌های طبری[52] در کتابش، حدود 7 رجز از رجزهای کربلا را نقل کرده است[53]. تسلیه المجلس نگاشته سید محمد بن ابی‌طالب (م. قرن دهم)، بحارالانوار علامه مجلسی (م. 1110) و عوالم العلوم اثر عبدالله بحرانی (م. 1130) نیز از دیگر آثار مهمی هستند که در قرون متأخر نوشته شده‌اند. رویکرد سه کتاب مذکور به رجزهای عاشورا حداکثری بوده است و هر کدام به ترتیب 43[54]، 58[55] و 56[56] رجز را نقل کرده‌اند. به نظر می‌رسد تأثیرپذیری «تسلیه المجالس» از مقتل خوارزمی و الگوگیری مجلسی از صاحب «تسلیه المجالس» و سپس بهره‌گیری بحرانی از مجلسی[57]، موجب نزدیکی نقل‌های آنان به یکدیگر، به خصوص در ذکر رجزهای کربلا گشته است.

باری، به یک‌ باره شاهد آن هستیم که با گذشت زمانی اندک، نقل رجزهای عاشورایی به اوج خود می‌رسد و ملا آقا بن عابد شیروانی دربندی حائری مشهور به فاضل دربندی (م. 1285) در اثر خود با عنوان اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، مشهور به اسرار الشهاده به گزارش رجزهایی می‌پردازد که بسیاری از آن‌ها به نوبه خود رجزهای جدیدی هستند و تا پیش از این اثر، در منبع معتبری قابل مشاهده نیستند.

رجزهای عاشورا در اسرارالشهاده

همانطور که اشاره شد، فاضل دربندی با ورود به عرصه عاشورانگاری و قرائت‌های جدید، موجب افزایش بی‌رویه در گزارش‌های این رخداد تاریخی شد. خلق شخصیت‌ها، انتساب موارد گوناگون به آن‌ها و حکایت‌های غیرواقعی از واقعه عاشورا از جمله ابداعات وی به‌شمار می‌آید که همین موضوع سبب شده است این کتاب مفصل‌ترین تألیف در عاشورانگاری تا زمان وی باشد[58]. عدم تطبیق بسیاری از نقل‌های او با گزارش‌های منابع کهن، زمینه انتقاد شدید محققان و نویسندگان مشهوری همچون محدث نوری[59]، سید محسن امین[60]، آقابزرگ تهرانی[61] و شهید مطهری[62] را نسبت به وی فراهم آورده است. برای نمونه از نقل‌های ضعیف او می‌توان به آمار افسانه‌ای لشکر عمر سعد و تعداد زیاد کشته‌شدگان به دست امام و اصحابش اشاره کرد[63]. آماری که وی از تعداد کشتگان توسط یاران سیدالشهدا (ع) به دست می‌دهد، می‌تواند قرینه‌ای بر ساختگی بودن اشخاصی باشد که از آن‌ها رجزهایی را نیز نقل نموده است. به عنوان نمونه هنگامی که از فردی با عنوان اسحاق بن مالک اشتر نام می‌برد و رجزی طولانی از او بیان می‌کند در نهایت می‌افزاید که وی 150 سواره را کشت و سپس به شهادت رسید[64]. در هر صورت، آنچه از میان نقل‌های او به مقاله حاضر مربوط می‌شود بررسی رجزهایی است که او به طور شگفت‌انگیزی به آن‌ها پرداخته و آن‌ها را منسوب به شهدای کربلا نموده است. مؤلف اسرار الشهاده علاوه بر رجزهایی که در منابع کهن آمده است، با دخل و تصرفاتی، شکل‌های گوناگونی از این رجزها را ارائه داده است که به طور کلی می‌توان آن‌ها را به چند بخش تقسیم کرد: دسته اول رجزهایی است که در شکلی کاملا جدید به شهدای معروف کربلا منسوب شده است، یعنی شخصیت آن شهید مطابق منابع کهن صحیح است اما رجز منسوب به وی جعلی است. در دسته دیگر به شخصیت‌هایی برمی‌خوریم که هیچ نام و نشانی از آن‌ها در منابع دست اول به چشم نمی‎‌خورد اما با این حال دربندی آن‌ها را نام برده و برای برخی از آن‌ها رجزی را نیز گزارش کرده است و به عبارت دیگر هم شخصیت و هم رجز منتسب به وی جعلی است. در نهایت دسته سوم رجزهایی هستند که با مقداری تغییر و تحول، چندین بیت یا کلمه –بر اصل آن‌ها که در منابع اولیه موجود بوده‌اند- افزوده شده است.

دسته اول: رجزهای مجهول منتسب به اشخاص حقیقی کربلا

دربندی ضمن آنکه یک مکالمه طولانی را میان امام و شمر گزارش کرده است، می‌افزاید: هنگامی که امام زیر شمشیر شمر قرار گرفت، ضمن استغاثه به جدش رسول خدا (ص)، خطاب به شمر این‌گونه گفت:

اَیا شِمراً خَافِ اللهَ وَ احفَظ قِرابَتِی مِنَ الجَدِ مَنسُوباً اِلَی القائِمِ المَهدِی[65].

ابیات فوق که مقدارش به هشت بیت می‌رسد، علی‌رغم آنکه در منابع کهن نیامده و از منفردات فاضل دربندی است، دارای اشکالات محتوایی نیز هست. چراکه در مفهوم آن نوعی ترس و استغاثه همراه با ذلت وجود دارد که با شأن امام سازگاری ندارد. یعنی بعید است که امام (ع) چنین کلماتی را که با نفس عزت‌طلبی و مقام ایشان منافات دارد به کار برده باشد. همو در جای دیگری از کتاب خود چنین آورده که پس از شهادت طفل شیرخواره، امام حسین (ع) به آسمان نظر کرد و فرمود: خدیا تو شاهد باش که این مردم شبیه‌ترین بندگان را به پیامبرت کشتند. در حالی که آنچه منابع در این زمینه آورده‌اند، بیان جمله مذکور در توصیف علی اکبر –فرزند بزرگ امام- است[66].

در هر صورت دربندی پس از نقل این مطلب از امام، به صدور چند بیت از ایشان اشاره می‌کند که مطلع آن چنین است:

یا رَب لا تَترُکنی وَحِیدا فَقَد اَبانُوا الفِسقَ وَ الجُحُودا[67].

سپس وی از میان شهدای بنی‌هاشم، به آوردن رجزهایی برای ابوبکر بن علی (ع)[68]، عباس بن علی (ع)[69]، محمد بن علی (ع)[70] و علی بن حسین (ع)[71] اشاره کرده است که با رجز موجود در منابع کهن بسیار متفاوت است و به نوعی منفرد می‌باشند. برای نمونه می‌توان به رجزی که برای حضرت عباس (ع) آورده، اشاره کرد. وی می‌گوید عباس بن علی (ع) عده‌ای از دشمنان را کشت و سپس این رجز را خواند:

اُقاتِلُ الیومَ بِقَلبٍ مُهتَدٍ اَذُبُّ عَن سِبطِ النَّبِی اَحمَد[72]

سپس می‌افزاید که قمر بنی‌هاشم (ع) همچون آتش که به چوب حمله می‌کند، به دشمنان حمله می‌کرد و آن‌ها را با چوب می‌زد و این رجز را می‌خواند:

اَنا الّذِی اَعرِفُ عِندَ الزّمجَرَه   اِبنُ عَلِی المُسمّی حَیدَرَه...[73]

و پس از آنکه 100 نفر از آن‌ها را به هلاکت رساند، چنین گفت:

لِلهِ عَینٌ رَأت مَا قَد اَحاطَ بِنَا    مِنَ اللِئآمِ وَ اَولادِ الدَّعِیاتِ[74]

نویسنده اسرارالشهاده، از خلال شهدای غیر بنی‌هاشم نیز رجزهایی به بُرَیر بن خُضَیر[75] که البته از او با نام یزید بن حُصَین[76] یاد کرده است. حبیب بن مظاهر[77]، حر بن یزید ریاحی[78]، حجاج بن مسروق[79]، غلام ترکی[80]، نافع بن هلال که وی به اشتباه با نام هلال بن نافع از او یاد کرده است-[81] و عمرو بن قرظه انصاری[82] منسوب نموده است. درهم آمیختگی مطالب، بیان جزئیات فراوان و انتساب رجزهای بسیار به شهدای کربلا توسط دربندی که بدون مستندات تاریخی است، به هیچ عنوان قابل توجیه نیست. ازهمین‌رو، وجود گزارش‌های غیر صحیح در کتاب او کاملا مشهود است و منجر به اشتباهات واضح از سوی او شده است. برای نمونه می‌توان به رجزی که وی برای حر بن یزید ریاحی نقل کرده، اشاره کرد. او می‌گوید حر ابتدا از امام (ع) اذن جهاد گرفت و سپس به قلب سپاه دشمن زد در حالی که این رجز را می‌خواند:

اَکونُ اَمِیراً غادِراً وَابنُ غادِرَ اِذا اَنَا قاتَلتُ الحُسَینَ ابنُ فاطِمَه[83]

دربندی به اشتباه این ابیات را که مقدارش به هشت بیت می‌رسد، برای حر بن یزید آورده است، در صورتی که در منابع کهن منسوب به عبیدالله بن حر جعفی شده است[84]؛ زیرا وی بعد از شهید شدن سیدالشهدا (ع) خود را مقصر می‌دانست و به خاطر همراهی نکردن امام –علی‌رغم دعوت امام از او-[85] خود را سرزنش می‌کرد و ابیات مذکور را می‌خواند. این در حالی است که حر بن یزید ریاحی در کربلا به امام ملحق شد و به فیض شهادت رسید[86]. احتمالا وجود اسم حر در نام هر دو نفر و شباهت داستان آن‌ها در دعوت شدنشان توسط امام، دلیل این اشتباه از جانب فاضل دربندی بوده است. وی می‌افزاید که حر سپس به دشمن حمله کرد و جنگ سختی نمود و افراد بسیاری را کشت و چنین رجز خواند:

هُوَ المَوتُ فَاصنَع وَیک مَا اَنتَ صَانِعٌ   وَ اَنتَ بِکأسِ المَوتِ لا شَک جارِعٌ[87]

سپس چهل سواره را کشت و دوباره حمله کرد و گفت:

اَقسَمتُ لا اَرجِعُ حَتّی اُقتَلا  اَضرِبکُم بِالسّیفِ ضَرباً مَقتَلا[88].

یکی دیگر از نکات قابل تامل در اسرارالشهاده، رجزی است که در منابع کهن منسوب به مسلم بن عقیل شده است[89]، اما با این وجود، دربندی مشابه آن رجز را به حر نسبت داده است[90].

دسته دوم: رجزهای جعلی منسوب به افراد مجهول

برخی دیگر از رجزهایی که صاحب اسرار الشهاده نقل کرده است، منتسب به افرادی است که یا وجود خارجی ندارند و نام آن‌ها در هیچ منبع معتبری قابل رصد نیست و یا اگر چنین شخصی وجود داشته، در کربلا حاضر نبوده است. شخصیت‌های مجهولی از جمله احمد بن حسن (ع)[91]، احمد بن مسلم بن عقیل[92]، موسی بن عقیل[93]، اسحاق بن مالک اشتر[94]، بکیر بن حر[95]، جابر بن عروه[96]، عبدالله بن عمر الکندی[97]، عمر بن مطیع[98] و معلی بن معلی[99] که دربندی آن‌ها را نام برده و برای هر یک رجزی را نیز ذکر کرده است. جالب آنکه مؤلف اسرارالشهاده همین طراحی را در سپاه دشمن نیز انجام داده است و اشخاصی را از سپاه ابن‌سعد نام می‌برد و رجزی برای آن‌ها نقل می‌کند[100] که در منابع اصلی نامی از آن‌ها به چشم نمی‌خورد، تا چه رسد به اینکه رجزی را خوانده باشند. اما در برخی موارد دیگر به نظر می‌رسد افرادی که وی ضبط کرده است، تصحیف شده همان نام‌هایی باشد که در منابع کهن به آن‌ها تصریح شده است. برای نمونه مالک بن داوود یکی از اشخاصی است که دربندی نام برده[101] در حالی که ابن‌شهر آشوب از وی با نام مالک بن دودان یاد کرده است[102].

این احتمال هنگامی قوت می‌یابد که رجز منسوب به مالک بن داوود توسط دربندی با یک مصرع بیشتر[103]، همان رجزی است که ابن‌شهر آشوب برای مالک بن دودان گزارش کرده است[104]. در جای دیگر نیز شخصی را با نام عبدالله بن اَکدَن نام می‌برد که ظاهرا مقصودش همان عبدالرحمن بن عبدالله بن کدِن یزَنی است که بلذری در انساب الاشراف وی را از جمله شهدای کربلا نام برده است[105]. همچنین است اشاره دربندی به شخصی به اسم مسعود الهاشمی[106] و ذکر رجزی برای او که علی‌رغم یافت نشدن چنین نامی در منابع در زمره شهدای کربلا، اما شخصی با نام مسعود بن حجاج به عنوان یکی از اصحاب امام و از جمله شهدای کربلا در منابع متقدم وجود دارد[107] که نامش نیز در زیارت‌های ناحیه مقدسه[108] و رجبیه[109] آمده، اما رجزی برای او ذکر نشده است. لذا احتمال دارد که مقصود دربندی همین شخص بوده باشد، اگرچه خودش به این مطلب تصریح نکرده است. در برخی موارد دیگر نیز فاضل دربندی رجزی را که در منابع برای شخص دیگری گزارش شده، برای شخصیت جدیدی آورده است. برای نمونه وی رجزی را برای فردی ناشناس با نام کثیر بن یحیی نقل نموده است[110] در حالی که همین رجز در الفتوح برای عمرو بن جُناده گزارش شده است[111]. شخصیت سازی در اسرار الشهاده به همین موارد ختم نمی‌شود و حتی برخلاف همه گزارش‌های دیگر که طرماح بن عدی را جزو حاضرین در کربلا ندانسته‌اند، وی به نحو شگفت‌انگیزی او را در جرگه شهدای کربلا نام می‌برد و مطابق نقل او، طرماح در کربلا چنین رجزی را ایراد کرده است:

«اَنَا الطِرِمّاحُ اَرمِیکم بِصاعِقَهٍ مِن حَرِّ سَیفِی وَ قَلبِی غَیرَ مَرغُوبٍ»[112].

داستان طرماح و ملاقاتش با امام بسیار مفصل است که به طور خلاصه می‌توان گفت، هنگامی که کاروان امام و سپاه حر به «عُذَیبُ الهِجانات» رسیدند، طرماح بن عدی به همراه چهار تن دیگر که با راهنمایی او قصد پیوستن به امام را داشتند، نزد حضرت شرفیاب شدند. آنان خبر شهادت قیس بن مسهر صیداوی را نیز به امام دادند. طرماح که به جهت کثرت لشکر دشمن، نگران امام بود؛ ابتدا امام را دعوت کرد تا به منطقه کوهستانی آن‌ها به نام «أجا» برود تا در امان باشد، اما وقتی با مخالفت امام روبه‌رو شد، ضمن وداع با امام عرض کرد: من می‌روم تا نفقه خانواده‌ام را به آنان بدهم و سپس خود را به یاری تو برسانم. هنگامی که خانواده‌اش را ملاقات کرد، با سرعت خود را به عذیب الهجانات رساند؛ لکن شخصی به نام سماعه بن بدر خبر شهادت امام را به وی داد که در نتیجه او نیز از همان‌جا بازگشت[113].

این آشفتگی و جابه‌جایی گزارش‌ها در اسرار الشهاده نشان از تسامح و عدم توجه نویسنده به گزارش‌های صحیح و مستند است. شاید جمع‌آوری و نگارش این اثر در مدت کوتاهی –هجده ماه-[114] آن هم بدون در اختیار داشتن وسایل پژوهشی امروزی، بهترین دلیل بر تحقیقی نبودن این کتاب و سست بودن بسیاری از مطالب آن باشد. هرچند وی مدعی است که کیفیت شهادت اصحاب امام حسین (ع) را در نسخه‌ای منصوب به شهاب الدین عاملی –که نزد یکی از روضه‌خوان‌های هم‌عصر وی به نام سید جعفر بوده- دیده است[115]، اما محدث نوری هرگونه نسبت میان مرحوم عاملی با آن نسخه ادعایی دربندی را رد می‌کند[116]. علاوه بر قراینی که گذشت می‌توان ویژگی روحی او را نیز در این زمینه بی‌تاثیر ندانست. از همین‌رو است که محدث قمی، او را در اقامه عزا و مصیبت سیدالشهدا (ع) بی‌اختیار توصیف می‌کند و می‌افزاید که اندوه او به نحوی بوده که از شدت گریه غش می‌کرده و عمامه‌اش را بر زمین می‌زده است[117]. از این مطالب می‌توان چنین استفاده کرد که تمام سعی و تلاش او به هر طریق ممکن، عزاداری و عرض ارادت در مصیبت عظمای سیدالشهدا (ع) بوده است و بر همین اساس چندان به استنادات علمی توجهی نداشته است.

نظرات دربندی نیز می‌تواند مؤیدی بر مطالب اخیر باشد، آنجا که تصریح می‌کند برای گریاندن دیگران در مصیبت امام حسین (ع) انشای شعر به هر طریق ممکنی اشکال ندارد و دارای ثواب نیز هست، خواه آن شعر را خود شخص بگوید یا از دیگری نقل کند[118]. همچنین شرایط و اوضاع فرهنگی جامعه معاصر دربندی را نیز می‌توان بستری برای این اقدام از جانب او دانست.  هم‌عصری وی با حکومت قاجاریه و فضای فرهنگی این عصر و تألیف کتاب‌های فراوان احساسی – عاطفی همچون امواج البکاء، بحر البکاء، بحر الحزن، بحر الدموع، طوفان البکاء و موارد متعدد دیگری از این دست کتاب‌ها که از زمان حکومت صفویه آغاز شد و خصوصا در دوره قاجاریه گسترش یافت[119]، دلیلی برای اثبات این مدعا است. علاوه بر آنچه گذشت، مقایسه وزنی و محتوایی رجزهای منقول از دربندی با رجزهای منابع کهن نیز به ‌نوبه خود قابل توجه است. بر همین اساس می‌توان ادعا کرد که رجزهای منفرد دربندی، هم در وزن شعری و هم در محتوا و بافتشان و حتی در اندازه بدنه رجز، با رجزهای منابع متقدم فاصله بسیاری گرفته است و از همین‌رو با کشته‌سازی‌های فراوانی که در این کتاب آمده است نیز هم‌خوانی دارد. مثلا وی در مواردی، چند رجز را از شخصی نقل می‌کند که در خلال هر بار رجزخوانی توسط آن شخص، افراد زیادی -با آمار 100 یا 150 نفر- از سپاه دشمن کشته می‌شوند[120]! که در این مقال، مجال پرداختن به آن‌ها نیست. با نهایت تاسف می‌توان گفت راه‌یابی همین اخبار منقول از او در برخی از آثار بعدی، یکی از عواملی بود که موجب رواج مطالبی بی‌سند و سست در این تراژدی عطیم تاریخی گشت.

دسته سوم: دخل و تصرفات صورت گرفته در رجزهای اصیل

نویسنده اسرار الشهاده در میان نقل رجزهای کربلا، به فراخور، مقداری بر اصل رجزهای موجود در منابع کهن افزوده است. این افزایش‌ها متفاوت است، به نحوی که در برخی از آن‌ها چند کلمه و در برخی دیگر چند بیت اضافه شده و در بعضی موارد با تغییرات چشم‌گیری نیز همراه بوده است. برای نمونه می‌توان به رجز دو برادر با نام‌های عبدالله و عبدالرحمن -پسران عرزه غفاری-[121] اشاره کرد که از اصحاب امام به‌شمار  می‌آمده‌اند[122].  مطابق نقل طبری آن‌ها پس از اذن گرفتن از سیدالشهدا (ع) و تشویق و تجلیلی که توسط امام از آن‌ها صورت گرفت، در کنار حضرت جنگیدند، در حالی که یکی از آن‌ها چنین رجز می‌خواند:

قَد عَلِمَت حَقّاً بَنُو غِفارِ وَ خِندِفٌ بَعدَ بَنِی نَزارِ
لَنَضرِبَنّ مَعشَرَ الفُجّارِ    بِکُلِّ عَضبٍ صارِمٍ بَتّارٍ
یا قومُ ذُودُوا عَن بَنِی الاَحرَارِ   بِالمَشرَفِی وَ القَنَا الخَطّار[123]

همان گونه که دیده می‌شود، رجزی را که طبری برای آن‌ها آورده، از سه بیت تجاوز نمی‌کند. این در حالی است که همین رجز در اسرار الشهاده با افزایش سه بیت، به دو برابر رسیده است[124]. عبدالرحمن بن عبدالله بن کدِن یزَنی[125]، یزید بن زیاد بن مهاصر[126] –معروف به ابوالشعثاء کندی-[127] زهیر بن قین[128] و عبدالله بن عمیر کلبی[129] نیز از افرادی هستند که رجزهای آن‌ها در اسرار الشهاده با تغییراتی همراه شده است. شایان توجه است که مقایسه‌ای میان اسرار الشهاده و آثار نزدیک، هم‌عصر و بعد از آن نیز نشان می‌دهد که هیچ یک از آن‌ها به اندازه صاحب اسرار الشهاده به موضوع رجزها نپرداخته‌اند. برای نمونه، رضی بن نبی قزوینی (م. 1134) با آنکه اندکی پیش از صاحب اسرار الشهاده می‌زیسته و همانند وی به نقل گزارشات نادر در مورد قیام سیدالشهدا (ع) پرداخته است[130]، اما با این حال در اثر مشهور خود با عنوان تظلم الزهرا، در زمینه رجزهای کربلا نقل جدیدی ندارد و تنها به آوردن به آوردن 15 رجز از رجزهای سابق اکتفا کرده است[131]. جالب توجه آنکه آثاری مانند روضه الشهدا و منتخب طریحی نیز که بیشتر جنبه ادبی و شعری دارند و جا داشته است که مؤلفان آن‌ها رجزهای کربلا را بیاورند، اما در این آثار هیچ خبری از رجزها به گستردگی آنچه دربندی آورده است، وجود ندارد و در موارد اندکی هم که به رجزی اشاره کرده‌اند، ادیبانه و خارج از اصل متن رجز بوده است. به عنوان نمونه کاشفی در روضه الشهدا وقتی که می‌خواهد رجز عبدالرحمن بن عروه را ذکر کند چنین می‌گوید: رجزگویان به معرکه رفت و –به جای آنکه رجزش را ذکر کند- این‌گونه می‌گوید:

چون من اندر عرب جوان نبود   در عرب چه، که در جهان نبود
چون بدستان حرب آرم روی رستم زال را امان نبود
جان فدای حسین خواهم کرد        که جز او راحت روان نبود[132]

از میان معاصرین و همچنین منابع بعد از دربندی، آثار مشهوری در واقعه‌نگاری جریان کربلا به خامه نگارش در آمده است که می‌توان ادعا کرد اسرار الشهاده در نقل رجزهای عاشورا بر همه آن‌ها سبقت گرفته است و عده‌ای نیز که به انعکاس رجزهای فراوان پرداخته‌اند، گویا در برخی موارد از دربندی پیروی کرده‌اند. به عنوان نمونه، الدمعه الساکبه بهبهانی (م. 1285) 40 رجز[133]، ینابیع الموده قندوزی (م. 1294) 18 رجز[134]، قمقام زخار و صمصام بتار فرهاد میرزا (م. 1306) 50 رجز[135]، مقتل الحسین (ع) مقرم (م. 1319) 12 رجز[136]، تذکره الشهداء ملا حبیب الله کاشانی (م. 1340) 62 رجز[137]، ذخیره الدارین حسینی شیرازی (م. 1345) 38 رجز[138]، منتهی الآمال محدث قمی (م. 1359) 46 رجز[139] و نفس المهموم محدث قمی (م. 1359) 59 رجز[140]، ابصار العین سماوی (م. 1370) 38 رجز[141]، لواعج الاشجان سید محسن امین عاملی (م. 1377) 55 رجز[142]، معالی السبطین محمدمهدی حائری (م. 1385) 39 رجز[143]، و مقتل الحسین سید محمدتقی آل بحرالعلوم (م. 1393) 25 رجز[144] ذکر کرده‌اند و از مهم‌ترین آثار متاخری هستند که تا قرن معاصر به بازتاب رجزهای خوانده شده در واقعه عاشورا پرداخته‌اند. بدین ترتیب می‌توان صاحب اسرار الشهاده را با نقل حدود 74 رجز[145]، سرآمد دیگران در نقل رجزهای کربلا محسوب کرد. همان‌گونه که در جدول ذیل نشان داده شده است، رجزهایی را که منابع کهن گزارش کرده‌اند –به استثنای ابن‌اعثم، خوارزمی و ابن‌شهر آشوب که رجزهای قابل توجهی را آورده‌اند- بسیار کمتر از آن چیزی است که فاضل دربندی به نقل آن‌ها پرداخته است.

الف) رجزهای اسرار الشهاده در مقایسه با رجزهای منابع کهن (قرن 7 – 2)

Slide2.JPG  

فراوانی رجزها در اسرار الشهاده در مقایسه با دیگر آثار عاشورایی نیز بیانگر آن است که این اثر، همان‌گونه که در نقل 21 رجز جدید و همچنین دخل و تصرفات –جزیی و کلی- در متن برخی دیگر از رجزها، در مقایسه با منابع پیشین، منفرد است، همچنین نسبت به آثار پسینی، پیشی گرفته است و به جز برخی از آن‌ها، دیگر آثار، استقبال چندانی از رجزهای وی نکرده‌اند. جدول ذیل خود مبین این مسئله است.

ب) رجزهای اسرارالشهاده در مقایسه با رجزهای منابع متاخر (قرن 8 به بعد) 

Slide1.JPG             

نتیجه

از آنچه گذشت به خوبی روشن شد که اسرارالشهاده اثری داستانی عاطفی و احساسی است که متاثر از جو زمان قاجار، به نگارش درآمده است و به همین جهت نقش قابل توجهی در افزایش گزارش‌های کربلا، به خصوص نقل رجزهای عاشورایی داشته است. عدم رؤیت بسیاری از مطالب منقول از نویسنده اسرارالشهاده در منابع اولیه، بیان جزئیات فراوان و انتساب رجزهای بسیار به شهدای کربلا بدون مستندات تاریخی و همچنین متذکر نشدن آدرس و منبعی که وی از آن‌ها این مطالب را گرفته باشد، می‌تواند دلیلی بر سستی و جعلی بودن بسیاری از گزارش‌های اثر مذکور، به حساب آید که به هیچ عنوان قابل توجیه نیست. ازهمین‌رو، رجزهای موجود در اسرار الشهاده، قابل اعتماد نبوده و تنها می‌توان رجزهایی را از او پذیرفت که با دیگر منابع موثق پیش از او، هم‌خوانی داشته باشد و در غیر این صورت استفاده و نقل مطالب احساسی و عاطفی این اثر، تنها به عنوان زبان حال –آن هم مشروط بر حفظ سازگاری آن‌ها با شأن امام (ع) و شهدای کربلا- و در صورت در تنافی نبودن با وقایع مسلم تاریخی و همچنین تصریح گوینده مبنی بر زبان حال بودن آن مطالب، صحیح است.

منابع و مآخذ

قرآن کریم.

ابن ‌اثیر، علی بن محمد شیبانی جزری، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارالصادر، 1385.

ابن ‌اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن علی، کتاب الفتوح، بیروت، دار الاضواء، 1411 ق.

ابن ‌المشهدی، ابوعبدالله محمد بن جعفر، المزار الکبیر، قم، قیوم، 1419 ق.

ابن‌ جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412 ق.

ابن‌ حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415 ق.

ابن ‌حزم اندلسی، ابومحمد علی بن احمد، جمهره انساب العرب، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418 ق.

ابن‌ سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418 ق.

ابن‌ شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب (ع)، قم، علامه، چ 1، 1379.

ابن ‌طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، تهران، جهان، 1348.

ابن ‌طاووس، علی بن موسی، الاقبال، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چ 1، 1376.

ابن ‌فتال نیشابوری، محمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظمین، قم، دلیل ما، 1423 ق.

ابن‌ قولویه قمی، ابوالقاسم جعفر بن محمد، کامل الزیارات، نجف، دار المرتضویه، 1356 ق.

ابن ‌کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل، البدایه و النهایه، بیروت، دار الفکر، (بی‌تا).

ابن ‌منظور، جمال الدین محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1414 ق.

ابن‌ نما حلی، نجم الدین محمد بن جعفر، مثیر الاحزان، قم، مدرسه الامام المهدی (عج)، 1406 ق.

ابن‌ هشام، عبدالملک، السیره النبویه، بیروت، دار المعرفه، (بی‌تا).

ابوالفرج اصفهانی، علی بن الحسین، مقاتل الطالبین، بیروت، دار المعرفه، (بی‌تا).

اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، قم، رضی، 1421 ق.

اسفندیاری، محمد، کتاب‌شناسی تاریخی امام حسین (ع)، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380.

امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دار التعارف، 1403 ق.

امین عاملی، سید محسن، لواعج الاشجان، بیروت، دار الامیر للثقافه و العلوم، 1996 م.

انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، نشر سخن، 1381.

بحرالعلوم، محمد تقی، مقتل الحسین (ع)، بیروت، دار الزهراء، 1405 ق.

بحرانی اصفهانی، عبدالله، عوالم العلوم و المعارف و الاحوال من الآیات و الاخبار و الاقوال (جلد 17 مشهور به مقتل الامام الحسین (ع))، قم، موسسه الامام المهدی (عج)، 1413 ق.

بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، کتاب جمل من انساب الاشراف، بیروت، دار الفکر، 1417 ق.

بهبهانی، محدباقر بن عبدالکریم، الدمعه الساکبه، تصحیح شیخ حسین الاعلمی، مکتبه العلوم العامه، بیروت، منامه و موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1408 ق.

بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین بن علی، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1405ق.

تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، چ 2، قم، جامعه مدرسین، 1414 ق.

تهرانی، مشهور به «آقابزرگ تهرانی»، محسن بن علی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، قم، اسماعیلیان، (بی‌تا).

جعفریان، رسول، تاملی در نهضت عاشورا، قم، نشر مورخ، 1386.

حائری مازندرانی، محمد مهدی، معالی السبطین فی احوال السبطین الامامین، دمشق، موسسه البلاغ، 1423 ق.

حسینی شیرازی، ذخیره الدارین، قم، زمزم هدایت، (بی‌تا).

حسینی موسوی حائری کرکی، سید محمد بن ابی طالب، تسلیه المجالس و زینه المجالس، قم، مووسه المعارف الاسلامیه، 1418 ق.

خرگوشی، ابوسعید نیشابوری، شرف المصطفی، مکه، دار البشائر الاسلامیه، 1424 ق.

خوارزمی، موفق بن احمد بن محمد، مقتل الحسین (ع)، قم، انوار الهدی، 1423 ق.

دربندی حائری مشهور به «فاضل دربندی»، ملا آقا بن عابد بن رمضان بن زاهد، اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، تحقیق شیخ محمد جمعه بادی و عباس ملا عطیه الجمری، بی‌جا، کارخانه کربلایی عبدالحسین، 1284 ق.

دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، زیر نظر سید جعفر شهیدی، تهران، سیروس، 1337.

دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، الاخبار الطوال، تحقیق: عبدالمنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات رضی، 1368.

رازی، شمس الدین محمد بن قیس، المعجم فی معائیر اشعار العجم، تصحیح محمد بن عبدالوهاب قزوینی، تهران، موسسه خاور، 1314.

راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دار القلم، 1412 ق.

راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، قم، مدرسه الامام المهدی (عج)، 1409 ق.

رسان کوفی، فضیل بن زبیر، تسمیه من قتل مع الحسین (ع) من ولده و اخوته و اهل بیته و شیعته، قم، آل البیت، 1406 ق.

رنجبر، محسن، جریان‌شناسی تاریخی قرائت‌ها و رویکردهای عاشورا از صفویه تا مشروطه، قم، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، 1389.

سماوی، محمدطاهر، ابصار العین فی انصار الحسین (ع)، قم، دانشگاه شهید محلاتی، 1419 ق.

سهیلی، عبدالرحمن، الروض الانف فی شرح السیره النبویه، بیروت، دار احیاء تراث العربی، 1412 ق.

شریف کاشانی، ملا حبیب‌الله، تذکره الشهداء، تحقیق موسسه فرهنگی شمس الضحی با همکاری عباس محمد قلیان، تهران، شمس الضحی، 1390.

شهید اول، محمد بن مکی، المزار، تحقیق محمد باقر موحد ابطحی اصفهانی، قم، مدرسه امام مهدی (عج)، چ 1، 1410 ق.

صدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی، الامالی، تهران، کتابچی، 1376.

طبرسی، حسن بن فضل، إعلام الوری بأعلام الهدی، قم، آل‌البیت، 1417 ق.

طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دار التراث، 1387 ق.

طریحی، فخر الدین، المنتخب للطریحی جمع المراثی و الخطب المشتهر ب (الفخری)، تصحیح نضال علی، بیروت، موسسه اعلمی للمطبوعات، 1412 ق.

طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن بن علی، (اختیار معرفه الرجال) رجال الکشی، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348.

طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن بن علی، رجال الطوسی، (بی‌جا)، (بی‌نا)، (بی‌تا).

عمید، حسن، فرهنگ عمید، تهران، امیر کبیر، 1360 ش.

فرهاد میرزا، معتمد الدوله، قمقام زخار و صمصام بتار، تصحیح محمود محرمی زرندی، تهران، کتابچی، 1391.

قاضی نعمان مغربی، ابوحنیفه نعمان بن محمد، شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار (ع)، قم، جامعه مدرسین، 1409 ق.

قزوینی، رضی بن نبی، تظلم الزهرا (ع) من اهراق دماء آل العباء، مترجم علیرضا رجالی تهرانی، قم، انتشارات خادم الرضا (ع)، 1388.

قمی، شیخ عباس، الفوائد الرضویه فی احوال علماء المذهب الجعفریه، تهران، کتابخانه مرکزی، (بی‌تا).

____، منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، قم، دلیل ما، 1379.

____، نفس المهموم فی مصیبه سیدنا الحسین المظلوم، نجف، مکتبه الحیدریه، 1421 ق.

قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده لذوی القربی، قم، اسوه، 1422 ق.

کاشفی سبزواری، کمال الدین حسین، روضه الشهدا، با مقدمه و تصحیح عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، چ 3، قم، نوید اسلام، 1382.

کشی، محمد بن عمر، اختیار المعرفه الرجال، مشهد، موسسه نشر دانشگاه مشهد، چ 1، 1409.

کلبی، هشام بن محمد بن سائب، جمهره النسب، تحقیق ناجی حسن، بیروت، عالم الکتب، 1407 ق.

گروهی از تاریخ پژوهان، مقتل جامع سیدالشهداء (ع)، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1389.

مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، تهران، اسلامیه، 1363.

محلی، حمید بن احمد بن محمد، الحدائق الوردیه فی مناقب الائمه الزیدیه، تحقیق مرتضی محطوری حسنی، صنعاء، مرکز بدر العلمی الثقافی، 1423 ق.

مسعودی، علی بن الحسین، اثبات الوصیه، انصاریان، قم، 1426 ق.

____، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دار الهجره، 1409 ق.

مسکویه رازی، ابوعلی، تجارب الامم و تعاقب الهمم، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، 1379.

مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، قم، صدرا چ 21، 1373.