طرح مسئله

واقعه عاشورا به دلیل آنکه از سوی یکی از شخصیت های بزرگ دینی و سیاسی آگاه به زمان رهبری شد، اهمیت زیادی یافت. ویژگی هایی چون امامت، اسوه بودن و اعتقاد به حجت بودن امام حسین (ع) رهبر این حرکت نزد شیعیان، بر اهمیت آن نزد این فرقه مذهبی افزود و از این رو بسیاری از شیعیان، شهادت را راهی برای مبارزه با ستم دانستند. اما اینکه آیا امام حسین (ع) برای شهادت رفت یا حرکت او به شهادت انجامید و او به این تقدیر الهی رضایت داد، دو دیدگاهی است که از قدیم وجود داشته و بر این اساس، بحث از هدف آن حضرت در این حرکت عظیم و جاودانی اش، پیشینه ای کهن دارد: محدثانی چون کلینی (م. 329) در آثار خود از روایاتی سخن گفته اند که نظریه شهادت را نشان می دهد: «اُخرج باقوام  للشهاده»[1] و متکلمانی چون شیخ مفید (م. 413) و سید مرتضی (م. 436) در پاسخ به سؤالاتی درباره علل حرکت آن حضرت و علم به شهادتش، به گونه ای دیگر سخن گفته اند.[2] با تدوین کتاب لهوف، این نظرات رسمیت بیشتری یافت و ابن طاووس این روایت را نقل کرد که پیامبر به فرزندش فرموده است: «اُخرج فان الله شاء ان یراک قتیلاً»[3] ولی باز هم تا قرن ها چندان در محافل علمی مطرح نبود، تا دوره معاصر که دو کتاب شهید جاوید و شهید آگاه با بازتاب ها و ردّ و قبول های فراوان، از این موضوع سخن گفتند. غالب نظریه پردازان در آن زمان، بر شهادت طلبی امام (ع) تأکید کردند؛ به خصوص که فضای مبارزه چنین اقتضا می کرد. انقلابیونی مانند استاد مرتضی مطهری در حماسه حسینی و دکتر علی شریعتی در دو کتاب شهادت و حسین (ع) وارث آدم به موضوع شهادت طلبی امام حسین (ع) پرداختند و عالمانی چون علامه طباطبایی رساله هایی در علم امام، از اطلاع آن حضرت نسبت به شهادتش سخن راندند. در سال های اخیر بار دیگر محققان به بررسی و تبیین اهداف واقعه عاشورا پرداختند. در مقتل جامع سیدالشهدا همه نظریه ها ازجمله «قیام برای نیل به شهادت» نقد شده است.[4] برخی با نقد نظریه شهادت، بر حکومت خواهی امام تأکید کردند[5] و برخی هم نظریه جدیدی به عنوان اهداف چند لایه ای ارائه نمودند.[6] استاد جعفریان اهداف امام در نهضتش را در چهار مرحله ذکر کرده و معتقد است هرکدام باید جداگانه بررسی شود.[7] یکی دیگر از محققان معاصر با گزارشی مفصل از داستان کتاب شهید جاوید، بر این نکته تأکید می کند که باید جایگاه کلام و تاریخ در این موضوع روشن و تفکیک شود و از میان اینها، داور مشخص باشد تا نتیجه حاصل شود.[8] پرونده این بحث همچنان برای محققان و عاشوراپژوهان باز است و پیوسته درباره آن سخن گفته می شود.

در هرحال باید گفت قدیمی ترین نظریه پرداز در موضوع شهادت امام حسین (ع)، سید بن طاووس، عالم بزرگ شیعه در قرن هفتم هجری است. وی معتقد است که امام حسین (ع) کاملاً از شهادت خود آگاه بود و در تمامی کتاب لهوف بر این نظریه پافشاری کرده است. از این رو، روایاتی را دراین باره ذکر کرده و در مواردی به توضیح نظریه خود می پردازد. البته بحث از اطلاع امام حسین (ع) نسبت به شهادت خود، بخشی از روایات مربوط به واقعه کربلاست که قرن ها پیش از سید بن طاووس نیز وجود داشته است. این اخبار در آثار مؤلفانی چون ابن سعد انعکاس یافته، اما با توجه به دیدگاه های خاص مذهبی این محدثان، امروزه درباره صحت بخشی از این روایات تردید می شود، زیرا به نظر می رسد تأکید بر اطلاع امام به دلیل تبرئۀ امویان باشد و خواسته باشند شهادت آن حضرت را امری از پیش تقدیرشده بدانند که با توجه به جبری بودن تفکر امویان، جنایت آنان را کم رنگ جلوه دهد. این همه، فارغ از مبحث علم امام و بدون انکار مقامات والای امامت است. آنچه در دیدگاه ابن طاووس تازگی و اهمیت دارد، گونه ای رسمیت بخشیدن به این موضوع است که پیش از آن، وجود نداشته و او با تکرار روایات و توضیحاتی از خود در کتاب لهوف، آن را از مسلمات واقعه کربلا و زندگی امام حسین (ع) تلقی نموده است.

هدف ابن طاووس از نوشتن لهوف، همراه بردن آن توسط زائر مشهد حسینی و ایجاد حزن و اندوه بود، ولی به زودی این کتاب به عنوان یکی از مقاتل و منابع تاریخ حادثه عاشورا قرار گرفت

پرسش اصلی این مقاله آن است که چه دلایلی برای نظریه شهادت طلبی امام حسین (ع) در کتاب لهوف بیان شده و صحت و سقم این مستندات چه اندازه است؟ فرضیه آن است که در روایاتی که به اطلاع امام از شهادتش اشاره دارد و هدف اصلی او از حرکتش را شهادت می داند، مبالغه صورت گرفته و آن گونه که ابن طاووس و برخی متأخران از وی گفته اند، نیست. در این نوشتار، ابتدا تمامی مستندات ابن طاووس دراین باره را مرور، و آنگاه به بررسی آنها خواهیم پرداخت.

بنابر آنچه پیش تر اشاره شد هرچند درباره اصل نظریه شهادت یا حکومت بحث های زیادی صورت گرفته، اما این نوشتار با چنین عنوانی که به طور خاص مستندات لهوف را بررسی کند، پیشینه ای ندارد. این نگاه می تواند به نظریه پردازی در موضوع حادثه مهم کربلا کمک کرده و محققانی را که بنا دارند دراین باره به تحقیق و بررسی، بپردازند یاری نماید.

 

ابن طاووس و کتاب لهوف

رضی الدین علی بن موسی بن جعفر که از نسل امام حسن مجتبی (ع) است، به خاطر شهرت جدّ هشتمش به طاووس، ابن طاووس نام بردار شده است. وی به سال 589 ق در شهر حله متولد شد. جد مادری اش دختر ورام بن ابی فراس و یکی از اجداد مادری اش دختر شیخ طوسی است. سید در جوانی به بغداد رفت و در آنجا با دختر ناصر بن مهدی، وزیر شیعی دولت عباسیان ازدواج کرد.[9] وی سفرهایی به عتبات و موطن خود داشت و آنگاه به بغداد بازگشت. در مدت حضورش در بغداد، خلیفه المستنصر عباسی پیشنهاد نقابت طالبیین را به وی داشت که نپذیرفت، چنان که پیشنهاد سفارت خلیفه به سوی هولاکو و پیشنهاد وزارت را قبول نکرد.[10] سید بن طاووس به سال 664 در بغداد درگذشت و آثار فراوانی از خود برجای گذاشت که مهم ترین آنها در موضوع دعاست، مانند: الاقبال، فلاح السائل، جمال الأسبوع، مصباح الزائر و جناح المسافر، مهج الدعوات. وی کتبی هم در کلام و استدلال بر دیگر فرق اسلامی مانند: الطرائف و کتبی در اخلاق مانند: کشف المحجه لثمره المهجه دارد که برای فرزندش نوشته است. ابن طاووس در موضوع تاریخ نیز آثاری داشته که برخی از آنها در دست نیست. مهم ترین و مشهورترین آنها لهوف است که مقتل امام حسین (ع) و یاران اوست.

هدف ابن طاووس از نوشتن لهوف، همراه بردن آن توسط زائر مشهد حسینی و ایجاد حزن و اندوه بود،[11] ولی به زودی این کتاب به عنوان یکی از مقاتل و منابع تاریخ حادثه عاشورا قرار گرفت و محل ارجاع نویسندگان بعدی شد. تأثیرپذیری ابن طاووس در لهوف از کتاب الفتوح ابن اعثم آشکار است؛ هرچند به آن تصریح نمی کند. در ادامه مطالب، به مواردی از این تأثیرپذیری اشاره خواهیم کرد. علاوه بر این کتاب، به دلیل وجود آثار فراوان در کتابخانه شخصی ابن طاووس، وی در لهوف و دیگر آثار خود، به منابعی ارجاع داده که امروزه در دست نیست و گاهی حتی نام آن در فهرست ها دیده نمی شود.[12]

 

نظریه ابن طاووس درباره شهادت امام حسین (ع)

ابن طاووس تأکید می کند که امام حسین (ع) از سرانجام خود که شهادت بود، خبر داشت[13] و در لابه لای کتاب لهوف با روایات متعددی که نقل می کند، درصدد است نشان دهد که هدف امام حسین (ع) از حرکت خود، جز شهادت نبود و این موضوع را حتی مردم خبر داشتند. چنان که می نویسد: «مردم از شهادت حسین بن علی (ع) سخن می‌گفتند و منتظر آن بودند.»[14] آنگاه که با آگاهی از شهادتش این شبهه ایجاد می شود که رفتن امام به مسیری که به کشته شدنش منتهی می شود، خودکشی خواهد بود، توضیح می دهد که چنین نیست و این هدف با آیه «وَلَا تُلْقُوا بـِأ یدِیکُمْ إلَى التَّهْلُکَه» منافاتی ندارد؛ بلکه حرکت امام متناسب با آیه «فاقتلوا انفسکم ...» است و تعبد به شهادت در راه خدا از بالاترین درجات سعادت به شمار می رود.[15]

در اینجا به یکایک مطالب و روایاتی که ابن طاووس در این باره ذکر کرده است، اشاره می کنیم:

1-  نخستین نقل وی، روایت ام الفضل همسر عباس بن عبدالمطلب، درباره زمان نوزادی حسین (ع) است. براساس این خبر، رسول خدا (ص) بر این نوه اش گریست و فرمود: «جبرئیل به من خبر داد که امت من این فرزندم را می کشند.»[16]

2-  در یک سالگی حسین (ع)، دوازده فرشته نزد رسول خدا (ص) آمدند که هریک به شکل حیوانی بودند. آنها می گریستند و به پیامبر خبر دادند که حسین مانند هابیل کشته خواهد شد. در دوسالگی حسین هم، پیامبر به سفری رفت و در میان راه گریست و گفت اکنون جبرئیل به من خبر داد که فرزندم حسین در کربلا توسط یزید کشته خواهد شد. [17]

سید بن طاووس  در لابه لای کتاب لهوف با روایات متعددی که نقل می کند، درصدد است نشان دهد که هدف امام حسین (ع) از حرکت خود، جز شهادت نبود و این موضوع را حتی مردم خبر داشتند

3-  ابن طاووس پس از نقل روایات فوق، در پیشگویی شهادت سیدالشهدا می گوید:

مردم پیوسته از شهادت امام حسین (ع) سخن می گفتند و آن را بزرگ می شمردند و منتظر قیام او بودند تا آنکه معاویه مُرد و یزید دستور بیعت گرفتن از آن حضرت را به حاکم مدینه داد. [18]

4-  در گفتگویی که امام حسن (ع) با برادرش داشت به او فرمود: «لایوم کیومک».[19] این جمله نیز به معنای اطلاع قطعی دو برادر از شهادت آن حضرت در آینده است.

5-  ابن طاووس خبری از گفتگوی امام با برادرش عمر بن علی (ع) آورده که در آن به آگاهی از شهادتش اشاره می کند. عمر گوید: پس از آنکه برادرم از بیعت با یزید سر باز زد، نزد او رفتم و گریستم. خواستم سخن برادرم حسن را برایش بازگو کنم که مرا به خود چسبانید و گفت: آیا او برایت گفته است که من کشته می شوم؟ گفتم بله، چنین گفت. [20]

6- . سید به نقل از دلائل الامامه می نویسد:

امام در دیدار دو تن به نام واقدی و ابن خلج فرشتگان را به آنان نشان داد و فرمود: می توانم از اینها کمک بگیرم ولی به یقین می دانم که قتلگاه من و یارانم جایی است که می روم و جز فرزندم علی (ع) نجات نمی یابد. [21]

7-  امام هنگام خروج از مکه، خطبه معروف «خُطّ الموت ...» را فرمود که در آن آمده است: «هرکه می خواهد جانش را برای ما بدهد و آماده مرگ است، با ما همراه شود.» [22]

8- از مهم ترین مستندات نظریه شهادت برای امام، جمله ای است که در کتاب لهوف آمده و گفته می شود آن حضرت به برادرش محمد ابن حنفیه فرمود: «پیامبر را در خواب دیدم و به من فرمود خدا می خواهد تو را کشته و خانواده ات را اسیر ببیند.» [23]

9- از امام صادق (ع) نقل شده که امام حسین (ع) در نامه ای به بنی هاشم نوشت: «هرکه با من باشد شهید می شود و هرکه نباشد پیروز نخواهد شد.» [24]

10- بنا به نقل امام صادق (ع)، وقتی امام حسین (ع) می خواست از مکه یا مدینه خارج شود، گروهی از فرشتگان به دیدار او آمده و اعلام آمادگی نمودند. امام فرمود موعد من کربلاست که در آن شهید خواهم شد. سپس جمعی از جنیان با او دیدار کردند و امام شبیه همان سخن و پیشگویی شهادت خود را بیان فرمود. [25]

11- در منزل ثعلبیه، امام به خوابی کوتاه رفت و چون بیدار شد فرمود: «هاتفی را دیدم که می گفت این کاروان می رود و مرگ به دنبالش است.» [26]

12- در همان منزل به ابوهرّه فرمود: «بنی امیه می خواست خونم را بریزد، گریختم. به خدا سوگند که آنان مرا می کشند و خدا آنان را ذلیل خواهد کرد». [27]

13- هنگامی که امام در کربلا فرود آمد فرمود: «اینجا محل ریختن خون ماست. » [28]

14- امام با خواندن شعر معروف «یا دهر اُفٍ لک من خلیل» بار دیگر بر کشته شدنش تأکید کرد. [29]

15- امام در خطبه ای که در روز عاشورا برای کوفیان خواند و از آنها بر مقام خود اقرار گرفت (اصطلاحاً به آن مناشده گفته می شود) فرمود: اکنون که مرا می شناسید، چرا خونم را مباح کرده اید؟ آنان گفتند: اینها را می دانیم، ولی تو را رها نمی کنیم تا تو را بکشیم. پس شیون زنان بلند شد، امام توصیه کرد که ساکت شوند، چون گریه زیادی در پیش دارند. [30]

16- امام در روز عاشورا به یارانش فرمود: «بلند شوید و به سوی مرگی که چاره ای از آن نیست، رهسپار  شوید.» [31]

17- امام پس از ضربت خوردن عمرو بن قرظه به او فرمود: «سلام مرا به پیامبر برسان و بگو من هم درپی، می آیم.» [32]