بهار جان­‌ها

شکر خدا دوباره فرصتی فراهم شد تا ماه خدا را درک کنیم، فرصتی فراهم شد تا دوباره بیشتر از پیش با خدای خود صحبت کنیم و کلام الله را که نور و هدایت است بخوانیم.

شکر خدا که فرصتی فراهم شد تا در این ماه که بهار قرآن نامیده شد از مولای خود اباعبدالله علیه‌السلام پیروی کرده و چون آن حضرت که  با تلاوت قرآن در لحظات سخت، گویی جانی دوباره می­گرفتند؛ ما هم سعی کنیم با تمسک به این دو یادگار پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله یعنی قرآن که شفای دل­‌هاست و اباعبدلله (ع) که کشتی نجات این امت است پیوند خود را با این دو یادگار پیغمبر (ص) محکم‌تر کنیم و با تمسک به این دو ثقل در شاهراه هدایت قدم برداشته و از سعادت دنیوی و اخروی بهره‌مند شویم.  

تفسیر آیه­ی 30 سوره بقره:

وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون‏

 و چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین خلیفه‌ای مى­‌آفرینم، گفتند: آیا کسى را مى‌‏آفرینى که در آنجا فساد کند و خون‌ها بریزد و حال‌آنکه ما به ستایش تو تسبیح مى‏‌گوییم و تو را تقدیس مى­‌کنیم؟ گفت: من چیزی را می‌­دانم که شما نمى‏‌دانید.

این آیه به داستان خلقت انسان برمی‌گردد و این سؤال ملائکه خطاب به پروردگار متعال که چرا کسی در زمین خلیفه و جانشین خدا باشد که فساد می­‌کند و خون می‌­ریزد و سپس در ادامه خطاب به خدا می­‌گویند اگر خداوند کسی را می­‌خواهد جانشین خود قرار دهد، آن‌ها که مدام در حال تسبیح و تقدیس خدا هستند، جانشین خوبی برای خدا در زمین اند و اما خداوند به آن‌ها وعده از چیزی می­‌دهد که آن‌ها از آن خبر ندارند.

خداوند روزی را می­‌دید که شیر مردی از بندگان او با لبان تشنه بر لب آب می‌­رود و به یاد تشنگی فرزندان، به یاد تشنگی برادر، آب را از کف دست ریخته و جان بر کف گرفته در راه رضای خدایش قدم برمی­‌دارد.

روایتی که در ذیل این آیه از امیر المومنین (ع) آمده است هم علت ناراحتی ملائکه هم وعده­ای که خدا به آن‌ها داده در مورد چیزی که آن‌ها نمی­‌دانند را ذکر کرده است:

 امیرالمومنین علی (ع) می­‌فرمایند: خداوند متعال اراده کرد که مخلوقی را خلق کند و این زمانی بود که از دوره­ جن و نسناس در روی زمین هفت هزار سال می­‌گذشت...  خدا به ملائکه گفت به اهل زمین از جن و نسناس نگاه کنید پس هنگامی‌ که دیدند آنچه خلق انجام می­‌دهند از معاصی و ریختن خون و فساد در زمین به غیر حق، این مسئله در نظر ملائکه عظیم آمد و خشمگین شدند و متأسف شدند بر اهل زمین و نتوانستند خشم خود را کنترل کنند. پس گفتند پروردگارا همانا تو عزیز و توانا و جبار و قاهر و عظیم‌الشأن هستی و این خلق ضعیف و ذلیل تو در قبضه­ قدرت تو می­‌گردند و به رزق تو زندگی می­‌کنند و به نعمت تو از عافیت و سلامتی برخوردارند و باز در این حال با این گناه‌های بزرگ معصیت تو را می­‌کنند...  پس هنگامی‌که خداوند متعال این را از ملائکه شنید فرمود: من در زمین جانشینی قرار می­‌دهم تا حجت من در زمین بر خلقم باشد پس ملائکه گفتند: خدایا تو منزهی، آیا کسی را در زمین قرار می­‌دهی تا فساد کند همچون فرزندان جن و خون بریزند و حسد بورزند و غضب بورزند؟! پس این خلیفه را از ما قرار ده همانا ما نه حسودی می­‌کنیم، نه غضب می­‌ورزیم و نه خون می­‌ریزیم و تو راستایش وتقدیس می­‌کنیم. خداوند متعال در جوابشان فرمود: من چیزی را می­‌دانم که شما نمی­‌دانید؛ همانا من می­‌خواهم خلقی را بیافرینم و از ذریه او پیامبران و مرسلان و بندگان صالح و ائمه هدایت شده را قرار دهم و آن‌ها را جانشینان بر خلقم قرار دهم که از معصیتم نهی کنند و مردم را انذار دهند از عذابم و هدایت کنند به طاعت من  و به راهی که من می­‌خواهم راه ببرند و حجت من بر مردم باشند...[1]

آری خداوند چیزی را می­‌دانست که آن‌ها نمی­‌دانستند...

خداوند روزی را می­‌دید که بنده‌ای از بندگان او  به خاطر رضای او کار صد چون ابراهیمی را کند و با زن و بچه‌ی خود در بیابانی پر بلا قدم بگذارد و جز به خواست خدایش در راهی دیگر قدم نگذارد.

خداوند روزی را می­‌دید که شیر مردی از بندگان او با لبان تشنه بر لب آب می­‌رود و به یاد تشنگی فرزندان و به یاد تشنگی برادر، آب را از کف دست ریخته و جان بر کف گرفته در راه رضای خدایش قدم برمی‌­دارد.

آری خدا اباالفضل (ع) را می­‌دید که هر چه فضل و جوانمردیست جلوی او قامت تعظیم خم کرده‌‌اند. 

خداوند خلیفه­ و جانشینی چون حسین (ع) روی زمین قرارداد که در سخت‌ترین لحظات لب به گله و شکایت نگشود و این‌گونه خدایش را خطاب کرد: خدایا! تو در هر سختى و اندوهى مورد اطمینان من و در هر گرفتارى امیدم هستى و در هر مسئله‌ای که برایم رخ مى‏‌دهد اطمینان‏ بخش و مددکارم هستی.[2]

آری خداوند در آینده­‌ی این خلق، همچون حسین (ع) را می­‌دید و به طفیل وجود او به همگان هستی داد.